ساختار سازمانی، خلاقیت و توانایی منابع انسانی
عصر بانک؛سازمانهای امروزی برای افزایش اثربخشی استراتژی خود اقدام به تغییر و اصلاح ساختار سازمانی میکنند. در همین مسیر آنها خلاقیت و نوآوری را بهعنوان الگویی تحولآفرین و مورد علاقه به فعالیت اصلی خود تبدیل میکنند؛ به عبارتی سازمانها برای آنکه بتوانند فاصله خود را نسبت به رقبا حفظ کنند مجبورند در مقاطع زمانی مختلف خدمات جدیدی را به بازار عرضه کرده که لازمه این امر وجود افکار پویا، خلاق و نوآور است. بنابراین اصلاح ساختار در جهت خلاقیت و نوآوری در سازمانهای امروزی یک امر کوچک و پیشپا افتاده نیست، بلکه ضرورتی برای حفظ پویایی و توان سازمان در برخورد با تهدیدها و مخاطرات محیطی است. نوآوری فرآیندی چندبعدی بوده که کلیه سطوح سازمانها را دربرمیگیرد. نوآوری و خلاقیت، عامل شناساندن هویت سازمان به مشتریان و رمز ادامه حیات موفق سازمانها است.
مفهوم ساختار سازمانی
ساختار سازمانی، بهعنوان پیش برنده استراتژی سازمان، مرکب از عناصر، روابط بین عناصر و ساختار روابط بهعنوان مجموعهای از واحدها بوده که آن را تشکیل میدهد. ساختار، ترکیب روابط بین عناصر سازمانی بوده که شامل فعالیتهای سازمانی است.نگاه سیستمی سازمان به ساختار نشان میدهد که عناصر سختافزار از یک طرف و عناصر نرمافزار از طرف دیگر سازمان را تشکیل میدهند. در زمینه شناسایی موارد سهگانه باید گفت بعد سلسله مراتبی، بعد فعالیتها و وظایف ویژه و بعد فراگیری و مرکزیت، مفهومی منحصربهفرد محسوب میشود.
مطالعات تکامل ساختار سازمانی
تکامل ساختاری مربوط به مطالعاتی است که با تبعیت ساختار از استراتژی، به عملکرد بهتر سازمانی منجر میشود و رابطه اقتضایی بین محیطها، فعالیتها و ساختار سازمان، محور توجه مطالعات کلاسیک عملکرد است. همچنین این رویکرد بر بررسی شرایط متغیر خارجی و ضرورت تشکیل ساختاری مناسب به جای ساختار وظیفهای سلسله مراتبی که بازنمای تفکر ساختاری ماشینی است، متمرکز است. ساختار سازمانی، با افزایش خواستههای درون و برون سازمانی تکامل یافته و به موازاتی که به سازمانهای دانشمحور گام گذاشته میشود، خواستههای جدیدی به ساختارهای سازمانی تحمیل میشود. این خواستههای جدید، مزیت رقابتی مبتنی بر قابلیت را برجسته میکند.
اصلاح ساختار سازمانی با تکیه بر واقعیتهای سازمانی
ساختار سازمانی، چارچوبی است که به وسیله آن فعالیتهای سازمان شامل تقسیم کار، سازماندهی و هماهنگی مورد بررسی قرار میگیرد. هر سازمان دارای ساختار خاصی بوده و معمولا این ساختار به گونهای طراحی شده تا کارکنان سازمان هنگام کار با یکدیگر هماهنگ و قابل کنترل نیز باشند. ساختار سازمانی تعیینکننده روابط رسمی و نشاندهنده سطوحی از سازمانی بوده که در سلسله مراتب اداری قرار داشته و حیطه کنترل مدیران را مشخص میکند. همچنین ساختار سازمانی دربرگیرنده طرح سیستمهایی بوده که بهوسیله آن همه واحدها هماهنگ و یکپارچه میشوند و در نتیجه ارتباط موثر در سازمان تضمین خواهد شد. از آنجا که ساختار سازمانی یکی از ارکان مهم اجرای استراتژی است، پرداختن به آن جزء لاینفک وظایف مدیران بوده و از طرفی تعیینکننده تخصیص منابع نیز است. اما تغییر در ساختار سازمانی باید به گونهای طرحریزی شود که اجرای استراتژی تسهیل شود. بنابراین رابطه بین استراتژی و ساختار در سازمانهای بزرگ نیز نه تنها دارای ابعاد گستردهای بوده، بلکه تبعات وسیعتری را به دنبال خواهد داشت. بدیهی است نحوه کنترل و اداره اینگونه سازمانها چنان از اهمیت ویژهای برخوردار بوده که میتواند موجب رشد و بالندگی یا بالعکس موانعی در این رابطه باشد. به همین دلیل رابطه هماهنگی بین استراتژیهای سرپرستی و ساختارهای عملی و نظری بهمنظور بهبود عملکرد سازمان نیز قابل اهمیت است.با استفاده از این منطق و کاربرد تئوری نقاط مرجع استراتژیک، هماهنگی میان استراتژیهای سرپرستی و ساختارهای نظری و عملی در سازمانها قابل ذکر بوده تا شاید طرح این هماهنگی بتواند سازمانها را از سردرگمیها رهایی بخشد.
