چرا بهتر است بنیانگذاران خودشان مدیرعامل شوند؟
عصر بانک؛جهان امروز شاهد ظهور و اوجگیری استارتآپهای موفق و نوآوری است که طی مدت کوتاهی توانستهاند مسیر موفقیت و پیشرفت را پشتسر بگذارند و زبانزد خاص و عام شوند اما سوال اینجاست که آیا هر کسی که یک استارتآپ را بنیان میگذارد و زمینهساز رشد و پیشرفت آن میشود، لزوما میتواند مدیرعاملی آن را بر عهده بگیرد و موفق عمل کند؟ پاسخ به این سوال چندان آسان نیست، چرا که فعالیت بهعنوان مدیرعامل یک استارتآپ با تصدی سمت مدیرعاملی شرکتهای جا افتاده و صاحبنام متفاوت است و به کیفیتها و تواناییهای متفاوتی نیاز دارد که در ادامه این مطلب به این ویژگیها و قابلیتها اشاره خواهد شد.
نگهبان و حافظ دیدگاههای اصیل شرکت: هر استارتآپی بر اساس یکسری دیدگاهها و آرمانها شکل گرفته که مدیرعامل آن حتما باید بهطور کامل پاسدار و وفادار به آنها باشد. نگاه مدیرعامل یک استارتآپ نه یک نگاه کوتاهمدت و زودگذر بلکه نگاهی بلندمدت و راهبردی باید باشد تا در نتیجه بقای استارتآپ در آینده تضمین شود. به عبارت بهتر، یکی از علل اصلی ماندگاری و بقای استارتآپهای موفق در دنیای پرتلاطم امروز، وفاداری صد در صدی بنیانگذاران و مدیران عامل نسبت به رسالت و آرمانهای آن است و در غیر این صورت سرنوشت بسیاری از استارتآپهایی که مدت کوتاهی پس از تاسیس و به رغم موفقیتهای اولیه از بین رفتند، در انتظار هر شرکت نوپایی خواهد بود. با این همه باید دانست که تحقق آرمانها و اهداف متعالی یک استارتآپ در کوتاهمدت – مثلا طی یک سال اول فعالیت آن – امکانپذیر نخواهد بود، همان طوری که این اتفاق پس از حدود یک دهه برای استارتآپهای موفقی چون گوگل یا فیسبوک و توییتر افتاده است. در این راستا دستیابی استارتآپها به اهداف کوتاهمدت و کوچک باید به مثابه تکمیل شدن تدریجی قطعات کوچک پازلی باشد که در نهایت تصویر کلی و آرمان استارتآپ را شکل میدهند.
مدیرعامل در نقش ضربهگیر: افرادی که در یک استارتآپ کار میکنند هر چقدر هم کارآمد و توانمند باشند باز هم اگر مجبور شوند با چالشها و نگرانیهای روزمره دست و پنجه نرم کنند، خیلی زود فرسوده و ناتوان میشوند و از نوآوری و خلاقیت باز خواهند ماند و این وظیفه مدیرعامل استارتآپ است که به مثابه یک ضربهگیر و نقطه اتکا عمل کند که کارکنان بتوانند با اتکا به او و فارغ از مسائل و چالشهای روزمره به فعالیتهای موثر خود بپردازند. یک مدیرعامل خوب و لایق کسی است که شرایطی را به وجود آورد که در آن کلیه استرسها و مشکلات اطراف استارتآپ از کارکنان دور بماند تا آنها با فراغ بال تواناییهای خود را بروز دهند. البته این به معنای پنهان کاری و دروغ گفتن به کارکنان نیست، بلکه تاکید اصلی در این میان بر نقشآفرینی مدیرعامل بهعنوان ضربهگیر شرکت است.
پیدا کردن باهوشترین و توانمندترین افراد: بعضیها به اشتباه فکر میکنند که مدیرعامل یک استارتآپ باید باهوشترین و کارآمدترین فرد در استارتآپ باشد، در حالی که واقعیت آن است که مدیرعاملی میتواند در یک استارتآپ موفق باشد که باهوشترین و بهترین نیروها را گرد هم آورد؛ کسانی که در حوزههایی خاص به مراتب از بقیه حتی خود مدیرعامل نیز باهوشتر باشند. مدیرعامل استارتآپ نه تنها نباید از استخدام نیروهایی باهوشتر از خود بهراسد، بلکه باید کلیه شرایط لازم از جمله پرداخت دستمزدهای بالا و قابل توجه به آنها را فراهم آورد و بستری را فراهم آورد که در آن زمینه رشد و شکوفایی هر چه بیشتر این مجموعه فراهم آید.
