تعیین حد و مرزها راز افراد موفق در محل کار
عصر بانک؛چگونه میتوانیم از طریق کنترل استرس، میزان آرامش و رضایت خود را از زندگی بالا ببریم؟ این سوالی است که «دینا جیانتا» و «دن گورا»، در کتابی تحتعنوان «از استرس تا آرامش» به آن پاسخ میدهند. به باور این دو نویسنده، یکی از روشهای دستیابی به یک زندگی سالم و بدون استرس، تعیین حد و مرزهای شخصی، هنگام تعامل با دیگران است. آنچه میخوانید، چکیدهای از گفتههای آنهاست:
اگر میخواهید کنترل زندگی خود را در دست بگیرید، حد و مرزهای خود را برای دیگران مشخص کنید.
اما حد و حریمها چیستند و چرا تا این حد مهمند؟ بهطور کلی، حریمهای شما، حد و مرزهایی هستند که نقش و مسوولیت شما در یک رابطه را تعریف میکنند. این مرزها میتوانند فیزیکی و ملموس باشند یا احساسی و ناملموس. اجازه بدهید با حد و مرزهای ملموس شروع کنیم. اگر شما وسط میز کار مشترک خود با همکارتان خطی کشیده باشید، خواه ناخواه برای او حد و مرز تعیین کردهاید. اگر به همکار خود اعلام کرده باشید که اینجا «دفتر کار من» است، این «میز من» و این «صندلی من» است، در واقع حد و حریم خود را برای او مشخص کردهاید. یکی از روشنترین مثالها برای حد و مرزهای فیزیکی، فنسها و دیوارها هستند که خانه شما را از خانه همسایه جدا میکنند. درک مفهوم مرزهای فیزیکی آسانتر است چرا که ملموس و قابل مشاهدهاند. اما درک و تشخیص حد و مرزهای احساسی چندان آسان نیست هرچند که حریمهای احساسی به اندازه مرزهای فیزیکی حائز اهمیتند. حد و حریمها مزایای فراوانی دارند. مرزهای ما از ما حفاظت میکنند، وظایف و مسوولیتهای ما و اطرافیانمان را مشخص میکنند، به ما کمک میکنند تا انرژی فیزیکی و احساسی خود را درست و بهجا صرف کنیم، روی خودمان تمرکز کنیم، بر اساس ارزشها و قوانین خود زندگی کنیم و حریم شخصی خود را به دیگران بشناسانیم.
1. حد و مرزهای خود را بشناسید: گام اول برای تعیین حد و مرزها، تعریف آنها برای خودتان است. از خودتان بپرسید که: «حد و مرزهای احساسی، فیزیکی، روحی و روانی من چیستند؟» برای یافتن جواب این سوال لازم است که کاملا روی خودتان تمرکز کنید. خودتان را کنکاش کنید و ببینید که چه رفتارهایی برای شما «قابل پذیرش و تحمل» است و کدام رفتارها شما را «عصبی و معذب» میکند. با کمک همین احساسات میتوانید مرزهای خود را تعریف کنید. فراموش نکنید که مرزهای شما کاملا شخصیاند و منحصر به خود شما هستند بنابراین طبیعی است اگر با مرزهای دیگران متفاوت باشند. میدانم که آسان نیست اما سعی کنید حتیالمقدور حد و مرزهای خود را با مرزهای دیگران مقایسه نکنید. رفتاری که برای من قابل پذیرش است ممکن است برای شما غیرقابل تحمل باشد. پس این رفتار، حد و مرز شماست. اخیرا فرصت شغلی جدیدی برای من فراهم شد و من با توجه به تجربیات و مهارتم در آن زمینه، آن شغل را پذیرفتم. اما مدتی بعد دریافتم که آن بستر کار، خاطرات تلخ و ناخوشایندی را برایم زنده میکند. در محل کار دائما معذب و مضطرب بودم. با کمک همین احساسات دریافتم که مرزهای شغلیام را شکستهام. احساسات من، مرزهای من هستند و برایم قابل احترامند به همین علت درخواست استعفا کردم. کارفرمای من نیز به حد و مرزها و تصمیم من احترام گذاشت و درخواست مرا پذیرفت. شاید کارمند دیگری با شخصیت و پیشینه متفاوت برای آن جایگاه شغلی مناسبتر بود.
