هشت ویژگی مدیران نوآوری پایین به بالا

عصر بانک؛نوآوری از پایین به بالا به واسطه بسیاری از ایده هایی ایجاد میشود که منشأ آن کارمندان هستند. این رویه در مقابل نوآوری بالا به پایین قرار دارد که از طریق دیدگاهی ایجاد میشود که منشأ آن اغلب موسس شرکت است. رهبران نوآوری پایین به بالا، کارآفرین هستند و با تاکید مدیریت بر خلاقیت و فرهنگ «توانا بودن در انجام کار» حمایت میشوند و اغلب هشت ویژگی مشترک دارند.
هر فردی در دنیای نوآوری میداند که نوآوری از طریق دو مورد زیر تعریف میشود: بالا به پایین و پایین به بالا.نوآوری بالا به پایین همانطور که نمونه آن را میتوان در شرکتهای الون ماسک (تسلا و Space X) دید، با یک دیدگاه قدرتمند که اغلب اوقات دیدگاه موسس شرکت است شروع شده و تغذیه میشوند. این نوع نوآوری جاه طلبمحور است و از سوی رهبران ارشد سازمان اجرا میشود؛ رهبرانی که این فرآیند را از مرحله دیدگاه تا واقعیت سازماندهی میکنند. این نوآوری با حمایت کارمندان شرکت اتفاق میافتد؛ کارمندانی که خود را با این دیدگاه هم تراز میکنند.
نوآوری پایین به بالا که مثال واضح آن شرکت گوگل و شرکت 3M است، با ایدههای بسیاری که از سوی کارمندان شروع شده تغذیه میشود، از طریق کارآفرینان تحریک میشود و با تاکید مدیریت ارشد بر خلاقیت و توسعه فرهنگ «توانا بودن در انجام کار» حمایت میشود.هر دو حالت به مدیران نوآوری اختصاصی نیاز دارند. اما این رهبران سازمانی دارای کاراکترها و ویژگی های رفتاری کاملا متفاوت هستند.
طبق تجربه من، مدیران نوآوری پایین به بالا در چهار وظیفه اصلی بسیار خوب عمل میکنند:
• آنها خلاقیت سازمانی را جستوجو و سازماندهی میکنند؛ به عنوان مثال خلاقیت تیم ها.
• آنها قهرمانان نوآوری (کسانی که وضعیت کنونی را به چالش میکشند و پیشگام روش های جدید در انجام امور هستند) را شناسایی و حمایت میکنند.
• آنها کارآفرینان را جذب میکنند، توسعه میدهند و به آنها پاداش میدهند؛ منظور از کارآفرینان افرادی هستند که ریسک میکنند و امور را محقق میسازند.
• آنها آن چیزی را که جوهر یک محیط (توانا بودن در انجام کار) است درک میکنند؛ ویژگی های آن را بازبینی میکنند و بهطور مداوم آن را بهبود میبخشند.
برای تحقق این امر، مدیران نوآوری پایین به بالا حداقل هشت ویژگی مهم دارند.
1) جویندگان بزرگی برای استعداد، خلاقیت و اشتیاق هستند.
مدیران نوآوری پایین به بالا دوست دارند از سوی افراد مثبت و مستعد احاطه شوند. آنها به دنبال تیم های کوچک بوده و آنها را گسترش میدهند؛ بنابراین از توصیه استیو جابز برای تغییر شرکت به سوی «اولویت دادن به ایدههای افراد مشتاق» پیروی میکنند. آنها بر پتانسیل رهبری سازمانی تمرکز میکنند؛ پتانسیلی که کارشناس منابع انسانی، کلادیو فرناندز-آروز معتقد است فی نفسه بسیار مهمتر از شایستگی ها است. او پتانسیل را ترکیبی از پنج المان زیر معرفی میکند: انگیزه، کنجکاوی، بینش، تعهد و اراده که همه اینها برای نوآوری ضروری و مهم هستند.مدیران نوآوری پایین به بالا به دنبال افراد علاقه مند هستند که بتوانند این اشتیاق را به اشتراک بگذارند. فرناندز-آروز طبق تجربه خود در شکار افراد متخصص پیشنهاد میکند که سه عامل مشترک برانگیزاننده از این افراد مشتاق وجود دارد: خودمختاری، سلطه و هدف.دنیل بورل، یکی از موسسان شرکت کامپیوتری Logitech، بر اهمیت اشتیاق و علاقه تاکید میکند و میگوید «عامل استمرار و پویایی ما، نوآوری است. بنابراین اگر فردی در هر سطحی علاقه و اشتیاقی از خود نشان ندهد، نمی تواند به Logitech بپیوندد.»
