از کارتخوان سوپرمارکت روی میز رستورانها تا واریز حق ویزیت به حساب افراد غیرمتخصص
اخیراً در کلینیکهای پزشکی، دندانپزشکی و حتی آرایشگاهها و فستفودها، دستگاه خودپرداز گذاشته شده است که هزینه از بیمار یا مشتری به صورت نقدی دریافت شود. در بعضی جاها نیز بیمار و مشتری را مجبور میکنند کلی مسافت طی کند تا از یک خودپرداز، پول نقد بگیرد! این در حالی است سازمان امور مالیاتی در تلاش برای گسترش استفاده از دستگاههای کارتخوان (پوز) در جاهای مختلف است تا قابلیت رصد و شناسایی وجوه مالیاتی افراد مختلف از جمله پزشکان را داشته باشد، ولی گویا راههای فرار از این راهبرد مالیاتی در حال گسترش است و باید نظام بانکی، با برداشتن کارمزد دستگاههای کارتخوان (پوز) و امتناع از استقرار خودپرداز در هر جایی، کمک کند رهیافت نظام مالیاتی شفاف و عادلانه دولت محقق شود. خبرنگار «جوان» در یک گزارش میدانی به مناطق مختلف تهران سر زده است تا از نزدیک عارضه فرارمالیاتی را به تصویر بکشد.
بسیاری از دارندگان کسبوکارها از روشها و فرمولهای متعددی برای فرار از مالیات استفاده میکنند. در گذشته فقط شرکتهای تجاری بزرگ بودند که با داشتن دو دفتر حسابداری یا استفاده از روشهای دیگر اقدام به فرار مالیاتی میکردند، اما با رشد مالیاتستانی در کشور، این موضوع حتی به کسبوکارهای کوچک هم تسری پیدا کرده است.
فرار مالیاتی پزشکان در یک دهه اخیر، به داستان پرتکراری تبدیل شده است و ظاهراً هیچ سازمان یا مجموعهای نمیتواند در برابر این بیعدالتی اقدامی کند. استفاده از دستگاه کارتخوان از اردیبهشت سال۱۳۹۱ طبق مصوبه هیئت وزیران الزامی شد، بر اساس این مصوبه شفافیت در سیستم بانکی انجام میشود، ضمن اینکه در همین راستا بانکها مأموریت دارند تراکنشهای بانکی افراد و فروشندههای صاحب دستگاه کارتخوان را به سازمان امور مالیاتی اطلاع دهند، اما بسیاری از پزشکان در مطب خود از داشتن کارتخوان امتناع میکنند. خیابان شریعتی، نرسیده به ظفر، مطب یکی از معروفترین پزشکان متخصص زنان و زایمان. تلفن دائم در حال زنگ خوردن است.
منشی مطب از ساعت یک بعد از ظهر پاسخگوی بیماران است. پس از پاسخ جواب سلام بیمار اولین موضوعی که تأکید میشود این است که برای مراجعه به مطلب باید پول نقد همراه داشته باشید. ساعت۲ بعد از ظهر است، حدود ۵۰بیمار روی صندلی در انتظار پزشک نشستهاند. حدود ساعت۳ بعدازظهر پزشک متخصص به مطلب میآید. عدهای از بیماران در راهرو و عدهای هم روی صندلیهای مطب نشستهاند. منشی از پاسخگویی به هر سؤالی طفره میرود. ۱۰ دقیقه پس از ورود پزشک به مطلب، بیماران باید به نوبت حضور وارد اتاق معاینه شوند. قبل از مراجعه، منشی بیماران را فرامیخواند و پول نقد را از آنها دریافت میکند.
در تمامی صحبتهای خود تأکید دارد که با هیچ بیمهای طرف قرارداد نیست و حق ویزیت باید به صورت نقدی پرداخت شود. خانم بارداری که به همراه مادرش به مطب مراجعه کرده است، میگوید: «پول نقد همراه ندارد و اگر ممکن است شماره حساب برای واریز اعلام کنید، اما منشی تأکید دارد که حق ویزیت ۲۰۰هزار تومانی خانم دکتر فقط و فقط به صورت نقدی دریافت میشود و هیچ شماره حسابی برای اعلام وجود ندارد.»
