دنیای رقابت و چالش به اشتراکگذاری اطلاعات
عصر بانک؛روشن است که دادهها مزیتی استراتژیک برای سازمانها تلقی میشوند، بنابراین این موضوع بهطور کلی پذیرفته شده است که دادههای کسبوکار چیزی نیست که بتوان آنها را بهراحتی با رقبا به اشتراک گذاشت. مدیران نیز مخالف به اشتراکگذاری اطلاعات هستند و معتقدند این امر فرآیندهای رقابتی را تحتتاثیر قرار میدهد. اما آیا به نظر شما روشهایی وجود دارد که براساس آن مصرفکننده و کسبوکارها از منافع به اشتراکگذاری این اطلاعات بهرهمند شوند؟ این پرسشی است که Pedro Gardete، استاد دانشکده تحصیلات تکمیلی استنفورد در قالب مقالهای به آن پاسخ داده است.
وی در پژوهشهای خود دریافت که به اشتراکگذاری اطلاعات در صنایع خاص در واقع بهتر از احتکار آن است و برای مصرفکنندگان نیز مزایا و منافعی در پی دارد. او با بررسی صنعت تولید محصولات نیمه هادی، تولیدکنندههای تراشههای حافظه خاصی تحتعنوان DRAM را شناسایی کرد. تراشههای DRAM در تولید بسیاری از وسایل الکترونیک نظیر کامپیوترها، تلفنهای همراه، چاپگرها و کنسولهای بازی بهکار گرفته میشوند. Gardete این صنعت را بهدلیل وجود سطح مشخصی از عدم اطمینان در بازار انتخاب کرده است. وی همچنین تعداد انگشتشماری از کسبوکارهای جهانی در این حوزه را مورد بررسی قرار داد.
نکته مهم این است که تولیدکنندگان DRAM نظیر سامسونگ و میکرون، به طرز قابلتوجهی بر هوشمندی بازار تکیه دارند و از این طریق میزان تولید خود را کم و زیاد میکنند، این امر مستلزم زمان و سرمایه ویژهای است.
Gardete میگوید: «توسعه خط تولید و تولید تراشهها مستلزم بازه زمانی خاصی است به همین دلیل شرکتهای مذکور باید از 6 ماه قبل از ورود کالا به بازار تصمیماتی را در خصوص افزایش یا کاهش تولید اتخاذ کنند.»
هنگامی که اطلاعات دقیقتر باشند، تولیدکنندگان تصمیمات بهتری میگیرند.
بازیگران صنعت معمولا از تکنولوژیهای مورد استفاده رقبا و دلایل کاربرد آن اطلاع دارند و از اینرو درک خوبی از هزینههای این شرکتها نیز دارند. اما آنان اطلاعات کمی از مشتریان رقبا یا تقاضای آنان در اختیار دارند. به همین دلیل تولیدکنندگان DRAM بهطور کلی بر این باورند که به اشتراکگذاری اطلاعات اشتباه بزرگی است و مانع دستیابی به هر مزیت رقابتی بالقوهای است. اگر برای مثال، در به اشتراکگذاری اطلاعات، تولیدکنندگان به این نتیجه برسند که تقاضای تراشه در سال آتی رو به افزایش خواهد بود و یکباره تقاضا کاهش پیداکند، همه از مشکل عرضه بیش از حد این محصول در مقایسه با تقاضای کم رنج خواهند برد. باور عمومی این است که هزینه یک اشتباه بالقوه ناشی از به اشتراکگذاری اطلاعات نادرست، بیش از هر سودی خواهد بود که از به اشتراکگذاری اطلاعات دقیق حاصل میشود.
با این حال به باور Gardete، بازار تراشههای حافظه متفاوت از سایر بازارها است. در بازارهای معمولی و سنتی، مثل بازار کالاهای مصرفی و بستهبندی شده، تقاضا پاسخگوی تولید بیش از حد نیست. اگر گوجه فرنگی بفروشید، در بازه زمانی خاصی عرضه بیش از حد وجود داشته باشد، باز هم گوجه فرنگیهای تولید شده را میتوان در قالب سسهای کچاپ و گوجه فرنگی به فروش رساند. اما در صنعت تولیدات نیمه هادی، شرایط متفاوت است، تقاضا میتواند تولید بیش از حد را جذب کند. تولیدکنندگانی مثل سامسونگ و اپل بهراحتی میتوانند به واسطه پیکربندیهای مجدد رایانهها یا تلفنهای همراه خود را با حافظههای 8، 16 یا 32 گیگابایتی تولید کنند. به همین دلیل تولیدکنندگان DRAM نیز تقلای کمی را صرف بستهبندی متفاوت تراشهها کنند اما بهطور کلی این روش کسبوکار هم هنوز برای آنان سودآور است.
Gardete در تلاش برای آزمایش یافتههایش مدلی ریاضی طراحی کرده است که امکان بررسی واقعگرایانهتری را به وی میداد. او با جمعآوری دادههایی از هفت تولیدکننده برتر DRAM، به بررسی تولید، ظرفیت، هزینهها و تقاضای آنان در بازه زمانی 1991 تا 2011 میلادی پرداخت. با بررسی و مقایسه پیشبینیهایی که به واسطه مدل ریاضی صورت گرفته بود و تصمیمات اتخاذ شده در بازههای مختلف زمانی، او توانست کیفیت اطلاعات در دسترس تولیدکنندگان را ارزیابی کند. به این ترتیب او میتوانست پیشبینیهایی را پیرامون شرایطی که در آن شرکتها اطلاعات را به اشتراک میگذاشتند انجام دهد و با آنچه در بازه زمانی خاص روی داده بود، مقایسه کند.
Gardete به این نتیجه رسید که حدس وی در خصوص صنعت تولیدات نیمه هادی درست بوده است. او در این خصوص میگوید: «من به صورت تجربی به این نتیجه رسیدم که این صنعت یکی از صنایعی است که رقبای آن از به اشتراکگذاری اطلاعات دقیق منافع خاصی را کسب خواهند کرد. تولیدکنندگان این صنعت با در اختیار داشتن اطلاعات مناسب تصمیمات بهتری میگیرند.»
مدیریت کسبوکار در صنایعی که محصولاتی با قابلیت پیکربندی مجدد دارند و البته تقاضای آنها قادر به جذب تولید بیش از اندازه است، باید به دنبال روشهایی قانونی برای به اشتراکگذاری اطلاعات باشند، این روش به شرکتها اجازه میدهد فراز و نشیبهای صنعت و بازار را دقیقتر پیشبینی کرده و بیثباتیهای بازار را کنترل کنند. اگرچه رویکرد به اشتراکگذاری دادهها نوعی تبانی اطلاعاتی به نظر میرسد اما پژوهشها حاکی از وجود منافعی چشمگیر برای مصرفکنندگان است.
این منافع بهدلیل فراهم شدن بستری مناسب برای تصمیمگیریهای بهتر و تولید به مقدار مناسب برای پاسخگویی به تقاضا ایجاد میشود. و این به این معنی است که قیمتها به معنی واقعی با آنچه مصرفکنندگان حاضر به پرداخت آن هستند برابری میکند. به باور Gardete هرچه تولیدکنندگان از توان بیشتری برای پیشبینی تقاضا برخوردار باشند، به همان اندازه اتخاذ تصمیمات بهتر در دسترستر و پاسخگویی دقیقتر به نیازهای مشتریان امکانپذیر خواهد بود.
مترجم: فریبا ولیزاده
منبع: Stanford
/دنیای اقتصاد