در جستوجوی آنها برای افراد خلاق، رهبران نوآوری پایین به بالا در استخدام، توسعه و حمایت از افراد مستقل هیچ تردیدی به خود راه نمی دهند؛ چرا که این افراد با ارائه ایدههای متفاوت سازمان را به چالش میکشند. افراد مستقل از سوی سازمانهای سنتی اغلب بهعنوان «موشک های بی هدف» در نظر گرفته میشوند؛ اگرچه اگر افراد تکرو بهطور صحیح هدایت شوند، میتوانند دیدگاه های جدیدی را ارائه دهند که ممکن است موقعیت رقابتی فعلی را مختل کند.در نهایت رهبران نوآوری پایین به بالا بر کشف قهرمانان مشتاق تمرکز میکنند؛ افرادی که نه از خودراضی هستند و نه فردگرا. بلکه افرادی هستند که پتانسیل توسعه حل مساله به صورت همکارانه را دارند.
2) چارچوب هایی سخت برای نوآوری ایجاد میکنند.
رهبران نوآوری پایین به بالا میدانند که فرصت ها و تهدیدها اغلب از تغییرات در محیط های شرکتی ناشی میشوند. بنابراین آنها تیم های خود را به ایجاد بینش و دوراندیشی در مورد این تغییرات تشویق میکنند. اهداف این جستوجو عبارت است از 1) شناسایی و قانونی کردن سیگنال های اولیه تغییرات در تنظیم شرکت و محیط صنعت و بازار؛ 2) پیش بینی ایجاد یا انحراف از بخش های جدید بازار؛ 3) درک روندهای نوظهور در رفتار مشتری؛ 4) کشف فشارهای مخرب احتمالی بر مدل های کسب وکار فعلی و 5) پیش بینی ظهور تکنولوژی ها و رقبای جدید.
رهبران نوآوری پایین به بالا میدانند که آنها میتوانند با هدایت خلاقیت تیم های خود به سوی نقاطی با اولویت استراتژیک برای شرکت شانس موفقیت خود را افزایش دهند. آنها میتوانند این کار را با این تعریف که نوآوری در کجا به عنوان اولویت مورد نیاز است انجام دهند؛ به عنوان مثال محصولات، خدمات و راهحلهای جدید، فرآیندها و روشهای نو برای ورود به بازار، مدلهای کسب وکار جدید و… این چالش مثل همه ابتکارات پایین به بالا، رهنمودهای قالبی ارائه میکند، بدون اینکه دامنه جستوجو برای ایدههای جدید را محدود کند.
چون تلاش های نوآوری پایین به بالا به تولید و جمع آوری ایدههای بسیار منجر میشود، این مسوولیت رهبران نوآوری است تا در مراحل اولیه، وظیفه ارزیابی ایده ها را برعهده گیرند. این به معنای ارائه یک فرآیند و ابزارهایی برای غربال و ارزیابی ایده ها است. یک جزء مهم از این فرآیند، تعریف شمار کوچکی از معیارهای غربال گری و رتبه بندی است. دو مجموعه از معیارها اغلب تمایل دارند تا با یکدیگر ترکیب شوند و منجر به یک طبقه بندی آشفته از ایده ها شوند.
غربالگری ضوابط (که اغلب برای داشتن پاسخ بله یا خیر، کمی (quantitative) و معتبر هستند) این هدف را دارد که با حذف ایده هایی که به نظر نمیرسد یک نیاز عملکردی «ضروری» را برآورده کنند، این پورتفو را محدودتر کنند. در مقابل، هدف رتبه بندی معیارها، داوری ایده ها در برابر یکدیگر (بهطور نمونه در مورد جذابیت آنها و تناسب با توانمندی ها و منابع سازمان) است.
3) مربیان دانای تیم هستند.