خانم باردار در حالی که تأکید دارد نمیتواند خود را به نزدیکترین خودپرداز برساند، دوباره خواهش میکند که شماره حساب اعلام شود، اما منشی مطب باز هم از اعلام شمارهحساب سر باز میزند و تأکید میکند: «وقتی برای دریافت نوبت با مطب تماس گرفتید، تأکید کردم که در زمان حضور حتماً ۲۰۰هزار تومان پول نقد به عنوان حق ویزیت همراه داشته باشید. اگر پول نقد همراه ندارید، در زمان دیگری به مطب مراجعه کنید. هیچ روشی جز دریافت نقدی وجود ندارد.»
واریز حق ویزیت به حساب افراد غیرمتخصص
میدان قدس، ابتدای شریعتی، ساختمان پزشکان مطب متخصص تغذیه. ساعت از چهار بعد از ظهر گذشته است. هنوز پزشک به مطب مراجعه نکرده است و بیماران در صف انتظار ایستادهاند. منشی مطب سعی میکند با پخش کردن موسیقی آرام و بیکلام فضا را مثبت نگه دارد. بالای سر منشی مطب روی یک کاغذ سه شمارهحساب به نامهای مختلف چاپ شده است. ساعت ۱۶:۱۵ شده و با ورود پزشک به مطب، منشی اولین بیمار را فرا میخواند. پرونده پزشکی بیمار را از کمد دیواری بیرون میآورد و میگوید: «نقدی پرداخت یا به حساب واریز میکنید.» خانم جوانی که پرونده پزشکی دیگری هم در دست دارد رو به منشی میگوید: «به حساب واریز میکنم. با تلفن همراه خود مبلغ ۲۵۰هزار تومان را به یکی از حسابهای اعلامشده واریز میکند.» پس از تأیید فیش واریز و نشان دادن آن به منشی اجازه ورود به اتاق پزشک را پیدا میکند.
خانم میانسالی روی صندلی اتاق انتظار نشسته است. ۵۱سال سن دارد و معلم بازنشسته آموزشوپرورش است. با گلایه و ناراحتی میگوید: «۳۰سال در این کشور خدمت کرده و یک سال است که بازنشسته شدهام. حقوق بازنشستگیام حدود ۱۰میلیون تومان است. اولین موضوع در فیش حقوق ما کارمندها کسر مالیات است. هم خدمت و هم بیشتر از همه مالیات پرداخت میکنیم. نکته این است که کمتر از همه حقوق دریافت میکنیم.» رو به منشی مطب میگوید: «سه ماه است که هر دو هفته یک بار به مطب مراجعه میکنم، در کمترین حالت شما ۲۰بیمار دارید. از هر بیمار ۲۵۰هزار تومان حق ویزیت میگیرید و این یعنی روزی ۵میلیون تومان. بگذریم از هزینههای برنامه رژیمی و هزینههای معاینه که باز هم از بیمار دریافت میکنید. در کمترین حالت شما ماهانه ۱۵۰میلیون درآمد دارید و هیچ مالیاتی پرداخت نمیکنید و این یعنی دستدرازی به جیب ما کارمندان و مردم عادی.»
کارتخوان خراب است
کلینیک دندانپزشکی در ابتدای خیابان سرو، زرقوبرق مطب هوش از سر مراجعان میپراند. منشی مطب رأس ساعت۲ در را به روی بیماران باز میکند. نظم و ترتیب خاصی در مطب موج میزند. درست رأس ساعت دندانپزشک در مطب حضور دارد و اولین مراجع را فرامیخواند. دو دستگاه کارتخوان روی میز منشی قرار گرفته است، اما با تأکید به بیماران میگوید: «کارتخوانها خراب است و باید هزینهها را به حساب پزشک واریز کنید». دو شماره حساب روی کاغذ نوشته و روی میز چسبانده است. هزینهها به قدری بالاست که گاهی از ظرفیت تراکنش بالا میرود.
