چطور یک مدیر تیشه به ریشه خود میزند؟/ عاقبت مدیرانی که اشتباهات خود را نمیپذیرند
عصر بانک؛هیچکس به طور مادرزادی یک مدیر متولد نشده است. در مسیر کسب مهارتهای مدیریت تجربیات و تمرینات بسیاری وجود دارد که این پروسه را رشد میدهد و به مرحله تکامل میرساند. در نهایت تغییراتی که بر اثر این روند پیش میآید میتواند یک فرد را به مدیری لایق تبدیل کند.
طبیعیاست که گاهی یک مدیر مایل به ریسک کردن باشد اما همین ریسکها در صورتیکه نتیجه ندهند ممکن است این مدیر را در چشم دیگران به یک "بازنده" تبدیل کنند چون شاید آنها درباره ریسکی که کردهاند از قبل اطلاعات کافی نداشتهاند و در واقع به در بسته زدهاند.
در عین حال برخی اشتباهات مدیریتی اساسا از ریشه غلط هستند و فقط باعث سوخت شدن شانسها و فرصتها میشوند. در عین حال اگر همین ریسکها بگیرد و نتیجه بدهد ناگهان یک مدیر تبدیل به یک قهرمان خواهد شد.
با این حال در این مطلب درباره اشتباهات مدیریتی میخوانید که میتوانند مسیر حرفهای یک فرد صاحب قدرت را تحت تاثیر قرار بدهند. گاهی شاید پذیرش یک اشتباه، اذعان به خطا، عذرخواهی و مسائل اینچنینی که برخی مدیران به شدت از زیر بار آنها طفره میروند آنها را برای ماندن در قامت یک مدیر شایستهتر نشان دهد.
در متن پیش رو با 9 اشتباه مواجه میشوید که میتوانند تیشه به ریشه یک مدیریت بزنند و سرنوشت شغلی او را نابود کنند.
1- نپذیرفتن اشتباهات
بسیار مهم است که همه بدانند اشتباهات هم بخشی از مدیریت است و به طور قطع اتفاق خواهند افتاد. با این حال ،برخوردی که یک مدیر با اشتباهاتش میکند میتواند در تخریب یا تعدیل وجهه او تاثیر گذار باشد.
در عین حال مدیران باید درباره خطاهایی که مرتکب میشوند آگاه باشند چه اینکه هر کدام از این خطاها به طور قطع روی موفقیت آنها تاثیر میگذارد.
اشتباهات همیشه بیخ گوش مدیران هستند تا به آنها درس بدهند. این مدیران هستند که باید از این خطاها نردبانی برای پیشرفت در زمینه کاری خود بسازند نه درهای برای سقوط آن هم صرفا با نپذیرفتن واقعیت این موضوع که مرتکب خطا شدهاند.
2- از دست دادن کنترل در محافل عمومی
آن دسته از مدیرانی که اجازه میدهند واکنشهای عجولانهشان در برابر چشم عموم یا کارمندان آنها بروز کند و در واقع کنترل خود را از دست میدهند شاید هرگز ندانند که چنین اتفاقی چه تبعات بلند مدت ناخوشایندی برای آنها در پی خواهد داشت.
3- مدیرانی که هدفی ندارند!
مدیران باید همواره اهداف هوشمندانهای را که خاص ،معتدل و قابل سنجش ، دست یافتنی ، مرتبط و مناسب و البته با محدودیت زمانی هستند، ترسیم کنند. ناتوانی در هدف گذاری و خلق برنامه از جمله فاکتورهایی است که تیم تحت مدیریت یک فرد را به سمت شکست پیش خواهد برد.
4- مشورت نگرفتن
غیرممکن است که بتوانید بدون آگاهی از خواستهها به لیست "بایدهای" مدیریتی خود عنوان جدیدی را اضافه کنید. به زبان سادهتر اینکه، یکی از فاکتورهایی که مدیریت همواره به آن احتیاج دارد ، اختصاص زمان کافی برای مشاوره است.
مدیران باید از این مشاورهها بهرهمند شوند و آنها را در اختیار مردمی که با ایشان طرف هستند بگذارند و خب این مشورتها حتی میتواند از خارج از مجموعه آنها دریافت شود.
5- نادیده گرفتن ترکیب بندی گروه تحت مدیریت
شایستگیها، مهارتها و تواناییهای منحصر به فرد فاکتورهای تکمیل کننده یک تیم کاری هستند. دقیقا به همین دلیل است که باید همه این فاکتورها در فواصل معین و به صورت دورهای در هر فضای کاری کنترل شود. این کنترل یک "باید" است تا مشخص شود ترکیب بندی گروه تحت مدیریت همچنان ایدهآل و کارآمد هست یا خیر. به زبان بسیار سادهتر ،شایسته سالاری در این ترکیببندی باید نقش اصلی را ایفا کند.
6- وقتی کاری را به کسی محول نمیکنند
مدیریت همه چیز را از طریق تیمی مجهز و آموزش دیده پیش میبرد. ممکن است آنها این ظرفیت را داشته باشند که کارهایشان را تکمیل کنند اما در واقع این مسئولیت بر عهده ایشان نیست. وظیفه یک مدیر انتخاب فرد شایسته برای انجام کار متناسب با توانایی و صلاحیتهای اوست.
7- فرض میکنند راهنمایی مورد نیاز نیست!
این دسته از مدیران همانهایی هستند که به مدیریت موشکافانه اعتقادی ندارند و معمولا تحت تاثیر این فرضیه عمل میکنند که اگر کسی به کمک و راهنمایی احتیاج داشته باشد خودش درخواست میدهد.
8- نوآوری نمیکنند
یک مدیریت قوی، فردی را میطلبد که تغییرات را پیش بینی کند. او باید طوری برنامه ریزی کند که به سمت تغییر و نوآوری پیش برود. و خب، بیشتر اینها قبل از اینکه عملی شوند نیازمند برنامه ریزی ،تحرک و حرکت در مسیر تغییرات هستند.
9- آنها رفع و رجوعهای سریع میکنند و سپس… فراموشی
مدیران باید به این نکته واقف باشند که حتی سختترین موقعیتهای چالشی هم از راه حلهای سریع بهرهمند هستند. با این حال مدیرانی هستند که بعد از این رفع و رجوعهای فوری و یا به بیان دیگر بانداژ سطحی، اصل مشکل را کاملا فراموش میکنند. دقیقا به همین دلیل است که زخم این مشکل دوباره دهان باز میکند.
زمانی که یک مشکل به واسطه موقعیت موجود سریع حل میشود ، مدیر باید بعد از این مرحله به فکر حل تمام و کمال معضل پیش آمده باشد. در واقع باید راه حل دائمی برای این مشکل پیدا کند.
نکته: تاثیر گذاری مدیریت به طور عمده به اعتماد مدیران به خودشان بازمیگردد. مادامیکه فاکتورهای بسیاری درباره مدیریت یک مجموعه ، نهاد و یا مردم و کارمندان وجود دارد مبنی بر اینکه یک مدیر چطور آنها را اداره کند ، آنها باید استراتژیهای ضروری و مهم مدیریت را هم بلد باشند. اگر یک مدیر هستید باید بدانید چه توقعاتی از شما در این جایگاه وجود دارد. شما نمیتوانید دیگران را مدیریت کنید وقتی حتی خودتان هم نمیدانید که برای چه تلاش میکنید. بنابراین اگر در قامت یک مدیر فعالیت میکنید باید به جای کارهای سطحی و جزئی بر روی چشماندازها تمرکز کنید.
/خبرآنلاین