آیا پذیرفتن پیشنهاد متقابل عاقلانه است؟

مهم نیست که کجا و برای کدام کارفرما کار می‌کنی. مهم این است که تمامی قابلیت‌ها و استعداد‌هایت را به‌کار بگیری تا در کار خود بهترین باشی.

عصر بانک؛طی سال‌ها فعالیت شغلی، بارها و بارها شنیده‌ام که پذیرفتن پیشنهاد متقابل (Counter Offer) منطقی نیست (پیشنهاد متقابل یعنی پیشنهادی که از سوی مدیر سازمان مطرح می‌شود تا کارمندی را که قصد دارد استعفا دهد، از تصمیم خود منصرف کند. مثل پیشنهاد افزایش حقوق یا ارتقای شغلی). خودم هم همین‌طور فکر می‌کنم، اما من در موقعیت بدی قرار دارم. به تازگی یک شغل جدید به من پیشنهاد شده، اما فکر می‌کنم اگر این موضوع را با رئیسم در میان بگذارم، او برای اینکه من را از استعفا منصرف کند، به من پیشنهاد افزایش حقوق خواهد داد. داشتم با خودم فکر می‌کردم که اگر او شروط من برای ماندن را بپذیرد یا بتواند خواسته‌های من را برآورده کند، چرا پیشنهادش را قبول نکنم؟

 

داستان از این قرار است: حدود دو سال است که به‌عنوان مدیر تولید در این شرکت مشغول به‌کار هستم. شغل خوبی دارم و محصولات شرکت، مشتریان و تیمی را که با من کار می‌کنند از صمیم قلب دوست دارم. مسوولیت‌های من هر روز از قبل بیشتر می‌شود، اما به نسبت حجم کاری که انجام می‌دهم، درآمد کافی ندارم. رئیس من انسان شایسته‌ای است اما خیلی با قوانین و مقررات سازمانی میانه‌ای ندارد. احساس می‌کنم از هیات‌مدیره سازمان حساب می‌برد و همین موضوع من را می‌رنجاند. قبل از اینکه به جست‏وجوی شغل جدید بپردازم، نایب‌رئیس اجرایی شرکت به من گفت که اگر قصد ترک شرکت را دارم، باید او را در جریان بگذارم.

 

من حرفی نزدم چون به این زودی‌ها قصد استعفا نداشتم، اما یک روز یک مشاور کاریابی با من تماس گرفت و درباره یک فرصت شغلی جدید با من صحبت کرد. این شغل از نظر مسوولیت‌ها تفاوت چندانی با شغل فعلی‌ام ندارد، اما حقوقی که به من پیشنهاد کرده‌اند، از درآمد فعلی‌ام به میزان قابل‌توجهی بیشتر است. از آنجایی که در این شرکت یک مهره کلیدی هستم، اگر به رئیسم بگویم که یک شغل جدید به من پیشنهاد شده، قطعا از کوره در خواهد رفت؛ چون اگر من بروم، در کارشان خلل ایجاد می‌شود. اگر رئیسم بفهمد که کارفرمای جدید، حقوق بیشتری به من پیشنهاد کرده، از همین موضوع به‌عنوان یک ابزار استفاده خواهد کرد تا من را از استعفا منصرف کند. با این حال، من برای ماندن در این شرکت سه شرط دارم:

 

1. حقوقم افزایش یابد و عنوان شغلی‌ام تغییر کند. من مدیر تولید هستم اما مسوولیت‌هایم فراتر از مسوولیت‌های یک مدیر تولید است. پس باید عنوانی را برای من در نظر بگیرند که تمام مسوولیت‌های من را منعکس کند.

 

2. رئیسم را تغییر دهند. به جای اینکه به رئیس فعلی‌ام گزارش کار دهم، به یکی از اعضای ارشد سازمان گزارش کنم، مثلا یکی از دو معاون اجرایی شرکت که هر دوی آنها از رئیس فعلی‌ام منطقی‌ترند.