آقای جوانی که برای اولین بار به این دندانپزشکی مراجعه کرده است رو به منشی سؤال میکند: «چرا کارتخوان ندارید. خرابی کارتخوان بهانه به نظر میآید. من یک مغازه ابزارفروشی در میدان حسنآباد دارم. هیچ یک از مشتریان باور نمیکنند که کارتخوان نداشته باشم. چطور شما با این تجهیزات مناسب و گرانقیمت یک کارتخوان ندارید. اینها همه به دلیل فرار مالیاتی است. وقتی به شمارهحسابهای اعلامی پول واریز میکنیم، هیچ سنخیتی با نام و نامخانوادگی این پزشک ندارد.»
خانم جوان دیگری آن سوی اتاق انتظار نشسته است، لبخند میزند، میگوید: «من چند بار سؤال کردم که چرا کارتخوانهای خود را تعمیر نمیکنید و پاسخ شنیدم که به دلیل تحریمها دیگر دستگاه به کشور وارد نمیشود و دستگاهها کارکرد خود را از دست دادهاند. من در یک ماه اخیر حدود ۲۸میلیون تومان برای تغییر وضعیت دندانهایم پول دادهام. خب درآمد ماهانه این مطب میلیاردی است، حتی برای برخی خدمات چک هم قبول میکنند. اگر شما اقدام به کامپوزیت کامل کنید، حدود ۱۰۰میلیون باید بپردازید. این حجم از درآمد قطعاً مالیات بالایی دارد، ولی بسیاری از پزشکان برای فرار مالیاتی پول نقد، سکه، دلار و حتی چک قبول میکنند.»
پزشکان در راه ساختوساز
خیابان دولت (کلاهدوز) بین خیابان اختیاریه و دیباجی ساختمان پزشکان، مطب متخصص ارتوپدی، ساعت از سه بعد از ظهر گذشته است. غالب جمعیت افراد پابهسن گذاشتهای هستند که جراحی پا، زانو و مفصل انجام دادهاند. بیش از ۷۰نفر در مطب و راهروها در انتظار پزشک هستند. دو پزشک همراه متخصص ارتوپدی را کمک میکنند. حدود ساعت۷ غروب شده است. مطب همچنان شلوغ و پررفتوآمد است. بیشتر بیماران به بیمارستان خصوصی خاصی برای جراحی معرفی میشوند. در ابتدا به بیمار اعلام میشود با هیچ بیمهای طرف قرارداد نیستند و هزینههای معاینه به صورت نقدی و هزینههای جراحی با بیمارستان است. از هر بیمار ۱۸۹هزار تومان حق ویزیت به صورت نقدی دریافت میشود، حتی یک شمارهحساب برای واریز هم اعلام نشده است. مهندس علی بهرامی، فوقلیسانس نقشهکشی ساختمان دارد. از شهر همدان برای درمان پدرش به تهران آمده است.
پدر او باید جراحی تعویض مفصل زانو انجام دهد. پرونده پدرش بررسی و برای انجام جراحی به یک بیمارستان خصوصی معرفی میشود. هزینه جراحی بین ۱۳۰ تا ۱۴۰میلیون تومان اعلام میشود. هیچ بیمهای هم تقبل نمیکند و بیمار باید دارای بیمه تکمیلی باشد و هزینهها را مستقیم به حساب بیمارستان واریز و پس از اقدام به دریافت هزینهها از بیمه تکمیلی استفاده کند.
