جدایی مالکیت از مدیریت؛ نقطه عطف یا کابوس
عصر بانک؛در انجام بحثهای مشاوره مدیریت در شرکتهای ایرانی بهویژه شرکتهایی با مالکیت خصوصی همواره با یک عارضه بزرگ و مهم مشترک در این شرکتها مواجه بودهام و آنهم تلفیق جداییناپذیر مدیریت و مالکیت بوده است بهطوریکه در بیش از 50 شرکت حتی در یک مورد هم این مهم هرگز تحقق پیدا نکرده بود و از طرف دیگر در پروژه عارضهیابی اغلب این شرکتها یکی از مهمترین و اصلیترین عارضهها تمرکز مدیریت و مالکیت بوده است و در بهترین حالت مدیریت مجددا به فرزندان مالکان واگذار شده است.
البته این موضوع در مرحله تأسیس و کارآفرینی و بنیانگذاری یک کسبوکار کاملا طبیعی است، ولی با توسعه و گسترش شرکت افزایش تنوع و حجم کار اجرایی نهتنها منطقی به نظر میرسد بلکه واقعیت و علم سازمانی و مدیریتی نیز آن را تایید نمیکند با این وجود اکثریت شرکتها اقدام به تفویض مدیریت به مدیران حرفهای نمیکنند.
این موضوع میتواند چند دلیل داشته باشد:
الف) حس قدرت
ب) فرهنگ استبدادی
ج) عدم اعتماد به مدیران غیرنسبی و سببی
د) نمایشی بودن جایگاه سهامدار و مالک و هیاتمدیره و مدیرعامل در ساختار اداره شرکت
الف) حس قدرت: همه ما لذت نهفته از قدرت را در سطوح مختلف احساس کردهایم و این را بهخوبی میدانیم که قدرتطلبی یکی از خواستههای فطری و ذاتی انسان است و در طول تاریخ هیچگاه شاهد واگذاری داوطلبانه قدرت به دیگران نبودهایم و برای این کار هزاران دلیل و بهانه هم دیدهایم. طبیعی است که این غریزه و جاهطلبی در مالکان و مدیران کسبوکارها هم وجود دارد، البته آدمهای استثنایی هم وجود دارند که آگاهانه قدرت را به دیگری واگذار کرده باشند، اما اغلب اجبارهای جسمی و سنی آنها را مجبور کرده است. لازم است به این نکته هم اشاره شود که گذشتن از لذتها و مزایای قدرت یعنی احترام، دستور دادن، حس بزرگی و معروف بودن و تحسین و رقابت و مقایسه بهسادگی میسر نیست. سوال اساسی در این مقوله این است که راهکار این مساله چیست؟
باید گفت که در واگذاری قدرت بههیچعنوان نباید مالک حس کند که پس از این در مجموعه خودش قدرتی ندارد و همه تصمیمها را جانشین میگیرد و دیگر نزد جانشین و مدیران و کارکنان و مشتریان و جامعه آن احترام قبلی را ندارد بلکه باید کاملا مطمئن شود که فقط سطح و نوع قدرت او تغییر کرده است و در جایگاه جدید بهعنوان رئیس هیاتمدیره، بنیانگذار، مالک و تصمیمگیر کلان میتواند کاملا بر عملکرد مدیرعامل و شرکت نظارت کند و پیگیر اهداف و استراتژیها و چشمانداز مجموعهاش باشد.
ب) فرهنگ استبدادی: اگر کمی تاریخ ایران را بخوانیم بهخوبی پیداست که به علت واقعشدن ایران در منطقه استراتژیک، امنیت و ثبات در این منطقه همواره مورد تهدید قرار گرفته است. همواره صاحبان کسبوکار و افراد کارآفرین و خلاق در معرض عدم امنیت بودهاند. درنتیجه احساس عدم امنیت و اعتماد همواره گمشده فرهنگ ایرانی در زمینه اقتصادی است. بهطوریکه هنوز شراکت و کار تیمی، اعتماد و تفویض اختیار به دیگران کمتردر فرهنگ کسبوکارها دیده میشود و راهکار اصلی آن تامین امنیت همهجانبه مالکان و سرمایه خصوصی، تثبیت حقوق شهروندی در مسائل اقتصادی و اجتماعی و مدنی است.