نوآوری و خلاقیت در سازمانهای نوین
سازمانها در سالهای اخیر نیازمند نوآوری بوده تا چرخه بهبود سازمان را بیشتر در جنبههای عملیاتی خود تقویت کنند. سرعتبخشی به فرآیند بهبود سازمانها نشاندهنده پذیرش واقعیتهای فعالیتهای تولید و خدمات از طرف سازمانها است. امروزه بهعلت به هم پیوستگی جهانی بازارها، دامنه و ارتقای کیفیت دانش کارمندان به موازات منابع سنتی موجود که شامل کار و سرمایه است، بهعنوان کلید یاریدهنده در سازمانها و مزیت رقابتی مشاهده و ارزشیابی میشود. بنابراین اهداف توسعه دانش، تامین دانش، کاربرد، استفاده و ارائه دانش در بین سازمان، کارکنان و مدیریت باید اداره شود. در این زمینه، لازم است اساس بهینهسازی فرآیندهای کاری تشکیل و در چارچوب ضرورتهای جدید اطلاعات و جامعه دانش سازمانها هدایت شود. اداره کردن آگاهانه و منظم و قانونمند منابع دانش و کاربرد مشخص آنها در کلیه واحدهای سازمان بر این اساس پایهریزی شده که کارکنان، سازمانها و تکنولوژی باید با هم همکاری کنند و سازمانی بر اساس دانش تشکیل دهند. در برخی سازمانها نیز منابع انسانی از بروز خلاقیت اجتناب میکند که اصلاح ساختار سازمانی در آن امری اجتنابناپذیر بهنظر میرسد.
ابعاد ساختاری سازمانهای نوین
روابط غیررسمی نقش مهمی در ساختار سازمان ایفا میکند. همچنین روابط غیررسمی جنبه کلیدی ساختار ماشینی و ارگانیک را دارد، به طوری که تعیین کننده ساختار در سازمانهای دانشمحور است. خواستههای تحمیلی در سازمانهای دانش محور این موضوع را روشن ساخته که اصول چهارگانه متداول ساختار به تحول ساختاردهی مدرن و کافی بستگی دارد.
طرحهای سازمانی در گذر زمان تکامل یافته و تجلی دیدگاه سیستمی است که ساختار را مرکب از عناصر سخت و نرم میکند. همچنین ترکیبی از رابطه بین عناصر سازمانی وجود دارد؛ به عبارتی ابعاد ساختاری بهطور سنتی براساس سه بعد رابطه رسمی، سلسله مراتبی، کار ویژهای و بعد جامعیت و مرکزیت قرار داشته که ساختار سازمانهای ماشینی و ارگانیک را بر اساس سازمانهای دانشمحور معرفی میکند. بنابراین، موارد جدیدی نیز مبنی بر ساختاردهی فرآیندها در سازمانها وجود دارد. به هر حال، ساختار غیررسمی فعالیتهای واقعی سازمانی باید شناسایی شود، بهطوریکه منعکسکننده اینگونه موارد تعاملی پویا باشد. از طرفی، ساختار غیررسمی بهعنوان بعد مهم ساختاردهی سازمانی، یعنی رابطه مبتنی بر اعتماد و تعامل برون سازمانی و رابطه عاطفی فراگیر با توجه به اهمیت آنها در نیل به موفقیت سازمــــانی در اقتصاد دانشی مدنظر قرار میگیرد. مراحل و فرآیند اجرای مدیریت در اینگونه سازمانها با طی کردن چندین مرحله مشخص تکامل یافته و محور اصلی در این تکامل، تغییر در ساختار سازمانی است. ساختار سازمانی نیز یکی از عوامل اصلی پیش برنده تغییر است، زیرا ساختار کلیه فرآیندها و تصمیمات سازمانی را مشخص میکند. بهعبارتی ساختار غیررسمی بهعنوان بعد چهارم وارد عناصر ساختار سازمان شده تا تکامل ساختاری را ترسیم کند و توسعه ساختاری را در سطحی بالاتر مورد تاکید قرار دهد. در این زمینه رابطه مبتنی بر اعتماد و تعامل برون محور و رابطه جامع عاطفی، سه بعد جدید ساختار سازمانی تلقی میشوند. این سطوح بالاتر روابط ساختاری قادرند چالشهای ساختاری در عصر اقتصاد دانش محور را به صورت روشن نشان دهند.