 

3. با من قرارداد ببندند. شنیده‌ام که وقتی یک کارمند پیشنهاد متقابل کارفرمای فعلی‌اش را می‌پذیرد، نهایتا چند ماه در همان شرکت دوام خواهد آورد و دیر یا زود استعفا خواهد داد، اما من می‌خواهم این ریسک را بپذیرم چون احساس می‌کنم اگر شرایطم را بپذیرند، در این شرکت جای پیشرفت خواهم داشت.

 

حقیقت این است که من تمایل ندارم شغل پیشنهاد شده را قبول کنم. آنقدرها هم هیجان‌انگیز نیست، اما اگر کارفرمای فعلی‌ام شروط من را قبول نکند، پیشنهاد جدید را خواهم پذیرفت. چه توصیه‌ای برای من دارید؟

 

پاسخ:

 

به نظر من بهتر است به ندای درون خود اعتماد کنی. بعضی‌ها می‌گویند که «نباید پیشنهاد متقابل را قبول کرد». اما من هم مثل تو به این باور قدیمی اعتقادی ندارم. من معتقدم که همه چیز به شرایط بستگی دارد. می‌دانم که خسته‌ای و کاملا درک می‌کنم که چرا قصد داری با کارفرمای فعلی‌ات مذاکره کنی. همه کارفرمایان گاهی دچار غرور می‌شوند. آنها ممکن است به تو وعده ارتقای شغلی بدهند یا قول دهند که همین امسال به مشکل میان تو و رئیست رسیدگی کنند، اما وقتی چند ماه می‌گذرد و می‌بینند که تو بدون هیچ اعتراضی همچنان مشغول به‌کار هستی، تصور می‌کنند که با شرایط فعلی مشکلی نداری. خوشحالم که یکی از شروط تو برای ماندن، عقد قرارداد شغلی است. این یک ضرورت است. به نظر من همه کارمندان باید با کارفرمایان خود قرارداد ببندند. اگر امنیت شغلی نداشته باشی، چطور می‌توانی شب‌ها راحت بخوابی؟

 

نایب‌رئیس اجرایی شرکت احتمالا از تو خواهد پرسید که «چرا به من نگفتی که به دنبال شغل جدید هستی؟». تو در جواب به او بگو که برای استعفا دادن آمادگی نداشتی اما با چند کارفرما مصاحبه کرده‌ای و یکی از آنها تو را پذیرفته. به او بگو: «این پیشنهاد شغلی برای من مثل یک تلنگر بوده و حالا قصد دارم با شما صحبت کنم.»حالا که یکی از شروط تو برای ماندن این است که رئیست را تغییر دهند، دلیلی ندارد با او مذاکره کنی. بهتر است مستقیما با نایب‌رئیس اجرایی یا یکی از مدیران ارشد سازمان گفت‌وگو کنی. اینکه در این شرکت بمانی یا نمانی اهمیتی ندارد. آنچه مهم است این است که دائما پیشرفت کنی، به‌طور مستمر آموزش ببینی و در عرصه رقابت حرفی برای گفتن داشته باشی.

 

مهم نیست که کجا و برای کدام کارفرما کار می‌کنی. مهم این است که تمامی قابلیت‌ها و استعداد‌هایت را به‌کار بگیری تا در کار خود بهترین باشی. می‌توانی کارت را به سبک و سیاق خودت انجام دهی. مثلا می‌توانی به یکی از همکارانت آموزش دهی و متقابلا از او یاد بگیری. می‌توانی با ارسال یک کارت کوچک، ورود یک کارمند جدید را به سازمان تبریک بگویی. می‌توانی یک پوشه تهیه کنی و تمامی موفقیت‌هایی را که در محل کار کسب کرده‌ای و به آنها افتخار می‌کنی، بنویسی و در آن پوشه قرار دهی. می‌توانی کاری کنی تا رد پای تو در سراسر سازمان دیده شود. برای اینکه شخصیت خود را «جلا» دهی، ده‌ها راه وجود دارد. اگر فکر می‌کنی که تصمیم تو برای ماندن، تصمیم عاقلانه‌ای است، از این فرصت استفاده کن، این موج را سوار شو و تا جایی که ممکن است پیش برو.

 

/دنیای اقتصاد

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.