از اینکه در اعتراضات مطالبات اقتصادی مطرح نمیشود، به خود بلرزید!
فرشاد مومنی عضو هیات علمی دانشگاه علامه و اقتصاددان نهادگرای ایرانی در این نشست در ابتدای سخنان خود گفت: طنز تلخی در اقتصاد سیاسی ایران وجود دارد و آن این است که هر وقت جامعه ما به بحران میخورد، اولین کاری که صورت میگیرد قطع بودجههای پژوهشی است، گویی در مواقع بحران ما به هرچیزی جز دانایی نیاز داریم. یک کار بسیار درخشان چندین سال پیش تحت عنوان «سیل نابخردی» منتشر شده است که در آن نشان داده می شود که ضعف بنیه اندیشه ای و ضعف قوه سامعه دولت ها در نقاط عطف سرنوشت ساز بشر، مسیر تمدن بشری را به کرات تغییر داده است. در تاریخ بشر دیده می شود که عرصه سیاست یکی از نابالغ ترین عرصه های معرفت بشری است اما با این حال بشر بخش زیادی از مقدرات خود را به این ساخت می سپارد لذا نتیجه میگیرد که ما باید مقدماتی ایجاد کنیم که حکومت ها راهی باز کنند که بیش از چاپلوس ها و بی خرد ها، اهل دانایی در فرآیند تخصیص منابع حضور داشته باشند.
مومنی با اشاره به کتاب اعتراض، خروج و وفاداری «آلبرت هیرشمن» برنده جایزه نوبل، افزود: ساخت سیاسی به دنبال شهروندانی است که مطیع باشند و ساخت اقتصادی هم به دنبال حذف بی کیفیت ها است اما تمدن بشری به دنبال نقد و اعتراض است لذا اگر جامعهای توسعه میخواهد باید تلاش کند که به حکومت گرها بفهماند آنهایی که نقد می کنند خیرخواه جامعه و حکومت ها هستند پس در این مسیر ما به شدت نیازمند آن هستیم که بابی برای گفت و گوهای سازنده باز کنیم اما این باب زمانی گشوده می شود که طرفین دعوا علم را به مثابه فصل الخطاب به رسمیت بشناسند. در این گفت وگوها حکومتگران ما در معرض چند خطای فاحش هستند. یکی از خطاها این است که طیف های مختلف اصحاب قدرت کشور خود را با سال های آخر حکومت پهلوی مقایسه می کنند و می گویند او چون کوتاه آمد، فروریخت. حکومت باید دست خارجیها را در ترویج این تصورات غلط رو کند. اینطور نبود که شاه چون کوتاه آمد فرو ریخت. شاه بخاطر دریافت دیرهنگام پیام مردم از بین رفت. شاه بی پروا و تا جایی که امکان داشت، به سرکوب متوسل شد. در بخش بزرگی از پیامهای امام خمینی(س) تا قبل از خرداد سال 1342 می بینیم که ایشان مشفقانه و ناصحانه به شاه هشدار میدادند. مهندس بازرگان در سال 1344 برای اولین بار به شاه گفت که ما آخرین گروهی هستیم که با شما با زبان علم و سلم صحبت می کنیم لذا این یک دروغ است که شاه کوتاه آمد. او و حکومت کندذهنش تا لحظه آخر و تا مرز حکومت نظامی به سرکوب پرداخت. او در آبان 1357 و پس از نطق هفت دقیقه ای خود 11 بار گفت به وجود فسادهای گسترده اذعان میکنم و به من مجال اصلاح بدهید اما واکنش مردم این بود که تو خیلی دیر فهمیدی!