رهبران نوآوری بر اهمیت گسترش تیم هایی با عملکرد بالا، بهخصوص برای نوآوری پایین به بالا که بر حوزه گسترده ای از تیمهای «خود-راهنما» متکی است، واقفند. هیچکس بهتر از اد کتمول (Ed Catmull) رئیس استودیوهای انیمیشن پیکسار و دیزنی، این مورد را به خوبی توضیح نمیدهد. او میگوید: «اگر یک ایده خوب را به یک تیم متوسط بدهید، آنها گند خواهند زد! اگر یک ایده متوسط را به یک تیم بزرگ بدهید، آنها آن را تثبیت خواهند کرد یا اینکه آن را دور خواهند انداخت و با ایده های جدید و مفید وارد عمل خواهند شد!» تیم های فوق العاده بهطور نمونه شایستگی ها و رفتارهای مکمل را نشان خواهند داد.ربکا هندرسون در رشته نوآوری از دانشگاه MIT، تمایل داشت تا وضعیت تیم های بزرگ نوآوری را به عنوان تیم هایی با «تضاد زیاد و در عین حال احترام بالا» توصیف کند.
لیندا هیل از دانشکده کسب وکار هاروارد در توصیف رهبران نوآوری پایین به بالا یک قدم فراتر میگذارد. به گفته او آنها سه توانمندی را ترویج میدهند: 1) فرسایش خلاق(creative abrasion) که از تاکید بر تنوع تیمی و پذیرش مواجهه مثبت ناشی میشود؛ 2) چابکی خلاق (creative agility) که توانایی انعکاس و تنظیم را منعکس میکند، چرا که تیم بر موانع فایق میآید؛ و 3) وضوح خلاق (creative resolution) که به میزان منصفانهای از شکیبایی و میل به دخیل بودن نیاز دارد؛ به عنوان مثال به همه اعضای تیم این اطمینان را بدهند که شانسی برای بیان دیدگاه های خود و نهایت حمایت از تصمیم نهایی دارند.
تیم های نوآوری پایین به بالا ذاتا نیاز دارند تا خودمختاری زیادی از سوی مدیریت به آنها داده شود. بنابراین رهبران نوآوری پایین به بالا اطمینان ایجاد خواهند کرد که خودمختاری که آنها به تیمهای خود میدهند چهار دامنه ای که فرناندز-آروز در مقاله HBR بیان کرد را دربرمیگیرد؛ به عنوان مثال، خودمختاری در زمان (آزادی در تنظیم جدول زمانی پروژه)، وظیفه (آزادی برای تعریف شغل)؛ تیم (آزادی برای انتخاب اعضای تیم) و تکنیک (آزادی برای برقرار کردن فرآیند تیم).
اما خودمختاری به این معنا نیست که افراد را کاملا به حال خود بگذارند؛ رهبران نوآوری پایین به بالا باید از دور بر عملکرد تیم نظارت داشته باشند و از همه مهمتر خودشان را برای مربیگری، مشاوره و حمایت کاملا در دسترس قرار دهند.
4) هم از ایده ها دفاع میکنند و هم آنها را به چالش میکشند.
مدیران نوآوری پایین به بالا به سختی کار میکنند تا این اطمینان را ایجاد کنند که سازمان شان پذیرنده ایده های افراد است.با فرض وجود فشارهای موجود بر زمان مدیریت و اولویت های تخصیص داده شده به افراد، این وظیفه پایان ناپذیر است. این امر دلیلی است بر اینکه چرا پیش از اینکه داوری صورت بگیرد، ابزارها و فرآیندها موردنیاز هستند تا به همه ایده ها شانسی برای شنیدهشدن داده شود. خلق یک کانال رسمی فرآیند اندیشه پردازی، مستقل از سلسله مراتب مستقیم هر فردی، یکی از کلاسیک ترین ابزارهایی است که توسط شرکتهای نوآورانه استفاده شده است و تضمین میکند که هر فردی که یک ایده را ارائه میدهد، یک تصدیق دریافت میکند و فرآیند را از این موضوع مطلع میسازد که کدام ایده ارزیابی خواهد شد. برخی شرکتهای خبره تر یک عملکرد «دلال ایده» را ایجاد کردهاند که وظیفه آن اطمینان یافتن از این موضوع است که ایده ها به جایی هدایت میشوند که بیشترین شانس برای پذیرفته شدن و اجرا شدن وجود دارد. در این رابطه، دلالان ایده، ارائه دهندگان ایده را به توسعه دهندگان بالقوه و نهایتا قبول کنندگان آن متصل میکنند.
