رویای ۱۰۰ هزار دلاری
معمولا پیشبینی رسیدن قیمتها به ۱۰۰هزار دلار، از سوی کسانی مطرح میشود که در بازار سرمایهگذاری کردهاند و رشد قیمتها به سود آنهاست. آنها چنین استدلال میکنند که چون قیمتها بارها کاهش یافته و سپس به سطوح بالاتر از قبل رسیده است، این بار هم چنین خواهد شد یا به این دلیل که قیمتها در سالهای اخیر رشد کرده است، از این به بعد نیز بالا میرود. از سوی دیگر، عده زیادی، تحلیل تکنیکال را مبنای پیشبینیهای خود قرار میدهند. آنها با ترسیم نمودارها با توجه به الگوهای مختلف و رفتار قبلی بازار سعی میکنند آینده را پیشبینی کنند. در نهایت، تحلیلهای بنیادی مطرح است.
این سوال مطرح است که آیا بیتکوین ارزش بنیادی دارد یا خیر؟ ارزش بنیادی، ارزشی مبتنی بر بازده یا جریان نقدی است که یک دارایی ایجاد میکند. یک درخت سیب را در نظر بگیرید. از دید یک سرمایهگذار، ارزش بنیادی این درخت به سیبهایی است که میدهد. در حوزه سهام شرکتها، ارزش بنیادی، سود نقدی شرکت است که به سرمایهگذاران پرداخته میشود. معیار استانداردی که سرمایهگذاران استفاده میکنند، نسبت قیمت به بازدهی است. در بازار اوراق قرضه، ارزش اوراق به سودی که پرداخت میکند، وابسته است. طلا نیز ارزش ذاتی دارد و این ارزش به استفاده آن در ساخت جواهرآلات، تولید محصولات الکترونیک و… وابسته است. اما علت اینکه اکثر مردم طلا میخرند، این ارزش نیست. موضوع در حوزه ارزهای ملی متفاوت است؛ ارزش آنها به این وابسته است که ابزاری قابل اعتماد و پذیرفتهشده برای مبادله است. در گذشته که سکهها از طلا و نقره ساخته میشدند، دارای ارزش بنیادی بودند؛ زیرا میتوانستند آنها را ذوب کنند و در دیگر حوزهها مورد استفاده قرار دهند. اکنون دیگر چنین موضوعی مطرح نیست. در حال حاضر، ارزش ارزها صرفا حاصل آن است که مردم معتقدند، در آینده دیگران آنها را میپذیرند. اکثر ارزهای دیجیتال نظیر بیتکوین، اتریوم و دوجکوین، در واقع ارز فیات خصوصی هستند. آنها به هیچ دارایی بیرونی وابسته نیستند و بازدهی ندارند. در ماه سپتامبر، تحلیلگران بانک «استاندارد چارترد» اعلام کردند که قیمت بیتکوین میتواند تا پایان سالجاری میلادی به ۱۰۰هزار دلار برسد. رئیس تیم تحقیقاتی بازار ارزهای دیجیتال این بانک گفت: «بیتکوین به عنوان ابزاری برای مبادله، ممکن است به روش اصلی پرداخت مستقیم برای افرادی تبدیل شود که به خدمات بانکی دسترسی ندارند.» این از لحاظ نظری امکانپذیر است. در سطح جهان ۷/ ۱میلیارد نفر به چنین خدماتی دسترسی ندارند. باید به این نکته مهم هم توجه کرد که بیتکوین در زمان پدید آمدن، ابزار پرداختهای آینده تلقی میشد و این در حالی است که پیشرفت اندکی در این زمینه صورت گرفته است. دو مانع اصلی در این مسیر وجود دارد: مانع اول، حجم محاسباتی است که برای پردازش پرداخت آن نیاز است. فناوری میتواند بر این مانع غلبه کند. مانع بعدی که بزرگتر است، نوسان شدید قیمت بیتکوین است. آندسته از ارزهای دیجیتالی که ارزش باثبات دارند، برای تبدیل شدن به ابزار پرداخت، شانس بیشتری دارند و استیبلکوینها، ارزهای دیجیتال بانکمرکزی و «دیم»، ارز دیجیتال شرکت متا، جزو این گروه هستند. تاکنون هیچ شرکت بزرگی، بیتکوین را بهعنوان ابزار پرداخت برای فروش کالاهای خود نپذیرفته است. در ماه مارس تسلا اعلام کرد که بیتکوین را میپذیرد، اما در ماه مه این تصمیم را لغو کرد. از سوی دیگر، تنها کشوری که بیتکوین را به ارز رسمی خود تبدیل کرده، السالوادور است که البته در این کشور از دلار آمریکا نیز به عنوان ارز رسمی استفاده میشود. اما اصلا مشخص نیست، استفاده از بیتکوین به عنوان ارز رسمی، چه فوایدی دارد. از سوی دیگر، قوانینی که کسبوکارها را وادار کرده بیتکوین را بپذیرند، موجب نارضایتی شدید شده است. اگر بیتکوین بهعنوان یک ابزار فراگیر پرداخت ارزش واقعی ندارد، آیا به عنوان ذخیره ارزش، مثلا طلای دیجیتال، نیز ارزش ندارد؟ بیتکوین این مزیت را نسبت به اکثر آلتکوینها دارد که عرضه آن مثل طلا محدود است. طرفداران بیتکوین برای مقایسه این ارز با طلا از یک مدل استفاده میکنند که در آن ادعا میشود، طلا به این دلیل ارزشمند است که ذخیره کنونی آن ۶۰برابر بیش از طلایی است که هر سال استخراج میشود و درباره بیتکوین، این نسبت ۵۰برابر است. اما این استدلال، علت به نصف رسیدن قیمت بیتکوین در چند ماه قبل را توصیف نمیکند. همچنین در علم اقتصاد هیچ مبنای نظری برای این استدلال وجود ندارد: قیمت داراییها صرفا به عرضه آنها وابسته نیست.
برخی طرفداران بیتکوین معتقدند، قیمتها بالا میرود؛ زیرا در نهایت برخی مدیران صندوقهای سرمایهگذاری در بیتکوین سرمایهگذاری خواهند کرد. اما این باور حاصل این فرض است که بیتکوین، همواره ارز اصلی در بازار ارزهای دیجیتالی خواهد بود. ولی هیچ تضمینی در این زمینه وجود ندارد. بین حباب قیمت بیتکوین و حباب قیمت سهام شرکتهای اینترنتی سال ۲۰۰۰ شباهتهایی وجود دارد. در آن زمان، رشد قیمت سهام شرکتهای یادشده، حاصل فرضهای بیش از حد خوشبینانه درباره فناوریهای جدید و حرص بشر بود.