پلی بین شرکت و سرمایهگذاران: چه بخواهید، چه نخواهید شما بهعنوان بنیانگذار و مدیرعامل یک استارتآپ تنها سرمایهگذار آن نخواهید بود و دیر یا زود به جذب سرمایهگذارانی خارج از شرکت نیاز خواهید داشت و این وظیفه ذاتی مدیرعامل است که پلی باشد بین شرکت و سرمایهگذاران بالقوه و بالفعل آن. سرمایهگذاران ذاتا محافظه کار و محتاط هستند و خیلی سخت به سرمایهگذاری در حوزههای ناشناخته و بدیعی که معمولا استارتآپها به سراغ آنها میروند، تن میدهند. بنابراین یکی از وظایف و کارکردهای اصلی مدیرعامل هر استارتآپی عبارت است از عمل کردن بهعنوان پلی محکم و اطمینان بخش بین شرکت، سهامداران و مالکان شرکت از یکسو و سرمایهگذاران از سویی دیگر.
پلی بین شرکت و محصول: بهترین و موفقترین استارتآپهای دنیا آنهایی هستند که بنیانگذارانشان سمت مدیرعاملی آنها را در بلندمدت در اختیار داشتهاند. البته این به آن معنا نیست که بنیانگذار یک استارتآپ چون یک استارتآپ را تاسیس کرده پس لزوما باید مدیرعامل آن باشد، بلکه به این معناست که چون بنیانگذار و موسس یک استارتآپ بهترین و بیشترین آگاهی و تسلط بر محصولات تولیدشده آن را دارد و آرمانهای شرکت را با پوست و خون خود درک کرده است، پس بهتر از هر کسی میتواند پلی باشد بین شرکت و محصولات آن. این همان استراتژی موفقی است که با استفاده از آن، استارتآپهای مشهوری چون فیسبوک و اپل به موفقیتهای بینظیری دست پیدا کردهاند. آیا میتوان تصور کرد که فرد دیگری غیر از استیو جابز بزرگ در سالهای نخستین فعالیت شرکت اپل بر صندلی مدیرعاملی آن تکیه میزد و این شرکت به چنان موفقیتهای عظیمی دست مییافت؟ و چه بهتر که مدت زمان مدیرعاملی بنیانگذار استارتآپها طولانی باشد تا امکان پیدایش و پالایش و پایداری محصولات و خدمات ناب آنها بیشتر فراهم آید.
همیشه در حال آموختن از دیگران: فعالیت بهعنوان مدیرعامل یک استارتآپ به چنان درجه بالایی از پویایی نیاز دارد که نیاز به آموختن و یادگیرنده بودن مدیرعامل آن را اجتناب ناپذیر میسازد، بهطوری که مدیر عامل یک استارتآپ همیشه و در هر موقعیتی باید اطلاعات و دانستههای خود را بهروز کند و از همه افراد و ارکان شرکت چیزهایی را بیاموزد. بسیاری از بنیانگذاران استارتآپها که در بسیاری موارد سمت مدیرعاملی آنها را نیز به عهده داشتند، دارای تحصیلات حرفهای در زمینه مدیریت سازمانها نبودهاند و مدیران حرفهای محسوب نمیشدند و تنها پس از آزمون و خطاهای بسیار و درس گرفتن از شکستها توانستهاند تجربه و توان لازم برای مدیریت استارتآپها را به دست آورند. زاک زمانی قدرتمندترین شرکت اینترنتی حال حاضر دنیا را بنیان نهاد که فقط 19 سال سن داشت و اطلاع چندانی از دانش مدیریت نداشت و تنها از طریق یادگیری پیوسته و همه جانبه بود که توانست به مدیرعاملی موفق و برجسته تبدیل شود.
پرهیز از قضاوت زودهنگام: وقتی که بهعنوان مدیرعامل یک استارتآپ برگزیده شدید، اولین کاری که باید انجام دهید عبارت است از پاک کردن ذهن تان از تمام تئوریها و آموزههای مدیریت کلاسیکی که تا پیش از آن آموختهاید، چرا که مدیریت کردن در استارتآپها تفاوتهای بسیاری با مدیریت شرکتها و سازمانهای کلاسیک و بزرگ دارد. در واقع مدیر عامل یک استارتآپ باید با ذهنی پاک و باز با ایدهها و پیشنهادهای کارکنان و نیروهای خارج از شرکت برخورد کند و از هر گونه پیش قضاوت در مورد آنها یا سنجش شان با دانستههای قبلی خود بپرهیزد.