اما رهبران نوآوری پایین به بالا در اینجا متوقف نمیشوند. آنها در به چالش کشیدن توسعه دهندگان ایده در مورد درک آنها از ارزش ایجاد شده تردید نمیکنند. آنها سوالات تکراری میپرسند؛ سوالاتی مانند «این کار برای مشتریان ما چه سودی دارد؟ این کار برای شرکت ما چه سودی دارد؟» با انجام چنین کاری و استمرار بر آن، آنها تمرکز غریزی یا طبیعی بر خلق ارزش در خلال سازمان ایجاد میکنند.
آنها فرضیه های افراد را به چالش میکشند. هر جنبه از یک پروژه باید مورد هجوم سوالات مختلف قرار گیرد. به چالش کشیدن افراد بهطور جدی و سازنده بدون دلسرد کردن آنها، نیاز به مهارتهای اجتماعی و حس خوبی از توازن در بخش رهبران سازمان دارد.
5) برای تیمشان مانند «شمشیر و سپر» عمل میکنند.
این تصویر رهبران نوآوری که اغلب مانند «شمشیر و سپر» برای تیمهای خود عمل میکند، اغلب به عنوان یک اقدام متقابل ضروری برای اجتناب از خطرات خودمختاری بیش از اندازه تیم و بنابراین ایزوله کردن ارائه شده است. رهبران نوآوری پایین به بالا، یک رویکرد عدم مداخله را برای تیم هایشان میپذیرند؛ اما آنها نیمنگاهی هم بر فشارهای خارجی که میتواند پروژه را از مسیر خارج کند یا از انگیزه تیم بکاهد، دارند.
عمل بهعنوان یک شمشیر برای رد شدن از وظایف و بوروکراسی های غیرضروری که زمان زیادی صرف میکنند ضروری هستند. سازمان های بزرگ قوانین شرکتی بسیاری دارند که عموما برای تطبیق عملی طراحی شده اند. برخی از این قوانین ممکن است مانع از آزادی تیم ها برای هدایت پروژه های نوآورانه شوند. بسیاری از این قوانین با توجیهات مالی هزینه ها مثلا برای سفر یا سرمایه گذاری (به عنوان مثال برای ابزارها) مواجه هستند. سایر قوانین نیز با نیاز برای مستندسازی پیش از تصمیمات مهم مرتبط هستند.
بنابراین این مسوولیت رهبران نوآوری پایین به بالا است تا دریابند که کدام قوانین و توجیهات باید در کنار پروژه خاصشان ایجاد شود، البته ممکن است این امر باعث شک و تردید در برخی عملکردهای مدیریت و کنترل شود؛ اما این وظیفه رهبران تیم است که مدیرانشان را متقاعد کنند که تیم مسوولانه کار خواهد کرد و یک فرآیند شفاف از مستندسازی داخلی پروژه تحت نظارت رهبر نوآوری آنها انجام میدهد.
با فرض بسیاری از فشارها و گاهی انتقادها که تیم های نوآوری در سراسر پروژه خود با آن مواجهند، عمل به عنوان یک سپر ضروری است. بنابراین رهبران نوآوری اغلب به عنوان مدافع برای تیم هایشان در برابر مدیریت ارشد عمل میکنند؛ بخصوص وقتی سوالات راجع به امکانپذیری ادامه سرمایه گذاری در پروژه ادامه مییابد. در این حالت، رهبران نوآوری پایین به بالا باید توازن درستی بین دفاع از پروژه های تیم هایشان و مدیریت و حفظ یک چشم انداز عینی در مورد دوام پذیری پروژه و عملکرد تیم برقرار کنند.
بهطور خلاصه، رهبران نوآوری پایین به بالا، خلاقیت تیمهای خود را تشویق کرده و بالا میبرند، اما نسبت به حالتی که «عدم مداخله» بسیار بیش فعالانه تر است. آنها تیمهای خود را تقویت میکنند؛ اما برای تمرکز بر اولویت های استراتژیک و ایجاد ارزش واقعی برای مشتریان و شرکت، آنها را به چالش میکشند. آنها عمیقا به عنوان مدافعان، حامیان، تسهیل کنندگان و مربیان اما بدون دخالت در پروژه ها، فعالیت میکنند. آنها رهبران قابل اعتمادی هستند که باعث می شوند نوآوری بین افراد اتفاق بیفتد.
/دنیای اقتصاد