هنر رهبری سازمانی ؛ مهارتی که با تسلط بر خویشتن به وجود میآید
عصر بانک؛هنر رهبری کردن مهارتی است که با تسلط بر خویشتن به وجود میآید و رشد رهبری فرآیند رشد خویشتن است. رشد ظرفیت رهبری درباره این نیست که انبوهی از اطلاعات تازه کسب کنید و از آخرین تکنیکها استفاده کنید. بلکه درباره این است که چطور از جان و دل رهبری کنید. یک رهبر سازمانی پیش از رهبری دیگران باید بتواند خود را مدیریت کند و به این باور داشته باشد که میتواند تاثیر مثبتی روی دیگران بگذارد. باید باور داشته باشید که کلماتتان میتواند الهامبخش باشد و رفتارتان میتواند دیگران را به حرکت وا دارد. باید باور داشته باشید آنچه انجام میدهید مفید و ارزشمند است. از طریق این فرآیند آگاهی لازم را برای رهبری پیدا میکنید. اعتماد به نفس در واقع آگاهی از باور به تواناییهایتان است و این تواناییها تنها وقتی دیده خواهند شد که آنها را بشناسید و تقویت کنید. هنر رهبری سازمانی مهارتی است که با تسلط بر خویشتن بهوجود میآید و رشد رهبری فرآیند رشد خویشتن است.
فرآیند درونی کشف خویشتن
الیویا لی، اخیرا در یک سمینار درباره رهبری در دانشگاه علوم و فناوری هنگکنگ، درباره بهترین تجربههای شخصی رهبریاش گفت: «من 25 سال سن دارم و چهار سال تجربه کاری. چطور ممکن است بهترین تجربه رهبری را داشته باشم؟» اما بعد از کمی فکر کردن متوجه شد که در واقعیت، اصلا سخت نبود که بفهمد بهترین تجربه شخصیاش چه بوده و دربارهاش بنویسد. رهبری همه جا هست، هر روز اتفاق میافتد و میتواند از هر کسی سر بزند. مهم نیست که شما عنوان «مدیر»، «گرداننده» یا «مدیرعامل» را داشته باشید. این عناوین روی کارت ویزیت و دفاتر راهنمای شرکتها میآیند. اما رهبر واقعی بودن ورای همه اینهاست. رهبر شدن فرآیند کشف درونی خویشتن است. برای اینکه یک رهبر سازمانی شویم و بهترین باشیم، مهم است که ابتدا ارزشها و اصولی را برای خودمان تعریف کنیم. اگر ندانیم ارزشهایمان چه هستند و چه انتظاری از خودمان داریم، چطور میتوانیم تعیین کنیم که چه انتظاری از دیگران داشته باشیم؟ چطور میتوانیم اعتماد، اراده قوی و همدلی را منتقل کنیم؟ بدون نگاه کردن به خویشتن، ممکن نیست که به دیگران نگاه کنیم و تواناییهایشان را تشخیص دهیم و کمکشان کنیم که رهبر شوند.
همه رهبران سازمانی باید این سفر درونی را بروند. دن کاپلان، پایهگذار «دن کاپلان اسوشیتس» و رئیس سابق شرکت هرتز میگوید: «میدانم چه کسی بودم، چه کسی هستم و کجا میخواهم باشم. بهعبارت دیگر، سطح تعهدی که خودم را برایش آماده کردهام، میدانم و این را هم میدانم که چرا شخصا آماده چنین تعهدی هستم». در این روش در وهله اول ارزشها هستند که پیشبرنده تعهد لازم برای خلق رهبراناند. موفقیت نهایی شما در کسبوکار و در زندگی بستگی به این دارد که چقدر خوب خود را میشناسید و به چه چیزی به چه دلیل ارزش میدهید. هر چه بهتر بدانید که چه کسی هستید و به چه معتقدید، درک بهتری از تقاضاهای متضاد و مبهمی که روزانه دریافت میکنید خواهید داشت. این را انجام بده یا آن یکی را. این را بخر یا آن. این تصمیم را بگیر یا آن را. از این حمایت کن یا از آن. شما برای هدایت آبهای خروشان در این دنیای توفانی به یک راهنمای درونی احتیاج دارید. مجموعهای از ارزشها و عقاید شخصی مشخص، نقش مهمی در کنترل راهنمای درونی دارد.
