برای صد ساله شدن باید نخست متولد شد
عصر بانک؛یکی از توصیههای بسیاری از صاحبنظران و نظریهپردازان دنیای مدیریت به مدیران تازهکار این است که ضرورت دارد هر مدیری که به تازگی وارد دنیای مدیریت شده است حداقل در دو رشته تسلط داشته باشد که یکی از آنها باید خارج از حوزه تحصیلی او باشد. این امر در آمادهسازی مدیر برای مسوولیتهای بالاتر اهمیت دارد، چرا که تخصص در بیش از یک حوزه، آموزش خوبی برای پذیرش سمتها و مسوولیتهای پیشبینی نشده در حوزههای دیگر بهشمار میآید. علاوهبر این تسلط پیدا کردن در بیش از یک رشته مزیت دیگری نیز دارد و آن اینکه درصورت بروز هر گونه مشکل در تداوم یافتن شغلی که فرد بدان اشتغال دارد، این امکان برای او وجود خواهد داشت تا با تغییر شغل و ورود به حوزه تخصصی دوم به رشد و پیشرفت در آن زمینه امیدوار باشد. در گذشته طبق نظر برخی از کارشناسان، افرادی که نمیتوانستند رهبر استراتژیک شوند، از رده خارج میشدند و افرادی که میتوانستند این کار را انجام دهند، پاداش میگرفتند. اما مساله اینجا بود که این رهبران شکست خورده قبلا بهعنوان رهبران تاکتیکی رده پایینتر عملکرد موفقی داشتهاند اما نتوانستند آن موفقیتها را به سطح بالاتر منتقل کنند. بهطور کلی در سطوح بالا، رهبر استراتژیک باید بهطور دائم در تعامل با سایر متخصصان در خارج از سازمان باشد و نظارت مستقیمی روی تمام زیردستان خود اعمال کند. چنین رهبری نیاز دارد با ماموران دولتی، رسانه، مدیران شرکتهای رقیب و حتی ماموران و مدیران در سایر کشورها مواجه شود. بهعلاوه، بسیاری از زیردستان مدیر در سطوح مختلف سازمان، دانش و تخصص فنی فراوانی در زمینههایی دارند که مدیر، اطلاعات و تجربه کمی در آن زمینهها دارد و بنابراین میتواند از دیگران چیزهای بسیاری بیاموزد.
ارتباط با سایر رشتهها
شاید بازی کودکانه تلفن بازی را به یاد بیاورید که در آن کودکان دایره وار دور هم نشسته و نفر اول رازی را در گوش همشاگردی سمت راست خود زمزمه میکرد و او هم آن را به نفر بعدی منتقل میکرد و همینطور تا آخر. نکته جالب در اغلب موارد این است که رازی که در نهایت بیان میشود تفاوت چشمگیری با آن چیزی دارد که در ابتدا بیان میشد. من تمرین مشابهی را با بسیاری از مدیران ارشد انجام دادهام. در آن آزمایشها من از هر گروه از مدیران میخواستم پنج عضو دارای فن بیان را انتخاب کنند. سپس از این گروه انتخابی خواستم یک نفر را از بین خود انتخاب کنند که دارای بهترین بیان است و پس از آن برایش داستان کوتاهی خواندم و از او خواستم همان داستان را برای نفر بعدی بازگو کند. این کار تا نفر پنجم ادامه مییافت و در اغلب موارد داستانی که بازگو میشد هر بار متفاوت تر از آن چیزی بود که برای نفر اول خوانده بودم به طوری که در آنها مثلا مردها زن میشدند، شغلها تغییر میکرد و حتی شکل کلی داستان نیز تغییر میکرد. در پایان این تمرین بود که همه شرکتکنندگان به دشواری انتقال یک پیام ساده سطح مختلف مدیریتی واقف میشدند. جالبتر آنکه این دشواری در صورت متفاوت بودن تخصصها و رشته فعالیت مدیران بیشتر میشد. برنامهای که در اینجا برای رهبران استراتژیک ارائه شده است چندان پیچیده نیست و در نتیجه این برنامه را میتوانید به راحتی اجرا کنید. عنصر اصلی در این میان عبارت است از اینکه برای تبدیل شدن به یک رهبر استراتژیک باید خلاقیت داشته باشید و برای نیل به این هدف باید شروع به تفکر و عمل استراتژیک کنید. این موقعیت خوبی است تا براساس علایقتان مسیری را انتخاب کنید که به خاطر جنبههای اصلی حرفه خود آنها را نادیده میگرفتید. زیاد مهم نیست حوزه تخصص شما چه باشد. باید در زمینه دیگری متخصص شوید که با آنچه انجام میدادید فاصله داشته باشد. این مساله ابتدا، شاید کمی غیرطبیعی به نظر برسد و ممکن است وقت و انرژی زیادی را صرف آن کنید اما بدانید که شما آنقدر در آنچه انجام میدهید صلاحیت دارید که هر چیز جدیدی را که در حوزه دیگری میآموزید، به دانستههای پیشین خود مرتبط سازید.
هر روز مطالعه کنید
اولین عنصر فرعی و مکمل برای آنکه یک متفکر استراتژیک شوید، مطالعه کردن است. پس توصیه میکنم عادت مطالعه روزانه را بسط دهید. البته نیازی نیست زمان طولانی باشد و 30 دقیقه مطالعه کافی است. علاوهبر این نباید تنها به خواندن کتابهای عمومی مدیریت و تخصصی بازرگانی اکتفا کنید بلکه کتابهای عمومی در زمینه تاریخ، سیاست، اقتصاد، موضوعات اجتماعی و حتی کتابهای علمی – تخیلی را نیز بخوانید.
نوشتن را شروع کنید
برای پیشرفت کردن در کارتان لازم است دست به قلم شوید. اما ممکن است بپرسید که در مورد چه باید نوشت؟ پاسخ این است که درباره هر چیزی که دوست دارید. برای شروع نخستین موضوع را از یکی از کتابهایی که جدیدا خواندهاید، انتخاب کنید. بدانید که هر چه بیشتر بنویسید بهتر است. اگر فراتر بروید و آنچه را که مینویسید به چاپ برسانید، بهتر است. یک مثل قدیمی است که میگوید تا وقتی چیزی ننویسید، واقعا آن را درک نمیکنید، پس نوشتن سبب بالا رفتن درک شما از موضوعات میشود. عناصر مهمی در مدیر موثر شدن و رسیدن به موفقیت ارشد وجود دارد. تواناییهای خاصی در سطح راهبردی مورد نیاز مدیر هستند که وجه تمایز مدیران موفق از مدیران ناموفق محسوب میشوند و بر مدیران تازهکار واجب است که با مجهز کردن خود به مهارتها و توانمندیهای متنوع و چندبعدی و تبدیل شدن به «آچار فرانسه» قادر به انجام دادن وظایف گوناگون باشند و مدیری باشند که هر شرکت و سازمانی آرزوی به خدمت گرفتن آنها را داشته باشد.
/دنیای اقتصاد