تفاوت میان ریاست و رئیسمآبی
عصر بانک؛آیا تا به حال از خود پرسیدهاید که تفاوت میان ریاست و رئیسمآبی چیست؟ این موضوع هیچگاه به ذهن من خطور نکرده بود تا وقتی که یکی از همکارانم این سوال را از من پرسید. همانگونه که «شریلسندبرگ»، یکی از مدیران ارشد فیسبوک در کتاب مشهور خود به نام «زنان به پیش» (Lean In) به آن اشاره میکند، وجه مشترک بسیاری از مدیران زن این است که اغلب آنها در کودکی «زورگو» خطاب شده یا به «رئیسبازی» متهم شدهاند. و بهطور قطع من و همکارم نیز از این قاعده مستثنی نیستیم. از یکسو سندبرگ تلاش میکند تا دیگران را متقاعد کند که دیگر از این دو واژه استفاده نکنند و از سوی دیگر، عدهای میکوشند تا زنان را برای دستیابی به پستهای مدیریتی در سازمانها ترغیب کنند. در اینجا این سوال مطرح میشود که وجه تمایز میان ریاست (مدیریت) و ریاستمآبی (رئیسبازی) چیست. پس از مدتی گفتوگو من و همکارم به این نتیجه رسیدیم که واژه «رئیسبازی» دستکم در فرهنگ غرب بیشتر در مورد زنان بهکار میرفته اما به هر حال، این رفتار از مردان نیز سر میزند. بنابراین، چه از این واژه استفاده کنید، چه هرگز آن را بهکار نبرید، بد نیست تفاوت میان «ریاست» و رفتار «ریاستمآبانه» را بدانید، چراکه این دو، تنها دو واژه نیستند، بلکه دو رویکرد رفتاری متفاوتند.
یک رئیس خوب: بازخورد سازنده ارائه میکند (معمولا به صورت خصوصی) تا کارمندان، از انتظارات او و نحوه عملکرد خود باخبر شوند. یک مدیر ریاستمآب: برای انجام جزئیترین کارها به شما دستور میدهد. او برای شما آزادی عمل قائل نیست تا کارها را به روش خود به انجام برسانید (حتما با واژه «مدیریت ذرهبینی» آشنا هستید). او روش شما در انجام پروژهها را با لحنی نهچندان مناسب به باد انتقاد میگیرد. یک رئیس خوب: چشماندازهای سازمان را به روشنی و شمرده برای شما ترسیم و توصیف میکند. نظرات شما را جویا میشود و میپرسد: «به نظر شما بهترین راه رسیدن به این اهداف چیست؟» یک مدیر ریاستمآب تصور میکند که از کارمندان بیشتر میداند و دلیلی ندارد که بازخورد دریافت یا ارائه کند. یک رئیس خوب: مسیر موفقیت را با کمک کارمندان مشخص میکند، اهداف بزرگ سازمانی را به خردهوظایف کوچکتر تقسیم میکند و از حمایت کارمندان برای رسیدن به اهداف مشترک استقبال میکند. یک مدیر ریاستمآب: اهداف و وظایف را مشخص میکند بدون آنکه از کسی نظری بخواهد یا مسیری مشخص کند.
یک رئیس خوب: همواره مراقب است که کارمندان از آموزش کافی و ابزارهای لازم برای دستیابی به اهداف برخوردار باشند. او همیشه کارکنان را تشویق میکند و راه را برای کسب مهارتها و تجربیات جدید هموار میکند. یک مدیر ریاستمآب: برای کارکنان ابزاری فراهم نمیکند و اگر پروژهای شکست خورد، همه تقصیرها را به گردن کارکنان میاندازد. یک رئیس خوب: همه موفقیتها را به نام خود تمام نمیکند و اگر موفقیتی حاصل شد، آن را با اعضای گروه جشن میگیرد. یک مدیر ریاستمآب: هنگام بروز مشکلات به دنبال مقصر میگردد، اما زمانی که موفقیتی حاصل شود، همه را به نام خود ثبت میکند. وقتی کتاب شریل سندبرگ را خواندم، بلافاصله با مادرم تماس گرفتم و به او گفتم که نباید در کودکی مرا «زورگو» صدا میکرد. بهتر بود به جایش میگفت: «تو در آینده یک مدیر موفق خواهی شد». شما هم اگر فرزندی دارید که از همین کودکی عاشق مدیریت است، این توصیه را به خاطر داشته باشید.
نویسنده: Barb Hendrickson
مترجم: مریم مرادخانی
/دنیای اقتصاد