شما که هستید؟
ما از هزاران نفر طی سالیان پرسیدهایم که فرض کنید در اتاقی هستید و یک نفر وارد میشود و به شما و همکارانتان میگوید: «سلام، من رهبر جدید سازمان شما هستم!» در آن لحظه، شما از آن فرد چه میخواهید بدانید؟ سوالهایی که آن لحظه به ذهنتان میرسد چیست؟ درحالیکه سوالات زیادی وجود دارد که ممکن است از آن فرد پرسیده شود، بیشترین سوالی که به کرات مطرح شده این است که: «چه کسی هستی؟» افراد میخواهند ارزشها و عقاید شما را بدانند، اینکه واقعا به چه اهمیت میدهید و چه چیز شب بیدارتان نگه میدارد. میخواهند بدانند چه کسی بیش از همه بر شما تاثیر گذاشته، وقایعی که شکلدهنده نگرش شما بوده چه بوده و تجربیاتی که شما را برای این شغل آماده کرده چه بوده است، میخواهند قصه شخصی شما را بدانند، میخواهند بدانند چرا باید پیرو شما باشند. بنابراین اگر شما آن رهبر جدیدی هستید که یک روز وارد اتاق میشود، بهتر است برای پاسخ به سوال «چه کسی هستید؟» آماده باشید و برای پاسخ دادن به دیگران باید ابتدا به خودتان پاسخ دهید. رزومه کاری چیز خیلی کمی درباره اینکه چه کسی هستید، چرا این تصمیمها را میگیرید و این کارها را انجام میدهید، میگوید.
کی بگوییم آری و کی بگوییم نه
اگر میخواهید رهبر سازمانیای بشوید که دیگران مایلند از او پیروی کنند، باید شفاف باشید و به این معروف باشید که پای اصولتان میایستید. همچنین اول باید به خویشتن درونی خود گوش دهید تا کشف کنید که واقعا چه کسی هستید. علایقی که آن بیرون بر سر گرفتن زمان، توجه و تایید شما با هم رقابت میکنند تعدادشان کم نیست. پیش از گوش کردن به آن صداها، شما باید به آن صدای درونی گوش دهید که به شما میگوید چه چیزی واقعا مهم است. فقط آن موقع است که خواهید دانست چه وقتی آری بگویید و چه وقتی نه. رشد ظرفیت رهبری سازمانی درباره این نیست که انبوهی از اطلاعات تازه کسب کنید و از آخرین تکنیکها استفاده کنید. بلکه درباره این است که چطور از جان و دل رهبری کنید. درباره آزاد کردن رهبر درونتان است. درباره رهایی خودتان است. درباره این است که گوش خود را روی قلبتان بگذارید و به آن گوش دهید.
شفافیت ارزشها در دانستن این نکته است که کدام راه برای هر کدام از کارمندان ضروری است. هر چه شفافتر باشید، راحتتر روی مسیری میمانید که خودتان انتخاب کردهاید. در کشف قلمرو درونی خود و پیدا کردن صدای خود یک قطبنمای درونی را تنظیم میکنید که با آن مسیر زندگی روزمره خود را راهیابی میکنید و اولین قدمها در مسیر ایجاد تغییر را برمیدارید. درست همانطور که آفتاب، مه صبحگاهی را از بین میبرد، هرچه بیشتر به جایی که ایستادهاید و به چیزی که برای آن اهمیت قائلید نور بتابانید، نشانههای مسیر به سمت جهت مدنظرتان را واضحتر میبینید. اگر سفر را از درون خودتان آغاز کنید، برای تغییر جهت بهموقع، گرفتن تصمیمهای سخت و رفتار کردن با قاطعیت و پذیرفتن مسوولیت زندگی خود اعتماد لازم را خواهید داشت.
/دنیای اقتصاد