مغز چگونه به تبلیغات مواد غذایی پاسخ می‌دهد؟

سال‌هاست کارگزاران تبلیغاتی برای طراحی، تولید و ساخت آگهی‌های تبلیغاتی مواد غذایی از روش‌های گوناگونی بهره‌مندند نظیر پرسشنامه‌ها، نظرسنجی، گروه کانونی و سایر تحقیقات کمی و کیفی دیگر نظیر مصاحبه‌ها.

عصر بانک؛«نورومارکتینگ» به عنوان یک «روش» و «رویکرد» دستاوردهای درخشانی برای آژانس‌های تبلیغاتی داشته تا بدانجا که آژانس‌های تبلیغاتی پیشرو برای فعالیت‌های خود از این «روش» یا «رویکرد» یعنی نورومارکتینگ استفاده می‌کنند.

فناوری FMRI فراتر از اطلاعات و داده‌های مجهول مغز، داده‌ها و اطلاعات بنیادی‌تری در اختیار متخصصان قرار می‌دهد که در پرتو آن می‌توانند آگهی‌های خلاقانه‌تری طراحی کنند؛ تا جایی که افراد را مجذوب خود سازد، همچنین واکنش آنها را برانگیزد تا وارد رستورانی شوند و غذای مورد نظر را سفارش دهند و در کمال آرامش، پول خود را تقدیم کنند.نورومارکتینگ به ویژه با فناوری FMRI در حوزه مواد غذایی قرار است خط بطلانی بکشد بر آن دسته از تبلیغاتی که بر پایه حدس و گمان، شم و استنباط‌های شخصی و گروهی که از سوی شرکت‌های تبلیغاتی تاکنون به‌صورت متداول، تولید و اجرا شده است، در حالی که از اساس ضد تبلیغ بوده است.

مطالعات نشان داده است که افراد مختلف به شیوه‌های متفاوتی به تصاویر غذا پاسخ می‌دهند. دانشمندان متوجه شده‌اند که چرا برخی از مردم نمی‌توانستند در مقابل غذا مقاومت کنند. بررسی اسکن مغزی این افراد نشان داده است که مراکز پاداش در مغز این افراد حساسیت خاصی به تبلیغات و بسته‌بندی خوراکی‌ها دارد.

افرادی که حساسیت پاداش بیشتری دارند، در پنج ناحیه از مغز آنها که با انگیزه و پاداش ارتباط دارند، فعالیت بیشتری مشاهده می‌شود. زمانی که این افراد به تصویر غذاهای خوشمزه نگاه می‌کنند، فعالیت این نواحی بیشتر می‌شود. در این آزمایشات از فناوری FMRI استفاده شده است.

اهمیت سامانه‌ای پاداش مغز در این است که مغز از این طریق ارزش گزینه‌های مختلف را می‌سنجد و در مورد آنها تصمیم‌گیری می‌کند.

دست‌اندرکاران تبلیغات مواد غذایی، آیتم‌های مدنظر خود را در اختیار عکاسان حرفه‌ای (که در گرفتن عکس از مواد غذایی تخصص دارند) می‌گذارند. تصور عموم بر این است که هر قدر یک عکس تصویر اشتهاآورتری از یک خوراکی ارائه دهد، فروش آن نیز بیشتر خواهد شد.این در حالی است که تحقیقات فوق مکانیزم‌هایی را نشان می‌دهد که به کمک آنها می‌توان میزان فروش مواد غذایی را ارتقا داد.

تهیه جذاب‌ترین عکس‌ها از مواد غذایی بیشترین پاسخ را در مراکز انگیزه و پاداش مغز ایجاد می‌کند. اگرچه مطالعات فوق رابطه معناداری میان سطح فعال شدن مغز و مصرف واقعی نشان نداده است، اما به نظر می رسد افرادی که مرکز پاداش آنها تحریک‌پذیری و فعالیت بیشتری داشته باشند، بیشتر از سایر افراد برای خرید و مصرف مواد غذایی اقدام می‌کنند.از منظر نورومارکتینگ، جذابیت بیشتر این یافته‌ها در این است که برخی از افراد تحت‌تاثیر تصاویر جذاب غذاهای خوشمزه قرار  نمی‌گیرند. برای جذب این قبیل افراد، شرکت‌ها باید عناصر دیگری همچون مزایای آن را از لحاظ تغذیه و عکس‌های غیرمرتبط با غذا مانند تصویر یک خانواده خوشحال در کمپین‌های بازاریابی خود بگنجانند. از لحاظ نورو و اقتصاد نیز باید به این نکته اشاره کرد که مدار ارزشی این افراد به محرک‌های دیگری نیاز دارد تا رفتار خرید در آ‌نها فعال شود. با وجود این می‌توان انتظار داشت که عموم و اکثریت مصرف‌کنندگان تحت‌تاثیر مواد غذایی قرار بگیرند.