رشد و توسعه خلاقیت و نوآوری
از آنجایی که پویایی تغییر مهمترین ویژگی محیط سازمانهای امروزی است، سازمانها برای محیطی که خلاقیت و نوآوری را ترغیب میکنند و استعدادهای افراد را در این جهت تبلور میدهند، اهمیت قابل ملاحظهای قائل شدهاند. یکی از مهمترین عوامل تسهیل و تقویت توان خلاقیت و نوآوری در سازمان ساختار تشکیلات مناسب با اهداف مورد نظر است. تحلیل توصیفی و متغیرهای شخصی سازمانی مانند فناوری، ساختار، راهبرد، فرهنگ و همچنین متغیرهای محیطی، بر نوآوری سازمان تاثیر بسزایی گذاشته که در این جهت، سه دسته متغیرهای سازمانی بیشترین نقش را دارند. در نهایت میتوان ساختار سازمانی را بهعنوان اصلیترین عامل تاثیرگذار بر نوآوری سازمانها برشمرد. سازمانها با ارائه آموزشهای متنوع و مداوم و با استفاده از روشهای گوناگون بهمنظور افزایش سطح دانش و مهارت شغلی مدیران، بهویژه آن دسته از مدیرانی که سابقه خدمت طولانی داشته و احتمالا به اطلاعات نوآوریهای جدید نیاز دارند، کمک میکنند. همچنین اصلاح دستورالعملهای اجرایی و مقررات موجود و حذف قوانین اضافی و زائد و جلوگیری از ایجاد تمرکز در سطوح بالای مدیریت، با واگذاری مسوولیت اختیارات به بخشهای کوچکتر با توان انعطافپذیری بیشتر و در اختیار گذاشتن منابع لازم برای آنها موجب میشود کارکنان فضای لازم برای تفکرات خلاق و نو داشته و از طرف دیگر با تلاشهای انجام شده، مدیران سازمان نیز حمایت لازم در این خصوص را به عمل آورند.
رابطه خلاقیت، نوآوری و تغییر
سازمانی که مشوق نوآوری است، سازمانی است که دیدگاههایی با راه حلهای منحصر برای حل مشکلات خود فراهم میکند. به عبارتی، نوآوری فرآیند کسب اندیشه خلاق و تبدیل به محصول و یک روش عملیاتی مفید بوده که منتج به تغییر ساختار سازمانی شود. سه مجموعه از متغیرها وجود دارند که میتوانند نوآوری را ایجاد کنند. ساختار سازمانی، فرهنگ و توانایی منابع انسانی از متغیرهای قابل توجه هستند.
سازمانهای نوآور نیروی انسانی را تشویق میکنند، هم به موفقیتها و هم به شکستها پاداش میدهند، از اشتباهات تجربه کسب کرده و فعالیتهای مربوطه را در جهت بهبود عملکرد اصلاح میکنند. باید توجه کرد که فرهنگ نوآور و منابع انسانی که تاثیر ویژهای بر بهبود عملکرد و بالا بردن بهرهوری دارند، تاثیر توسعه دانش اعضای سازمان را مورد تشویق قرار داده و پرورش خلاقیت را مد نظر قرار دهند.بنابراین سازمانهای نوآور امنیت شغلی را در سطح عالی برای کارکنان خود فراهم آورده و به افراد جرات میدهند که تغییر پذیر باشند. هنگامی که اندیشهای جدید تکامل مییابد، پیشتازان تغییر فعالانه و با شور و شوق تفکرات جدیدی را به وجود آورده و از آن حمایت میکنند و بر مشکلات چیره شده و اطمینان میدهند که خلاقیت به نوآوری و سپس به مرحله اجرا در خواهد آمد.از وظایف مدیران، یافتن و شناسایی اذهان خلاق در سازمان و حمایت از آن و ایجاد امنیت در رضایت شغلی و انگیزش در این کارکنان بهمنظور استفاده بهینه از افکارشان در سازمان است.در ادامه این مجموعه نوشته به موارد دیگری از آنچه استراتژیستها باید بدانند خواهیم پرداخت. سهشنبهها با ما باشید.
پرویز نصرتی کردکندی
عضو انجمن ایرانیان فارغالتحصیل ژاپن و مدیر استراتژی شرکت پارساپلیمر شریف
/دنیای اقتصاد