2. به احساسات خود دقت کنید: اگر دچار «احساس گناه»، «خشم» یا «ناراحتی» شدید، بدانید که مرزهایتان شکسته شده یا باید برای یک موقعیت خاص، حد و مرز مشخص کنید. این سه احساس کلیدی همانند یک چراغ خطر به شما هشدار میدهند. نسبت به این سه احساس بیتفاوت نباشید. اگر در یک موقعیت خاص یا در برخورد با یک فرد خاص «بارها و بارها» دچار یکی از این سه احساس شدید، احساس خود را جدی بگیرید. مثلا احساس خشم زمانی اتفاق میافتد که احساس کنید از شما سوءاستفاده شده یا کسی قدردان شما نیست. احساس خشم یک «نشانه» است، این یعنی احساس گناه میکنید یا از مرزها و مسوولیتهایتان پا را فراتر گذاشتهاید تا به همه ثابت کنید که پدر، مادر، همسر، همکار یا دوست خوبی هستید. یا ممکن است کسی عقاید، انتظارات یا ارزشهایش را به شما تحمیل کرده باشد. برای اینکه ببینید موقعیتی که در آن قرار دارید واقعا نیاز به بررسی بیشتر دارد یا خیر، به احساس خود نمره بدهید. از خود بپرسید: «در این موقعیت چقدر احساس گناه، خشم یا ناراحتی میکنم؟» سپس به سوال خود از 1 تا 10 نمره بدهید. اگر پاسخ شما از 3 کمتر بود، بعید است که مرزهای شما شکسته شده باشد. اگر پاسخ شما عددی بین 4 تا 6 است، تاثیر آن موقعیت بر شما قابلتوجه است پس باید آن را جدی بگیرید. اگر نمره شما رقمی میان 7 تا 10 بود، شما در منطقه خطر قرار دارید. در هر دو حالت، مرزهای خود را بازبینی کنید چرا که اگر فرد یا افرادی دائما به حریم شما حمله کنند، سلامت روح و روان شما به مخاطره خواهد افتاد.
3. مرزبندی حق شماست: به محض اینکه تصمیم میگیرید مرزهای خود را برای دیگران تعریف کنید، سه احساس بازدارنده به شما دست میدهد: «احساس گناه، ترس و خودناباوری». ممکن است از واکنش طرف مقابل خود بترسید یا از اینکه برای دوستان خود حد و مرز مشخص کردهاید احساس گناه کنید. مردم اغلب تصور میکنند که برای آنکه همسر، فرزند یا دوست خوبی باشند باید به همه درخواستها «بله» بگویند غافل از اینکه این رفتار پس از مدتی باعث میشود تا به شدت احساس خستگی کنند، انرژی آنها به مرور تحلیل برود یا حتی از آنها سوءاستفاده شود. ممکن است از خود بپرسید که: «آیا من حق دارم برای خودم مرزهایی داشته باشم؟» پاسخ این سوال مثبت است. این حق شماست که برای خود حد و حریم قائل شوید.
4. محیط و بستر را در نظر بگیرید:محیط و بستری که در آن قرار دارید، بر رفتارها، گرایشها و درک شما تاثیر بسزایی دارد، بنابراین باید هنگام تعیین حد و مرزهایتان، محیط و بستر را نیز در نظر بگیرید. بستری که در آن قرار دارید (مثلا خانه، محل کار یا دایره روابط اجتماعی) میتواند در تعیین حد و مرزها به شما کمک کند یا شما را گمراه کند. فرض کنید که قصد دارید برای دوستان نزدیک خود حد و مرز تعیین کنید. ابتدا بستر را در نظر بگیرید: دایره روابط اجتماعی با دوستان نزدیک. سپس از خود این سوالات را بپرسید: «آیا در رابطه با دوستان نزدیک خود احساس رضایت میکنم یا خیر، آیا این رابطه دوطرفه است یا فقط یک نفر از آن سود میبرد.» بایدها و نبایدهای هر بستر به شما کمک میکنند تا حد و مرزهای خود را به بهترین شکل ممکن مشخص کنید.
مترجم: مریم مرادخانی
منبع: Inc
/دنیای اقتصاد