مهندس بهرامی میگوید: «من در همدان عضو سازمان نظام مهندسی هستم. چندین پزشک متخصص به خصوص دندانپزشکها از شهر تهران وارد حوزه ساختوساز در همدان شدهاند. بسیاری از آنها میگویند نمیدانیم درآمدمان را در کدام حوزه سرمایهگذاری کنیم، در نتیجه وارد حوزه ساختوساز شدهایم. حضور پزشکان در این حوزه به اندازهای زیاد شده است که سازندگان قدیمی بازی را به آنها باختهاند، چون سرمایه اولیه پزشکان به اندازهای است که به راحتی میتوانند هزینههای ساخت را تأمین کنند، در نتیجه سازندههای معمولی از گود خارج میشوند، حتی در پروژههای مشارکتی هم افراد مشارکت با پزشکان را به مشارکت با مهندسان و سازندگان قدیمی ترجیح میدهند.»
وی تأکید میکند: «اگر یک نفر دو تا خانه داشته باشد، مشمول مالیات میشود، اما این افراد که ماهانه به غیر درآمد سودهای میلیاردی دارند، بدون مالیات به کار خود ادامه میدهند و هیچ نهادی هم توانایی مقابله با آنها را ندارد.» وی در پایان تأکید میکند: «در بهمن ماه سال۱۴۰۱ برای درمان پدرم به مطب یک متخصص ارتوپدی مشهور در شهر تهران مراجعه کردم. منشی مطب در ابتدا تأکید کرد که آقای دکتر فقط در بیمارستان خاصی جراحی دارد و تمامی هزینهها را به صورت دلار یا سکه قبول میکند. در آن زمان ۱۰۶میلیون هزینه درمان پدرم تخمین زده شد که باید برابر این مبلغ دلار یا سکه به پزشک متخصص تحویل میشد. از آنجا که توانایی تهیه سکه و دلار نداشتم از درمان منصرف شدیم.»
روشهای رستورانها برای فرار مالیاتی
قانون پایانههای فروشگاهی و سامانه مؤدیان بعد از دو سال معطلی در دولت سیزدهم اجرایی شد تا با شفافیت در فعالیتهای اقتصادی و رویکرد عادلانه، مالیاتستانی هوشمندی را رقم بزند. بسیاری از دارندگان کسبوکارهای خرد نسبت به این موضوع معترض بودند و آن را سیستمی برای کنکاش حسابها میدانستند. حوالی چهارراه ولیعصر، رستوران بزرگ و مرتبی که به تازگی دکوراسیون خود را عوض کرده و منوی خود را گستردهتر کرده، روزانه پذیرای جمعیت کثیری از افراد و کاسبان آن محدوده است.
شلوغی رستوران به اندازهای است که گاهی در برابر آن صف ایجاد میشود. نسبت به رستورانهای اطراف غذای باکیفیتتر و قیمت مناسبتری دارد. این رستوران بزرگ تنها یک دستگاه کارتخوان دارد و اگر متقاضی غذای بیرونبر باشید، باید به یک شمارهحساب که بالای تابلوی ثبت سفارش بیرونبر نوشته شده هزینه را واریز کنید. مرد جوانی پشت دخل نشسته. سه برادر به صورت مشارکتی این رستوران را راهاندازی کردهاند. قبل از این آشپزخانه داشتند و فقط غذای بیرون بر آماده میکردند و حالا دو سال است یک رستوران مرتب راهاندازی کردهاند.
در حالی که پشت سر هم تلفن رستوران زنگ میخورد و خانم جوانی مسئولیت پاسخ به مشتریان را دارد، مرد جوان مشغول حساب و کتاب با مشتریان است. وقتی از او در رابطه با داشتن یک کارتخوان میپرسیم، میگوید: «راستش را بخواهید این کارتخوان متعلق به قصابیای است که از آن گوشت خریداری میکنیم، چون آنها معاف از مالیات هستند، کارتخوان آنها را آوردهایم و از آن استفاده میکنیم.» به گفته او درصد کمی هم به قصابی میدهیم که در برابر مالیات بسیار ناچیز است. در بیشتر مواقع هم از مشتریان میخواهیم پول را کارتبهکارت کنند. این در حالی است که اگر مأموران مالیاتی به رستوران مراجعه کنند، میبینند که دستگاه کارتخوان موجود است و مشکلی در رابطه با نبود کارتخوان نیست. به مشتریان هم میگوییم برای کمتر تلف شدن وقت خود پول را به حساب واریز کنید.»
