چنین وضعیتی که نشانه مشخص ضعف حکومت قانون و غلبه حاکمیت اراده‌های خاص در نظام اداری کشور است، عامل بسیار مهمی در شکل‌گیری انواع فساد از ارتشا گرفته تا اختلاس و فسادهای مالی و اقتصادی دیگر است.

در چنین شرایطی فقدان روزنامه‌نگاری تحقیقی به معنی حقیقی کلمه و پاسخ‌گو نبودن مقامات ذی‌ربط در قبال آن مزید بر علت می‌شود و ممکن است بسیار فاجعه‌بار باشد. در دموکراسی‌های پیشرفته دنیا آزادی و بسط ید روزنامه‌نگاری تحقیقیِ متکی به حکومت قانون عامل مهمی برای افشا و پیشگیری از ارتکاب فساد است.

در کشور ما به علت ضعف حکومت قانون این نوع روزنامه‌نگاری بسیار پرمخاطره است و اغلب اتفاق می‌افتد گزارشگران فساد اگر از «خودی‌های» مستظهر به نوعی از قدرت سیاسی نباشند، پیش و شاید بیش از فاسدان به بهانه‌هایی از قبیل سیاه‌نمایی یا تشویش اذهان عمومی مورد مواخذه قرار گیرند.

نکته مهمی که اغلب از سوی صاحبان قدرت سیاسی، عمدا یا سهوا، مورد غفلت قرار می‌گیرد این است که هر قدر دخالت دولت در زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم بیشتر باشد، ارکان حکومت قانون در جامعه متزلزل‌تر می‌شود؛ چراکه دستور در چنین شرایطی عملا جایگزین قواعد کلی رفتاری می‌شود.

فساد اخیر موسوم به «چای دبش» مصداق روشنی از سیاستگذاری نادرست ارزی است که توزیع رانت عظیم ناشی از ارز ترجیحی را در اختیار اراده‌های خاص تعدادی مدیر دولتی قرار داده است. تا جایی که جسته گریخته شنیده می‌شود، گویا پای برخی «شخصیت‌های سیاسی خودی» هم به این فساد مالی عظیم کشیده شده است که گویای وجود پدیده منحوس حامی‌پروری در نظام سیاسی ما است.

 

با فراهم کردن زمینه‌های بروز فساد با سیاستگذاری‌های نادرست اقتصادی نباید انتظار داشت به صرف تکیه بر داغ و درفش، مفسدان بالقوه مرتکب فساد نخواهند شد. به امید «حیای گربه» نباید در دیزی را باز گذاشت. معقول‌ترین شیوه پیشگیری این است که در درجه نخست به هر طریق ممکن بسترهای فسادآفرین مسدود شود و سپس مهم‌ترین عامل بازدارنده را با تکیه بر شفافیت اطلاعات و نیز تشویق روزنامه‌نگاری تحقیقی فعال کرد.

تواتر فسادهای اقتصادی در دهه‌های گذشته و انواع کم و بیش مشابه آنها به خوبی نشان می‌دهد که برهم زدن نظم ناشی از قواعد بازار توسط سیاستگذاری‌ها و مداخله‌های نادرست دولتی در نظام اقتصادی سرمنشأ جملگی آنها بوده است. با این همه، صاحبان قدرت سیاسی، صرف‌نظر از اینکه متعلق به کدام جناح سیاسی باشند، اغلب اراده‌ای برای پذیرفتن این واقعیت از خود نشان نداده‌اند. توضیح این امتناع موضوع بحث پیچیده‌ای است که مجال جداگانه‌ای لازم دارد؛ اما همین قدر می‌توان گفت تا زمانی که امری به مطالبه صریح افکار عمومی تبدیل نشود، سیاستمداران گوششان به آن بدهکار نخواهد بود.