اثر تماشاگر و تأثیر آن بر روی تیمسازی
ترجمه و گردآوری: سمیه منجزی (کارشناس امور تحلیل محصول پنجره واحد سرمایهگذاری استان خوزستان فناپ)
«اثر تماشاگر» (bystander effect) موضوعی در روانشناسی اجتماعی است مبنی بر اینکه افراد هنگام حضور افراد دیگر کمتر به قربانی حادثه کمک میکنند و هر چه تعداد تماشاچیان بیشتر باشد، احتمال اینکه یکی از آنها کمک کند کمتر است. عوامل اندکی همچون ابهام، انسجام گروهی، و انتشار مسئولیت میتوانند بر اثر تماشاگر تأثیرگذار باشند و از شدت آن بکاهند.
معروفترین نمونه اثر تماشاگر در روانشناسی، قتل زنی جوان به نام کاترین ژنووسه است. کاترین در ورودی آپارتمانش هنگام بازگشت از محل کار در روز جمعه، 13 مارس 1964 مورد حمله قرار گرفت. مهاجم او را با چاقو مجروح کرد و کاترین چندین بار برای کمک فریاد زد. با این حال، هیچ یک از دهها نفری که در آپارتمان مجاور صدای ناله و فریاد او را شنیدند با پلیس تماس نگرفتند تا بیدرنگ حادثه را گزارش دهند. حمله حدود ساعت 3.20 بامداد بود، اما درست نیم ساعت بعد یعنی 3.50 بامداد بود که سرانجام فردی با پلیس تماس گرفت.
از داستان کاترین میتوان دریافت که اکثر شاهدان آنطور که باید ماجرا را گزارش ندادند، زیرا میدانستند شاهدان دیگری نیز در اطراف هستند که هیچ اقدامی در این باره انجام ندادهاند.
برای درک بهتر اثر تماشاگر مثال زیر را در نظر بگیرید. فرض کنید صبح زود در جادهای خلوت در حال رانندگی هستید. در کنار جاده ماشینی حامل یک خانواده را میبینید که از جاده خارج و واژگون شده است و به نظر میرسد که سرنشینان نیاز به کمک فوری دارند. چقدر احتمال دارد که به آنها کمک کنید یا با گروههای امداد تماس بگیرید؟
حالا فرض کنید همین اتفاق در طول روز و در جادهای شلوغ و پرترافیک بیفتد. این بار واکنش شما چیست؟ آیا باز هم به کمک میشتابید و با گروههای امدادی تماس میگیرید؟ یا با خودتان میگویید: «بالاخره در میان کسانی که از اینجا عبور میکنند، کسی هست که بایستد و کمک کند».
به نظر میرسد با زیاد شدن تعداد تماشاگران، احتمال و انگیزه کمک کردن کاهش مییابد. این همان چیزی است که بهعنوان اثر تماشاگر شناخته میشود.
در بیشتر مواقع هنگامی که هرج و مرج وجود دارد، مردم تمایل دارند به اطرافیان خود نگاه کنند و وقتی میبینند هیچ کس دیگری واکنش نشان نمیدهد، معتقدند که هیچ اقدامی لازم نیست.
اثر تماشاگر چه ارتباطی با تیمسازی دارد؟
در گروهبندی یا تیمسازی (teaming)، هنگام واگذاری مسئولیتها یا وظایف به اعضای تیم، اثر تماشاگر ظاهر میشود و خود را نشان میدهد.
برای رهبران تیم یا مدیران بسیار مهم است که وظایف را بهوضوح به اعضای تیم خود اختصاص دهند. نباید جایی برای ابهام و انتشار مسئولیت وجود داشته باشد. میتوانیم از مثال کاترین در بالا استنباط کنیم که «مسئولیتِ همه، مسئولیتِ هیچکس نیست».
رهبران تیمی که بهدنبال ایجاد تیمهای دارای عملکرد بالا هستند، باید همیشه اطمینان حاصل کنند که به هر یک از اعضای تیم مسئولیت خود را بهروشنی بیان کردهاند. اما وقتی تقسیم وظیفه در تیم بهخوبی انجام نمیشود، شکل سادهتر و سبکتر اثر تماشاگر را میتوان در کار تیمی هم مشاهده کرد.
کار تیمی به این معنا نیست که همه افراد همزمان مسئول همه کارها هستند و تقسیم وظایف و سلسلهمراتب وجود ندارد. اگر کار تیمی را با کار گلهای اشتباه بگیریم و به دلیل ملاحظات، دوستیها، رودربایستیها، یا درک نادرست از مفهوم تیم از تقسیم و تعیین دقیق وظایف و مسئولیتها طفره رویم، بعید نیست ما هم اثر تماشاگر را تجربه کنیم. به این معنی که وقتی مشکلات و بحرانها و چالشها در مسیر دستیابی به هدف بهوجود میآیند، هر کسی منتظر باشد که دیگری در این باره حرف بزند و برای حل مسئله اقدام کند.
نکاتی که هنگام واگذاری مسئولیتها باید مورد توجه قرار گیرد
موارد زیر نکاتی هستند که رهبران تیم میتوانند هنگام تعیین مسئولیت از آنها استفاده کنند. این نکات به از بین بردن اثر تماشاگر، جلوگیری از هیجانهای غیرضروری، و در نهایت دستیابی به یک تیم با عملکرد بالا کمک میکنند.
- صریح باشید و تا حد امکان شفاف صحبت کنید.
- کار را به شکلی داوطلبانه واگذاری کنید. با این حال، در مواردی که هیچ کس داوطلب نیست، پیش بروید و وظایف را مشخص کنید.
- تکالیف را به افراد و نه به گروهها بسپارید.
- مهلتهای معقول تعیین کنید.
- همواره مهلتهای مقرر را پیگیری کنید.