چرا GDP ابزار مناسبى براى محاسبه پیشرفت یک کشور نیست؟

عصر بانک؛ ز زمانی که حسابهاى ملى به عنوان استخوانبندى آمارى و در یک نظام متحدالشکل و یکپارچه به کشورهاى جهان ابلاغ شد، نرخ رشد تولید ناخالص داخلى به عنوان شاخص اصلى پیشرفت اقتصادى مطرح شد و تا کنون در همین مقام باقى مانده است. ولى جدا از مطالعات انجام شده، مشاهدات نیز تایید میکنند که تولید ناخالص داخلى شاخص مناسبى براى پیشرفت اقتصادى یک کشور نیست. در نتیجه زیاد روى این شاخص مانور دادن، جامعه را از بخشى از واقعیت دور میکند. براى مثال
– اگر دستگاه عریض و طویل قانونگذارى در کشور داشته باشیم و قوانین ضدانسانى و ضدتولیدى به تصویب برسانیم، از ناحیه هزینههاى قانونگذارى تولید در کشور بالا مىرود.
– در کشورهایى که مکانهایى براى روسپىگرى دارند، اگر این مراکز را توسعه دهند، تولید ناخالص داخلى افزایش مىیابد.
– اگر حکومتى تجهیزات قدرتمندى براى سرکوب مردم به کار بگیرد و خفقان را در کشور بیشتر کند، به دلیل افزایش هزینههاى دولتى تولید ناخالص داخلى بالا مى رود.
– اگر روزنامههاى زیادى که سهم مهمى در جهت دادن به افکار مردم دارند و تحتالامر حکومت جریانهاى شناختى ایجاد میکنند بیشتر شود، از این ناحیه تولید ناخالص داخلى بیشتر مىشود.
– اگر اقتصاد یک کشور بیشتر به سمت فعالیتهاى سنتى گرایش داشته باشد و به طور معمول روشهاى دقیقى براى ثبت این فعالیتهانیست، به اندازه اهمیت این بخش سنتى تولید ناخالص داخلى دچار انحراف خواهد بود.
– اگر مردم به جاى رفتن به رستوران در منزل غذا درست کنند، تولید ناخالص داخلى، با وجود بالا رفتن کیفیت تغذیه در کشور، کاهش پیدا میکند.
– اگر کارگران براى احقاق حقوق خود از کار دست بکشند و اعتصاب کنند، تولید پایین مىآید.
– اگر بیکاران یک جامعه تصمیم بگیرند که براى ادامه تحصیل وارد دانشگاه شوند، تولید افزایش مىیابد.
– اگر یک کشور وارد یک جنگ فراگیر زمینى شود و فرضا لطمات زیادى به تولید وارد نشود، از ناحیه هزینههاى نظامى تولید ناخالص داخلى افزایش مىیابد.
– اگر در اثر بعضى قوانین بخشى از فعالیتهاى اقتصادى غیرقانونى اعلام شود، ولى به همان اندازه در اقتصاد زیرزمینى تولید شود، تولید ناخالص داخلى کاهش مى یابد. بنابراین هر قانونى به راحتى میتواند تولید را بالا و یا پایین ببرد.
– اگر تعداد معتادان در کشور بالا رود و دولت مجبور باشد براى جمعآورى، اسکان و یا مداواى آنها هزینه کند، تولید ناخالص داخلى افزایش مىیابد.
– و….
از این دست مشاهدات فراوان هستند و موارد فوق تنها براى نمونه مطرح شدند. یک نکته را هم تاکید کنم که وقتى از GDP صحبت مىشود، منظور تولید محاسباتى است و نه تولید واقعى. ولى تمام سیاستگذارىهاى اقتصادى بر اساس همین تولید محاسباتى انجام مى شود.
با توجه به موارد فوق به نظر میرسد که تولید ناخالص داخل شاخصى مناسب براى محاسبه سطح رشد واقعى یک جامعه نیست و لازم است با تعدیلاتى، که اتفاقا بسیار مهم هم هستند، تولید ناخالص داخلى مجددا محاسبه و برآورد شود. ضمنا در بعد از جنگ جهانى دوم نیز اندیشمندان زیادى تلاش در جهت عوض کردن این شاخص کردند که تا کنون هیچ یک موفق نبودهاند.
حال که محاسبه جدیدى انجام نشده است، از بد مصرف کردن نرخ رشد اقتصادى بپرهیزیم و حداقل از نرخهاى رشد با احتیاط بیشترى استفاده کنیم و مهمتر اینکه این شاخص را شاخص موفقیت یک کشور ندانیم. در این زمینه شاخصهاى بسیار معتبرترى در جهان براى ارزیابى موفقیت یک کشور وجود دارد. تولید ناخالص داخلى سرانه براى سنجش رفاه و آسایش مردم به همان اندازه بیجا و غیرمعقول است که از فولاد سرانه براى سنجش سطح توسعه یافتگى کشور استفاده کنیم.