بفرمایید مالیات بر ارزشافزوده
رستوران بزرگی در منطقه حکیمیه به تازگی راهاندازی شده است. در کمتر از یک سال، کیفیت غذای آن شهرت پیدا کرده است. اهالی منطقه بیشتر آخر هفتههای خود را در این رستوران میگذرانند. دو دستگاه کارتخوان روی پیشخوان ثبت سفارش قرار دارد. بعد از اتمام سفارش کارپرداز به مشتریان میگوید: «دستگاههای کارتخوان امروز به دلیل شلوغی از کار افتادهاند. لطفاً مبلغ را به حساب مدیر رستوران واریز کنید.»
مرد جوانی که همراه خانواده به این رستوران مراجعه کرده و برای چهار نفر یکمیلیونو۱۸۰ هزار تومان باید کارت بکشد، به فیش خود نگاه میکند و میگوید: «وقتی پول به حساب شخصی واریز میشود، باید هزینه غذا از ما گرفته شود. چون شما دیگر ۹درصد مالیات بر ارزشافزوده را پرداخت نمیکنید. این ۹درصد از منوی غذای ما حدود ۱۲۰هزار تومان میشود. اگر روزانه ۱۰۰نفر از مراجعه این مبلغ را پرداخت کنند. شما روزانه ۱۲میلیون تومان از حق مردم ضایع کردهاید، یعنی ۱۲میلیون به بیتالمال دستدرازی کردهاید.»
اپراتور بدون هیچ واکنشی میگوید: «هزینهها به قدری بالاست که این اعداد و ارقام در میان هزینهها گم میشود. در ضمن کدام سیستم مالیاتی در این کشور شفاف است که ما بخواهیم شفافسازی کنیم. سلبریتیها هیچ خدماتی نمیدهند و ماهانه ۱۰۰میلیون درآمد دارند و هیچ مالیاتی پرداخت نمیکنند. چرا از آنها شکایت نمیکنید.»
کارتخوان سوپرمارکت روی میز رستورانها
یک رستوران سرشناس در منطقه قیطریه تهران، میانگین هر پرس غذای ایرانی بالای ۴۰۰هزار تومان است. موزیک آرام و فضای نسبتاً تاریکی برای مشتریان در نظر گرفته شده است. بیشتر مشتریان افراد مرفه و قشر بالای جامعه هستند. هنگام ورود به رستوران گارسونها به استقبال میآیند و با احترام خاصی مشتریان را راهنمایی میکنند. صورتحساب یک خانواده سه نفره یکمیلیونو۸۰۰ هزار تومان شده است. مرد جوانی که به همراه همسر و فرزند خود به رستوران آمده است برای پرداخت صورتحساب به نزدیک پیشخوان میرود. اپراتور میگوید: «لطفاً شیرینی همکاران را در صورت تمایل پرداخت کنید.» مرد جوان صورتحساب و۲۰۰ هزار تومان هم بیشتر برای گارسونها پرداخت میکند. روی فیش واریزی نوشته شده پایانه فروشگاهی سوپرمارکتی صدف، در حالی که اینجا رستوران است و در صورتحساب مالیات بر ارزش افزوده هم محاسبه شده است.
جمعبندی
به نظر میرسد دولت باید با تمام توان از فرارمالیاتی یک عده خاص از جمله پزشکان مقابله کند. این مهم مستلزم همکاری نظام بانکی و نهادهای نظارتی است، چه آنکه دریافت مالیات از یک بخشی از جامعه و رها کردن برخی دیگر به حال خود، برخلاف عدالت و شفافیت مالیاتی است.