کار کردن با هم و از نزدیک
عصر بانک؛گرسیون میگوید: «من مدیران بسیار قدرتمندی در تیم خود دارم که سالها است مدیریت میکنند که من تا حدی از آنها یاد میگیرم؛ اما در عین حال باخبر هستم که آنها نیز از من یاد میگیرند.» چند مورد وجود دارد که او برای اطمینان از موفقیت مدیران خود به آنها توجه میکند. اول اینکه او به آنها توصیههای عملی میدهد و آنها را تحتتعلیم خود دارد.
او هر هفته با هر یک از آنها صحبت میکند تا بفهمد اوضاع چگونه است، اما در عین حال از آنها فیدبک میگیرد که عملکرد تیم از دید آنها چگونه پیش میرود. او میگوید: «بیشتر وقتی که ما با هم میگذرانیم، صرف حل مشکلات در رابطه با کارمندان آنها میشود. مثلا من از آنها میپرسم «کارمند شما برای انجام این کار به چه منابعی نیاز دارد؟» یا مثلا عملکرد آنها چگونه است، آیا احساس میکنید که در میان شما اعتماد وجود دارد؟ و سپس تقریبا نیمی از وقت را صرف این موضوع میکنیم که آنها برای کمک به کارمندان خود چه حمایتهایی ارائه خواهند داد. در ضمن شرکت آنها آموزشهای خاصی را مثلا در رابطه با گوش دادن فعال و بهترین روشهای مدیریت که در آن همه مدیران شرکت میکنند، تدارک میبیند.
او میگوید مهم است که مدیران و کارمندانشان نیز همین روش را بهکار گیرند. اگر فرصتی برای همکاری با هم نباشد، مدیریت کارها مشکل شده و فیدبک خوبی بهدست نخواهد آمد. او در پروژههای خود با همه مدیرانش کار میکند و آنها را نیز تشویق میکند که همین کار را در رابطه با کارمندان خود انجام دهند. سارا برای آنکه به کارمندانش فرصت رشد بدهد، به آنها امکان میدهد یک پروژه را مدیریت کنند. او میگوید: «من سعی میکنم اشخاص مناسب را در کنار هم قرار دهم و کاری را به آنها محول کنم که در آن تجربه دارند، این کار باعث میشود آنها از هماکنون احساس برنده شدن داشته باشند.» همچنین او مرتبا رسیدگی میکند که اوضاع خوب پیش برود. او تنها در رابطه با چگونگی روابط صحبت نمیکند؛ بلکه از آنها میپرسد که آیا از کاری که میکنند، لذت میبرند یا خیر. او میگوید: «همه نمیتوانند مدیر باشند و من سعی میکنم به آنها انگیزه بیشتری بدهم، نه اینکه در جهت تضعیف آنها اقدام کنم.»
/دنیای اقتصاد