ج) عدم اعتماد به مدیران غیرنسبی و سببی: دوستانی که در شرکتهای خصوصی کار کردهاند حتما به انتخاب مدیران در پستهای حساس و کلیدی که با مسائل محرمانه و امنیتی و مالی و فنی شرکت مربوط است، مواجه بودهاند. اکثر این افراد از فامیل یا خانواده یا آشنایان نسبی و سببی صاحبان شرکتها انتخاب میشوند و اصلا شایستگی و کارآیی و عملکرد آنها مهم نیست یا در اولویت بعدی قرار میگیرد و این یکی از شاخصههای جوامع عشیرهای است که فقط به خودی در انتخابها اعتماد دارد (شغلهایی مثل مدیرمالی –مدیرعامل-مدیرخرید و فروش و نگهبانان) و موقع اخراج یا جابهجایی، افراد غریبه در اولویت هستند. متاسفانه باید گفت که این عدم اعتماد به لحاظ سازوکار مشخص در شرکتهای خصوصی ایرانی باید مورد بازبینی جدی قرار گیرد وگرنه حاصل زحمات نسل اول و بنیانگذاران بنگاههای ایرانی درخطر جدی است.
د) نمایشی بودن جایگاه سهامدار و مالک و هیاتمدیره و مدیرعامل در ساختار اداره شرکت: یکی دیگر از دلایل اصلی تبدیلشدن جدایی مالکیت از مدیریت موضوع نمایشی بودن جایگاه سهامدار و مالک و هیاتمدیره و مدیرعامل در ساختار شرکتهای خصوصی ایرانی است.
به این معنی که تمام اسامی فوق فقط در یک نفر خلاصه میشود و رعایت کردن آنها در مدارک و اسناد فقط برای رعایت قوانین ثبت و اداره شرکتها است، ولی در اقتصادهای بلوغیافته و پیشرفته تکتک موارد فوق دارای معنی، مسوولیت، اختیار و کارکرد مشخصی است که کاملا در اداره بنگاهها و شرکتها رعایت میشود و در نتیجه وابستگی شرکت به یک فرد را کاهش داده و اعتماد را بیشتر کرده و هریک از نیروها را در مقابل قانون و عملکردشان پاسخگو میکند و بهنوعی آینده اداره و ماندگاری شرکت را حتی در نبود بنیانگذار اصلی تضمین میکند.
در نوشتار ارائهشده یکی از بزرگترین دغدغههای بخش خصوصی اقتصاد ایران یعنی جدایی مالکیت از مدیریت مورد کنکاش قرار گرفت و چهار دلیل عمده کابوس بودن این تفویض اختیار به افراد شایسته و حرفهای ارائه شد. ارائه راهکاری کلیدی برای از بین بردن این کابوس در بین مالکان بنگاهی بخش خصوصی نیاز به نظرات صاحبنظران و اندیشمندان عرصه اقتصاد و مدیریت دارد، ولی ایجاد یکنهاد مورد اعتماد از مدیران حرفهای در عرصه مدیریت عامل و هیاتمدیره در کشور میتواند تا حد زیادی این کابوس را از بین ببرد بهطوریکه مالکان بهراحتی بتوانند با اعتماد کامل نسبت به انتخاب هیاتمدیره و مدیرعامل مورد اعتماد اقدام کنند و البته موازی با این موضوع موارد حقوقی و فرهنگی نیز باید در دستور کار جامعه مدیریت قرار گیرد.
سجاد آزرم
مدیرعامل شرکت مشاوره مدیریت تحول گران درنا
Sajjad.azarm@gmail.com
/دنیای اقتصاد