اخلاق حرفه‌ای مدیران بزرگ / به جنگ پیش‌داوری و تعصب بروید

درسی که من در اینجا آموختم این بود که زنانی که در وضعیتی مشابه من قرار می‌گیرند، باید از خود بپرسند که در زمان تصدی یک شغل، آیا آنها در پی انجام دادن کاری که به آنها محول شده، هستند یا اینکه فقط می‌خواهند نقش یک نفر یا یک چیز را بازی کنند و صرفا یک دکور باشند؟

عصر بانک؛ تجربه‌ام به من آموخته است تا به‌عنوان یک زن از پشتکار، انعطاف‌پذیری، خلاقیت و درستکاری بالایی در زمینه کارم برخوردار باشم و هیچ گاه اصول و اولویت‌های اخلاقی‌ام را زیر پا نگذارم. سال‌ها پیش که من با رتبه ممتاز در دانشگاه اسمیت پذیرفته شدم و رشته اقتصاد بین‌الملل را در آن دانشگاه و سپس دانشگاه سوربن با بهترین نمرات به پایان رساندم، عقیده غالب در جوامع بر این اساس شکل گرفته بود که یک زن در نهایت می‌تواند به عنوان یک معلم یا یک پرستار فعالیت کند، اما من اندیشه‌های بزرگ‌تری در سر داشتم و دوست داشتم به‌عنوان یک تحلیلگر سهام یا یک بانکدار حرفه‌ای مشغول به‌کار شوم. پس از انجام مذاکرات دشوار و پیچیده با چند بانک و چند شرکت سرمایه‌گذاری موفق شدم در یکی از شرکت‌های مشاوره مالی و سرمایه‌گذاری به‌عنوان تحلیلگر سهام و اوراق بهادار استخدام شوم. پس از پشت سر گذاشتن روزهای نخستین کارم در شرکت، من نخستین گزارش تحلیلی خود را نوشتم که همه را شگفت‌زده کرد و تحسین همگان را برانگیخت. اما خودم هم پس از رویت نسخه چاپ‌شده گزارشم شگفت‌زده شدم، چرا که مشاهده کردم زیر عنوان تهیه‌کننده گزارش به جای «مارلین نلسون» فقط نوشته شده: «ام.سی» و هنگامی که در این باره از مدیران شرکت پرسیدم، چنین پاسخ شنیدم که «آه، ما فراموش کردیم به شما بگوییم که به هیچ عنوان دوست نداریم مشتریانمان بفهمند که گزارش‌های تحلیلی ما را یک زن می‌نویسد چرا که اگر آنها بدانند شما یک زن هستید، سهام پیشنهاد شده توسط شما را خریداری نخواهند کرد.»

 

هنگامی که از این واقعیت تلخ آگاه شدم، دو راه پیش رو داشتم: یا اینکه از آن شغل صرف‌نظر می‌کردم و کارم را در آن شرکت رها می‌کردم یا اینکه به کارم ادامه می‌دادم و همان رویه‌ای را در پیش می‌گرفتم که خانم الیوت یا بسیاری از نقاشان بزرگ زن دنیا در پیش گرفته بودند. پس از اتخاذ این تصمیم بود که من به موفقیت‌های بسیاری در کارم دست یافتم و تجربه به من آموخت که اولویت اول کاری باید حول محور استفاده حداکثری از توانایی‌ها و استعدادها متمرکز شود و من باید تلاش کنم تا بهترین و مطلوب‌ترین عملکرد را صورت دهم. من فهمیدم که عصبانی و سرخورده شدن در چنین شرایطی، فایده‌ای ندارد. در آن زمان من ترجیح دادم تا به جای اتخاذ تصمیم عجولانه و ناامید شدن خشم و عصبانیت خودم را با روش‌هایی چون چند دقیقه زودتر از خواب برخاستن، چند کیلومتر پیاده‌روی بیشتر و بهتر کار کردن کنترل کنم که موفق هم شدم.

 

درسی که من در اینجا آموختم این بود که زنانی که در وضعیتی مشابه من قرار می‌گیرند، باید از خود بپرسند که در زمان تصدی یک شغل، آیا آنها در پی انجام دادن کاری که به آنها محول شده، هستند یا اینکه فقط می‌خواهند نقش یک نفر یا یک چیز را بازی کنند و صرفا یک دکور باشند؟ من خودم شخصا در تمام مشاغلی که تاکنون برعهده گرفته‌ام، کوشیده‌ام تا «کارم را انجام دهم» حتی اگر اسمی از من به عنوان یک زن به میان نیاید و یک دکور مردانه برای من تدارک دیده باشند. تجربه‌ام به من آموخت که عملکرد و کارآیی افراد بسیار مهم‌تر از نام و عنوان آنها است و این عملکرد افراد است که موجب می‌شود آنها مورد تشویق و تقدیر قرار گیرند و همین مساله است که به زنانی چون من، اعتماد به نفس و انگیزه کار مضاعف می‌دهد و به آنها می‌قبولاند که مصالحه کردن و کنار آمدن با این قضیه، به مراتب بهتر از ستیز کردن با دیگران و احساسی برخورد کردن با قضیه است تا زمینه‌های حل آن ایجاد شود.

 

راوی: مارلین کارلسون نلسون؛ رئیس شرکت کارلسون

مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.