تاثیر نام غذاها

نتایج تحقیقات اخیر نشان داده است اگر یک تکه اسپاگتی را سایز بزرگ بنامیم، مردم نسبت به حالتی که همان تکه را سایز کوچک بنامیم، کمتر از آن می‌خورند.

می‌دانیم که انتظارات ما، تجربیاتمان از کالاها و همچنین رفتارمان نظر می‌رسد. در واقع نحوه توصیف غذاها بر میزان استفاده از آنها و نیز لذتی که مردم از آنها می‌برند، تاثیرگذار است.

بازاریابان محصولات مختلف باید به این نکته توجه داشته باشند‌که نامگذاری محصولات خود و نیز تعیین گزینه‌های مختلف تاثیر بسزایی بر میزان فروش آنها دارد. ناخودآگاه افراد تحت‌تاثیر نحوه نامگذاری محصولات هستند.این یافته‌ها برای افرادی که رژیم غذایی می‌گیرند نیز دارای اهمیت است. اگر غذایی که افراد می‌خورند با عناوینی نظیر «کوچک» یا «معمولی» توصیف شود، آنها بیشتر می‌خورند. تعریف و اندازه مشخصی برای اندازه و حجم خوراکی‌ها وجود ندارد. اگر یک رستوران همان اندازه از یک غذا را «سایز سوپر» یا «جامبو» بنامد، مردم مقدار کمتری از آن می‌خورند یا اینکه اصلا آن را انتخاب نمی‌کنند. رستوران‌ها، به‌خصوص فست‌فودها، تلاش می‌کنند از همین استراتژی به‌منظور به حداکثر رساندن فروش خود استفاده کنند. از این طریق آنها می‌توانند مشتریان را تشویق کنند تا غذاها و نوشیدنی‌های بیشتری سفارش دهند. برای این کار آنها باید کاری کنند که غذاهای بزرگ‌تر عادی و معمولی به نظر بیایند.از همین‌رو افرادی که به میزان مصرف کالری خود حساس هستند، نباید به نحوه نامگذاری غذاها توجه کنند و به جای آن شاخص‌های عینی مانند وزن غذاها را مدنظر قرار دهند.اگر بازاریابان درصدد استفاده از اثر نامگذاری هستند باید توجه داشته باشند که این نام‌ها منطقی و باورپذیر باشند. در نتیجه، بازاریابان در ارائه محصول نامگذاری شده باید تا حدی به سمت آنچه ادعا کرده‌اند پیش بروند.

 

تاثیر بسته‌بندی بر ذهن

یک شرکت تهیه غذای آماده در بریتانیا تلاش کرده است از عنصر بسته‌بندی برای تحت‌تاثیر قرار دادن ذهن مشتریان استفاده کند. مشاوران و بازاریابان این شرکت به این نتیجه رسیده‌اند که استفاده از برخی از عناصر گرافیکی پاسخ‌های غریزی مصرف‌کنندگان را به همراه دارد.به‌عنوان مثال، اشکال منحنی، راحتی و نرمی را به‌دنبال دارد. این رویکرد جدیدترین تلاش نورومارکتینگ به‌منظور تحت‌تاثیر قرار دادن ضمیر ناخودآگاه مشتریان است. این شرکت نه‌تنها بسته‌بندی بلکه، برند و لوگوی خود را به شکل منحنی درآورد. این اقدام به‌تنهایی و بدون هیچ فعالیت بازاریابی دیگری باعث شد که میزان فروش این شرکت 47 درصد افزایش یابد.به عبارت ساده‌تر، این شرکت رویکرد کارکردی به مقوله بسته‌بندی داشته است و از این طریق توانسته احساسات دلخواه خود را در مصرف‌کنندگان تحریک کند.

تاکتیک‌های نورومارکتینگ می‌تواند اثربخشی بالایی در صنعت خرده‌فروشی داشته باشد. در این حوزه،‌بسته‌بندی معمولا تنها شناسنامه برندها برای مصرف‌کنندگان است و هر برند 2 تا 3 ثانیه فرصت دارد تا با استفاده از 3 یا 4 عنصر دیداری با مصرف‌کننده ارتباط برقرار کند.

 

منبع:‌دو ماهنامه توسعه مهندسی بازار

/دنیای اقتصاد

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.