قدرت نه گفتن: بهعنوان مدیر عامل یک استارتآپ باید یاد بگیرید که به بسیاری از همکاران، سرمایهگذاران و کارکنان تان نه بگویید. همه ما میدانیم که بله گفتن به مراتب سختتر از نه گفتن است و به همین دلیل هم هست که نه گفتن دردسرهای بیشتری را به دنبال دارد. بنابراین تا آنجا که میتوانید با نه گفتن هدفمند و معقول به درخواستهای نامعقول و نامربوط دیگران، از منحرف شدن شرکت تان از مسیر اصلی خود جلوگیری کنید.
مجهز شدن به دانش فنی: یک مدیر عامل خوب و لایق کسی است که نه فقط به کارکنانش میگوید چه کاری انجام دهند، بلکه به آنها یاد میدهد که آن کار را چگونه انجام دهند. در واقع مدیر عامل یک استارتآپ باید مثل یک معلم و استاد مسلط به کار عمل کند تا کارکنان بتوانند در موقع نیاز از او راهنمایی بخواهند و او را بهعنوان رهبر شرکت قبول داشته باشند، بنابراین باید به یاد داشته باشید که مدیرعاملی که چیز زیادی از مسائل فنی کارهای شرکت نمیداند، از نظر کارکنان صرفا یک دستوردهنده و به عبارت بهتر «سرکارگر» است و نه یک رهبر واقعی.
تبدیل آرمانهای بزرگ شرکت به اجزای قابل هضم: اغلب بنیانگذاران استارتآپها آرمانها و اهداف بزرگی را در سر میپرورند که انتظار دارند کسی که بهعنوان مدیر عامل آن استارتآپها انتخاب میشود آنها را دنبال کند و به سرانجام برساند. اما باید دانست که این آرمانهای بزرگ برای کارکنان و سرمایهگذاران قابل هضم و فهم نیست و این هنر مدیر عامل استارتآپ است که این آرمانها و اهداف را بهصورت اجزای قابل فهم و مدیریت درآورد و به همه نشان دهد که چه موقع و چطور باید به اهداف مقرر دست یابند.
آمادگی برای بدترین شرایط:
یکی از ویژگیهای اصلی استارتآپها به ریسکهای پرشمار و پیشبینی نشده در آنها مربوط میشود و بنابراین مدیر عامل یک استارتآپ همیشه باید خود و شرکتش را برای رویارویی با شدیدترین و مهلکترین خطرها آماده سازد تا در صورت لزوم بهترین تصمیمات را اتخاذ کند. باید همیشه به یاد داشت که استارتآپها روی دریایی خروشان و پرتلاطم که مملو از ناشناخته هاست در حرکت هستند.
توجه به کارکنان: اغلب کسانی که در استارتآپها کار میکنند نیروهای جوان و خلاقی هستند که دوست دارند توسط مدیران مافوق خود دیده شوند و به نظرات آنها توجه شود. بنابراین یکی از اولویتهای شما بهعنوان مدیرعامل یک استارتآپ عبارت است از توجه کردن واقعی به نظرات و پیشنهادهای کارکنان و ارزش قائل شدن برای آنها. شما میتوانید این کار را با ارسال ایمیلهای انگیزشی برای کارکنان و نظر خواستن از آنها از طریق شبکههای اجتماعی و فضای مجازی انجام دهید و از این طریق به کارکنانتان بقبولانید که نظرشان برای شما مهم است.
برقراری ارتباط مستمر: بنیانگذار یا مدیر عامل یک استارتآپ هیچ گاه نباید خود را بینیاز از داشتن ارتباط مستمر با کارکنانش بداند، چرا که مرگ یک استارتآپ زمانی فرا میرسد که پیوند بین کارکنان خلاق و نوآور آن با مدیریت شرکت تضعیف شود یا بهطور کلی قطع شود. از طریق ایجاد ارتباط نزدیک و هدفمند است که رسالت و آرمانهای یک استارتآپ به تمام کارکنان منتقل میشود و آنها برای تحقق اهداف شرکت تهییج و تشویق میشوند. در زمان برقراری ارتباط با کارکنان باید به یاد داشت که زبان مورد استفاده از سوی مدیرعامل نه یک زبان فنی و بیش از حد رسمی، بلکه باید یک زبان نرم و ساده باشد تا به دل کارکنان بنشیند و برای آنها قابل فهم نیز باشد.یکی از ملزومات کار کردن بهعنوان مدیرعامل استارتآپها این است که مدیرعامل خود از نزدیک دستی بر آتش داشته باشد و از پشت میزنشینی و دستور دادن صرف پرهیز کنند. کارکنان با هوش استارتآپها عاشق مدیرعاملی هستند که در کنار آنها و دوشادوش آنها کار کند و با مشکلات آنها آشنا باشد. یکی از رازهای موفقیت استارتآپها در نزدیکی و همدردی بنیانگذاران و مدیران عامل آنها با کارکنان شان نهفته است.
/دنیای اقتصاد