مومنی خاطرنشان کرد: یکی دیگر از خطاهای ساختار قدرت این توهم است که حکومت یکدست با حکومت متکثر جایگزین شود. تجربه ای که شاه خواست حکومت یکدست تشکیل دهد در سال 1354 رخ داد. حکومت یکدست به فاصله کمتر از سه سال به فروپاشی او منجر شد. اگر ظرفیتهای خیلی بزرگ آزاد شده در اثر انقلاب اسلامی نبود، این حادثه می توانست در دوره احمدی نژاد رخ دهد ولی جدای از رخ ندادن این اتفاقات، حداقل انتظار این بود که قدرت تجربه مورد اشاره را بفهمند. در دوره 8 ساله احمدی نژاد دستیابی به هر واحد رشد اقتصادی از نظر اتکای به خارج، نسبت به دولت قبل از او 5 برابر بود که در تاریخ برنامه ریزی کشور بیسابقه است. او که با شعارهای توخالی ما را به سمت تنش و بحران برد و هزینه مبادله 30 تا 70 درصدی را به دولت ایران تحمیل کرد درحالیکه ادعای عدالت خواهی او بسیار پررنگ بود. گوش هایی که استعداد شنیدن کمی دارند باید بدانند علیرغم نیت های خیری که می تواند وجود داشته باشد، حکومت یک دست به دست نشاندگی منجر می شود.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه با اشاره به اینکه دولت ها در ایران به جای مسئولیت پذیرش، توپ را به زمین دولت های قبل خود میاندازند، گفت: مردم همه دولتها را ذیل جمهوری اسلامی حساب می کنند. این نشانه ی تلخی از ضعف بنیه ادراک و کیفیت علمی صاحبان مناصب است. در دولت فعلی ما با یک نوآوری جدید هم روبرو شده ایم. متاسفانه از رسانه های حامی دولت می شنویم که کسی در اعتراضات اخیر مطالبه اقتصادی ندارد و از این موضوع شادمان هستند و می گویند خارجیها در حال نقش آفرینی هستند. اگر ظرفیت خرد و دانایی مناسب در اینها وجود داشت باید از اینکه مطالبات اقتصادی مطرح نمی شود، به خود بلرزند چون این علامت خطرناکی است و نشان دهنده یاس و سرخوردگی از وعدههای دولت است. این اتفاق فقط متوجه مردم یا دولت نیست. این تصور برای همه خطرناک است. از این ماجرا خطرناکتر این است که تصمیم گیران به جای پذیرش ضعفهای خود، مردمی که کارد به استخوان شان رسیده را به کشورهای خارجی نسبت دهد. در الفبای حکومتداری گفته میشود که رقبای خارجی همیشه در کمین هستند و این برای ایران با موقعیت استثنایی جزو بدیهیات اولیه است. اگر کسی بگوید خارجیها به سرزمین ما طمع دارند، حرف بدیهی زده است ولی طمع خارجیها اصیل نیست و طرز رفتار بین مردم و حکومت اصیل است. این شعارهای مشکوک مبنی بر اینکه «اگر ما به حرف مردم گوش کنیم چنین و چنان می شود» راه را برای مداخله خارجیها باز میکنند. در طول تاریخ همیشه ایرانی ها یکی از مظاهر غیرت ملی بودهاند یعنی اگر همین الان کوچکترین ردی از دخالت خارجی پیدا شود، همه از تمامیت ارضی کشور دفاع خواهند کرد. چقدر خوب است حالا که همه از لفظ نفوذ استفاده میکنند، رد نفوذ را در درون خودشان پیدا کننند و ببینند چه کسانی هستند که این حرف ها را میزنند؟
مومنی خاطرنشان کرد: سیاستهای اشتغال زدا و فقرزا در حال شکستن کمر مردم است. من به نمونه هایی از آن اشاره می کنم که حکومت گران گرامی ما فقدان شعارهای اقتصادی را امری خطرناک تلقی کنند. چرا این همه آلرژی به زنان نشان میدهند؟ حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) مگر عدالتخواهی ممتاز نداشتند؟ اینکه نرخ مشارکت زنان در ایران یک سوم میانگین جهانی است نشانه خاک بر سری است. همین نسبت که وضعیت بدی دارد از نقطه عطف روی کار آمدن دولت روحانی بدتر شده است. وقتی از هر سه نفری که وارد دانشگاه ها شده اند، دونفرشان خانم است، یعنی اینها به دنبال مشارکت هستند. از سال 1372 تا امروز، تمام مطالعاتی که درباره بودجه خانوار صورت گرفته نشان می دهد درآمد زنان مکمل درآمد مردان در خانوار است یعنی اگر زنان به کمک مردان نیایند، خانواده فرو می پاشد لذا اینکه یک عده می گویند زنان در خانه بمانند تا نهاد خانواده حفظ شود، نشانه جهل است.
