پنج مفهوم کلیدی که مدیران باید بدانند

تأثیرگذاری یک مدیر موفق به توانایی‌اش در هدایت روابط مربوط می‌شود، ضمن آنکه این موفقیت به برخی اقدامات معمول برای حل مشکلات پیچیده، پیاده‌سازی راه‌حل‌ها و تغییر در نوع هدایت تیم (بدون در نظر گرفتن موانع بزرگ) و البته حمایت سایر مدیران در ایجاد تغییر در سازمان نیز بستگی دارد.

مترجم: آزاده ارشدی، کارشناس روابط عمومی و برندینگ فناپ

اینکه مدیران چه کارهایی انجام دهند و چه رفتارهایی داشته باشند تا هم از دید خود و کارمندان و هم از نظر رقبای تجاری شرکت به‌عنوان مدیری ‌کارآمد به نظر آیند، به عوامل بسیاری بستگی دارد. برای مثال، تأثیرگذاری یک مدیر موفق به توانایی‌اش در هدایت روابط مربوط می‌شود، ضمن آنکه این موفقیت به برخی اقدامات معمول برای حل مشکلات پیچیده، پیاده‌سازی راه‌حل‌ها و تغییر در نوع هدایت تیم (بدون در نظر گرفتن موانع بزرگ) و البته حمایت سایر مدیران در ایجاد تغییر در سازمان نیز بستگی دارد. علاوه بر ‌اینها، انعطاف‌پذیری و ارتباط خوب و همکاری، کلید اصلی موفقیت یک مدیر محسوب می‌شود. در این نوشتار به معرفی پنج راه‌حل کلیدی برای موفقیت بیشتر مدیران می‌پردازیم.

۱. تشخیص موارد کلیدی

هر سازمانی برای پیشرفت خود مبانی و اصولی دارد. ملاقات با افراد متعدد در هر سطح و شغلی و همچنین پرسیدن پرسش‌های درست و مناسب به تشخیص این موارد کمک خواهند کرد. مدیر با گفت‌وگو با افرادی که در سطوح مختلف سازمان هستند، می‌تواند دیدگاه درستی نسبت به فرایند تصمیم‌گیری به دست آورد، ضمن اینکه جمع‌آوری و طبقه‌بندی اطلاعات برای درک بهتر سازمان در مقابل مسائل سطح واحد، می‌تواند مفید باشد. تحقیقات کمک می‌کنند تا اطلاعات مفیدی به‌دست بیایند و مدیر را قادر ‌سازند تا چالش‌ها را با روشی مسالمت‌آمیز حل کند. همچنین استفاده از اطلاعات به‌دست‌آمده می‌تواند راهی برای حل مشکلات و حذف احساسات منفی در سازمان باشد.

در واقع مهم است تا یافته‌های خود را اولویت‌بندی و مشخص کنیم که کدام وظیفه نیازمند مشارکت بیشتری است.

۲. تلاش برای همسویی

در واقع همه می‌دانند که رفتار با دیگران، طراحی سازمانی و رسیدن به اهداف شرکت کار آسانی نیست. مدیران باید در مورد چشم‌انداز و ارزش‌های شرکت به توافق برسند، با این توافق می‌توان هدف اصلی و ارزش‌های شرکت را به همکاران نیز اعلام کرد. به این منظور باید طراحی و برنامه‌ریزی درستی را برای سازمان انتخاب کنیم تا بتوانیم همکاری و ارتباطات داخلی را پشتیبانی کنیم. بنابراین، مدیران باید اطمینان حاصل کنند که موانع اخلاقی سر راه وجود ندارند و این برنامه‌ها انگیزه رفتارهای مطلوب هر واحد تجاری و عملکرد آن هستند. ضمن اینکه، همسوسازی اهدافِ یک بخش با اهداف سازمانی، حرکت شرکت در مسیر درست را تضمین می‌کند و به مدیر کمک خواهد کرد تا همکاران را تحت نظر بگیرد و به دستاوردهای خود مفتخر باشد.

۳. کشف بهترین استعدادها و سرمایه‌گذاری روی آنها

مدیران تنها به میزانی که رهبری می‌کنند، مؤثر هستند. آنها باید به‌سرعت بدترین و بهترین اجراکنندگان و حامیان فرهنگی را شناسایی کنند. برای این کار ملزم هستند تا بدترین اجراکنندگان را حذف و استعدادهای بهتری را جایگزین کنند تا موجب بهبود استانداردهای کل سازمان شوند. همچنین به بهترین استعدادهای موجود در سازمان خود منابعی اهدا کنند تا تأثیر آنها را به حداکثر برسانند و این اطمینان را یابند که صدایشان شنیده می‌شود. در حقیقت مدیران با داشتن اندکی استعداد هم می‌توانند بر روی آموزش افراد و فراهم کردن فرصت‌های رهبری تمرکز کنند.

۴. تلاش‌های برنامه‌ریزی مشارکتی

مشارکت در توسعه برنامه‌های استراتژیک، بودجه، عملیاتی، و طرح‌های پروژه به مدیر امکان می‌دهد منابع را به سمت مهم‌ترین تلاش‌ها هدایت کند. طرح استراتژیک آن چیزی را توصیف می‌کند که باید طی ۳ تا ۵ سال آینده اتفاق بیفتد. برنامه بود‌جه کمک می‌کند تا یک مدیر مشخص سازد که در چه مواردی می‌توان سرمایه را به مهم‌ترین پروژه‌ها بازگرداند. برنامه عملیاتی همه بخش‌ها را یکپارچه می‌کند و شامل یک بودجه فناوری اطلاعات برای بهبود کارایی نیز هست. برنامه‌های پروژه کمک می‌کنند تا اطمینان حاصل شود که هر واحد در جهت اهداف کل شرکت کار می‌کند. مدیر باید اطمینان داشته باشد که  نقش او توسط همه از جمله خودش به‌وضوح قابل درک است.

۵. شناسایی مشکلات و بهبود آنها

حلقه‌های بازخورد برای هر فرایند به سازمان کمک می‌کند تا به‌طور مداوم بهبود یابد. شناسایی ضایعات یا کارهای غیرضروری موجب رها شدن منابع می‌شود تا در جای مناسبی استفاده شوند. پاداش دادن به کارمندان برای رفع تنگناها در کنار حذف تولید بیش از حد و حذف اولویت‌بندی‌های نامناسب، به ایجاد فرهنگ بهبودِ مستمر کمک می‌کند. مدیر باید معیارهای اصلی را کنترل کند تا دریابد که آیا اهداف سازمان برآورده شده و پیشرفت‌های مؤثر صورت گرفته است یا نه. در ضمن، یک مدیر خوب باید خلأ مدیریتی را پر کند، مشکلات بزرگ را برطرف سازد و استراتژی اصلی را در هماهنگی با رهبری ارشد اجرا کند. از همه مهم‌تر، یک مدیر باید ارتباط‌دهنده و همکار تأثیرگذاری باشد تا افراد تمایل یابند با او کار کنند.

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.