میلیاردرها از قانون 168 پیروی میکنند
عصر بانک؛ یکی از دلایلی که به چاد کوپر، مشاور و تاجر موفق، بسیار علاقهمندم این است که او اغلب در مورد مسائل بدیهی، به یک نکته درخشان میرسد؛ چیزی که همواره جلوی چشم بوده و آن را نمیدیدم. یکی از این نکات درخشان قانون 168 است که به محض آشنایی با آن به این نتیجه میرسید چرا این قانون توازن قابلتوجهی در زندگی شما ایجاد میکند. قانون 168 چیست؟ صد و شصت و هشت تعداد کل ساعاتی است که هر یک از ما در یک هفته کامل در اختیار داریم؛ نه بیشتر و نه کمتر. چیزی که افراد فوق موفق را از افراد معمولی متمایز میکند، کاری است که این افراد با این تعداد ساعت انجام میدهند. افراد خیلی ثروتمند و کاملا موفق همگی زندگیهای فوقالعاده دارند. چگونه است که ریچارد برنسون میتواند همزمان مالک چند شرکت باشد و همچنان وقت داشته باشد که در اسکی روی آب خبره شود، درحالیکه بسیاری از ما چون نمیتوانیم بین کار و بسیاری از جنبههای زندگیمان توازن برقرار کنیم، همواره دچار استرس کم آوردن زمان هستیم؟ قانون 168 را نمیتوان نقض کرد، اما هر کس بر آن تسلط یابد، از زندگی خود بهره کامل میبرد و افرادی که آن را نادیده میگیرند، به ضرر خودشان عمل کردهاند.
زمان، تنظیمکننده بزرگ زندگی
زیبایی این قانون در آن است که مهم نیست چقدر ثروتمند یا موفق هستید؛ چون همه هر هفته فقط همان 168 ساعت را دارند. هر چقدر هم پول داشته باشید، نمیتوانید تعداد ساعات بیشتری را بخرید، اما میتوانید ساعات موجود خود را به دیگران بفروشید. این همان چیزی است که ثروتمندان آن را «اهرم» زندگی مینامند. شما همین الان هم از این اهرم در زندگی خود استفاده میکنید. آیا کسی هست که در فواصل معین برای مرتب کردن باغچه یا تمیز کردن منزل شما بیاید؟ یا شاید برای یک دستیار مجازی سرمایهگذاری کردهاید. در این صورت به قدرت اهرم پی میبرید. مساله این است که آیا از اهرم موجود استفاده میکنید و یا با اهرمی که دیگران در زندگی شما دارند، کنترل میشوید؟ در فیلمنامه یک نفر دیگر هستید یا خودتان سرپرست نویسنده فیلم خودتان هستید؟» شادترین و موفقترین افراد نه تنها به قدرت اهرم پی بردهاند، بلکه در ضمن میدانند زمان ارزشمندترین کالای آنها است. بنابراین آن را تلف نمیکنند. آنها به جای اینکه اجازه دهند دیگران هفتهها را برایشان برنامهریزی کنند، خودشان زمان را برای برنامه ریختن بهکار میبرند.
لیست انجام کارها را دور بیندازید
بیشتر افرادی که میبینیم از بدترین روش ممکن برای برنامهریزی استفاده میکنند: تهیه لیست انجام کارها. با ایجاد یک لیست فشرده از کارهایی که باید انجام دهید، بدون اینکه آنها را اولویتبندی کنید و بعد تلاش برای حذف کردن کارهایی که نمیرسید انجام دهید، اجازه میدهید دیگران به راحتی آیتمهایی را به لیستتان اضافه کنند. پس از مدتی به جایی میرسید که سرعت حذف کردن کارهایی که باید انجام شوند، از اضافه کردن آنها بیشتر میشود و به تدریج احساس بیهوده بودن میکنید و کارهایی که مشخص کرده بودید، به ندرت انجام میشوند. کار به جایی میرسد که این لیست به منبع ناراحتی و استرس شما تبدیل میشود و باید از آن دوری کنید. شاید حتی اگر هیچ لیستی نداشتید، کارها بهتر انجام میشد! به جای تهیه چنین لیستی، 168 ساعتتان را بین نقشهای متمایزی که برای خودتان ایجاد کردهاید، تقسیم کنید. اگر ساعات خوابتان را در هفت روز هفته از این تعداد ساعت کم کنید، بین 112 تا 126 ساعت برای شما باقی میماند. از این پس، باید تصمیم بگیرید که چگونه میخواهید دستاوردهای مورد نظرتان در زندگی را با توجه به ساعات باقی مانده به حداکثر برسانید. آیا میخواهید همسر و پدر یا مادری فوقالعاده باشید؟ چند ساعت در هفته برای رسیدن به این هدف نیاز دارید؟ اگر هر هفت روز هفته و هر روز 12 ساعت کار میکنید، یعنی هفتهای 84 ساعت را بهکار اختصاص میدهید و در این صورت تنها 42 ساعت برایتان باقی میماند. اگر دو تا چهار ساعت تماشای تلویزیون در روز را به آن اضافه کنید (28 ساعت در هفته)، تعجبی ندارد که به فردی پر از استرس تبدیل خواهید شد.
کنترل تقویم
قبل از آنکه یک زندگی فوقالعاده برای خودتان طراحی کنید، ابتدا باید کشف کنید بیشترین وقتی که صرف میکنید در کجا است. برخی از موفقترین افراد دنیا مانند توماس ادیسون و آلبرت انیشتین، با ثبت هر 15 دقیقه از زمانی که بیدار میشدند تا وقتی شب به رختخواب میرفتند، زمان خود را پیگیری و برنامهریزی میکردند. این کار به آنها کمک میکرد بدانند وقتشان را به چه کارهایی اختصاص دادهاند و برای اولویتبندی مهمترین آیتمها چه تغییراتی لازم است. البته ابزارهای جالب دیگری هم وجود دارند که میتوانند راهنمای شما باشند؛ از جمله «روش برنامهریزی سریع» (PRM) تونی رابینز که نسخه رایگان آن قابل دانلود کردن است. همچنین برنامه کتاب صوتی او کمک میکند نگاه خود را نسبت به مدیریت زمان تغییر دهید. بهطور کلی، روانشناسی و نداشتن هدف است که باعث میشود به جای تعمق در کارهایی که میدانید میخواهید انجام دهید، آنها را به تعویق بیندازید.
/دنیای اقتصاد