استاد دانشگاه علامه همچنین افزود: ما بایک نظام تصمیم گیری بی کیفیت در سه دهه گذشته روبرو بوده ایم. از سال 1369 تا امروز، در تمام سیاست های اقتصادی اتخاذ شده با شکست مواجه شده است. نکته تکان دهندهتر این ماجرا این است که در سه دهه اخیر، درباره هر موضوعی که بیشتر از حیثیت خود مایه گذاشته، با شکست شدیدتری مواجه شده است مانند آزادی سازی تجاری، خصوصی سازی، یکسان سازی نرخ ارز و … که مشاهده کردهایم. اینها این روند نزولی اضمحلال را نادیده گرفته اند. شاخص رابطه مبادله که بیانگر بنیه تولیدی ملی است و جایگاه ما را در اقتصاد جهانی مشخص می کند در پایان دهه 1380 به کمتر از هفتاد درصد سال 1367 رسیده است. کسانی که دستی در اقتصاد ایران دارند می دانند که درسال 1367 بدترین عملکرد اقتصادی ده ساله اول انقلاب را داشته ایم. از آغاز دهه 1390 تا پایان آن باز یک سقوط سی درصدی در این رابطه تجربه کرده ایم. بانیان وضع موجود این مسائل هستند. اگر حساب کتابی در کار بود و توسعه خواهی در کشور وجود داشت، این سقوط وحشتناک یعنی بستر سازی برای ذلت ایران در پهنه جهانی نشان میداد وقتی شما انقدر ضعیف میشوید، طمع خارجیها را بر میانگیزی! این چه شرافتی است که به مردم اتهام میزنید؟ من درکتاب خود به مدارای نجیبانه مردم با فقر اشاره کردم و نشان دادم که مردم دارند از نیازهای حیاتی خود میزنند. یعنی ما با سقوط وحشتناک مصرف مواد پروتئینی، مواد لبنی و برخی مواد نشاستهای روبرو هستیم. اینها هزار بیماری و آسیپ پذیری در برابر اپیدمی ها ایجاد میکند. در ان کتاب که در سال 1396 نوشته شد، گفتم که نجابت مردم ابدی نیست. این هشدار را گوش نکردند تا اینکه در سال 1398 کتاب «آتش خاموش» توسط سعید مدنی نوشته شد. در این کتاب توضیح داده شده که چرا ناآرامی های سال 1398 از همه ناآرامی های قبل خود شدیدتر بوده است و می گوید کلید ماجرا سقوط و فروپاشی بی سابقه طبقه متوسط درآمدی در دهه 1390 است و چون این روند ادامه دارد، اعتراضات بعد از 1398، شدیدتر خواهد بود.
فرشاد مومنی در پایان سخنان خود گفت: سنسورهای کلیدی حکومت هم در حال دریافت و هم در حال ارسال علائم نادرست است. به درستی میگویند در منطقه به غایت آشوب زده خاورمیانه، به طور نسبتی امنیت بیشتری داریم اما اهل علم میگویند این کادر امنیت که تعریف کردهاید از دریچه توسعه بدون محتوا است یعنی این امنیت بستری برای مشارکت فعال در تعیین سرنوشت اقتصادی و سیاسی مردم تعیین نکرده است. امنیتی که مضمون توسعه خواهانه داشته باشد، امنیت متکی به مشارکت مردم در بازار سیاست و بازار اقتصاد است. اینجا است که میگویم اگر سنسورها به درستی فعال بود نفوذیها را باید بین کسانی که میگویند به دنبال حکومت یک دست برویم پیدا کنند نه از بین بچههای هفده هجده ساله مردم. در حزب جمهوری اسلامی مطالعهای کردیم که موضوع آن این بود که چرا طراحی هایی که خارجی ها برای فروریختن انقلاب اسلامی انجام دادند، بین 15 تا 25 برابر طراحیهایی بود که برای حرکت های آزادی خواه در سایر نقاط جهان به کار بردند اما در مقابل انقلاب ما موفق نمی شوند؟ پاسخ این بود که مردم به حکومت اعتماد داشتند و حکومت حق مشارکت آنها را پذیرفته بود. در تاریخ 250 ساله گذشته ایران، هربار فاصله حکومت ها با مردم بیشتر شد، دست نشاندگی آنها نیز بیشتر شده است. ما کتبی داریم که می گویند شاه آنقدر پشت به مردم کرد که ازشدت دست نشاندگی فروپاشید. وقتی ما کارنامه دهه 1390 را بررسی میکردیم به پدیده شگفت انگیزی برخورد کردیم و آن این بود که حتی در اسناد رسمی که خوشبینانه ترین برآوردها هستد، از دهه 1390 به عنوان دهه از دست رفته یاد کردند. حدود 700 تا 900 میلیارد دلار در این دهه به اقتصاد ایران تزریق شده و در اثر این تزریق برآیند رشد اقتصادی صفر بوده است. شما که به رشد با برآیند صفر حساس شده اید، مراقب باشید که در همان دهه با سقوط 38 درصدی درآمد سرانه روبرو بوده ایم یعنی به طور متوسط یک سوم سفره مردم نابود شد و این نشان دهنده این است که فقر و فلاکت بیداد می کند. حکومت گران ما یک حرف هایی میزنند ولی به تبعات آن توجهی ندارند. شما از زبان یک مقام کلیدی می شنوید که اگر 75 درصد جمعیت یارانه نگیرند، معیشت شان به خطر میافتد. شما اگر این را میفهمید، پس چرا ردی از دلالتهای آن در تعهدات شما دیده نمیشود؟ اندازه جمعیت فقیر در سه ساله منتهی به سال 1400 دو برابر شده که در تاریخ 100 ساله اخیر ایران بیسابقه است. اینکه ماروی مناسبات اقتصادی تاکید میکنیم به این دلیل است که مسائل اقتصادی ملموس تر است. امیدواریم اینها بفهمند که متملقان، رانت خوارها، دلالها و رباخوارها دوستان حکومت نیستند.