ویژگیهای مدیری که محبوب دلهاست
عصر بانک؛یکی از اصول و مبانی کلیدی مدیریت براساس روابط انسانی و اخلاقمداری، بر ایجاد و تقویت رابطهای مطلوب و انسانی بین مدیران و کارکنان تاکید میکند و این موضوعی است که در سالهای اخیر به نحو فزایندهای مورد توجه مدیران قرار گرفته است، بهطوریکه بسیاری از مدیران و روسای شرکتها میکوشند با بهبود بخشیدن روابط خود با کارکنان، به افزایش بهرهوری آنها و راندمان کاریشان کمک کنند. حال سوال اینجاست که این هدف ارزشمند و مطلوب به چه صورت و از چه راههایی قابل تحقق است و مدیران علاقهمند به این کار چگونه باید در این زمینه گام بردارند؟ در ادامه به چند توصیه کاربردی در این زمینه اشاره خواهد شد.
همانطوری با افرادتان رفتار کنید که قبلا دوست داشتید مدیران سابق تان با شما برخورد کند
هر مدیری تا پیش از رسیدن به منصب مدیریت بهعنوان کارمند یا کارگر در یک یا چند شرکت مشغول بهکار بوده است و در آن دوران توقع داشته که مدیران مافوقش به شکل خاص و محترمانهای با او برخورد کنند. حال که همین کارمندان سابق به مقام مدیریتی ارتقا پیدا کردهاند، باید به یاد داشته باشند که زیردستانشان همین توقع را از آنها دارند. تجربیات و خاطرات تلخی که شما در مورد برخورد بد مدیرانتان دارید میتواند در این مسیر به کمک شما بیاید و شما را از رفتارهای اشتباه با کارمندانتان دور کند.
گوش کنید، گوش کنید، گوش کنید
متاسفانه اغلب مدیران عادت کردهاند که همیشه گوینده و دستوردهنده باشند، درحالیکه مدیران موفق و محبوب کسانی هستند که بیشتر شنونده و دریافت کننده اطلاعات هستند. اگر ترجیح دهید به جای سخن گفتن بیاندازه و بیمورد به صحبتهای کارکنان و نکاتی که آنها در ارتباط با امور کاری مطرح میکنند گوش فرا دهید، هم اطلاعات دست اول و ارزشمندی را در مورد مسائل مختلف جمعآوری خواهید کرد و هم به خاطر ارزشی که برای کارکنانتان قائل شدهاید مورد علاقه و پرستش آنها قرار خواهید گرفت.
همیشه و در همه حال مسوولانه عمل کنید
هیچگاه از یاد نبرید که تصمیمگیریها و اقدامات مهم و حساس شما در ارتباط با موضوعات مهمی چون استخدام یا اخراج کارکنان دارای پیامدهای عمیق و اثرگذاری بر آینده افراد و همچنین خود شرکت تحت رهبریتان خواهد بود. اخراج بیمورد یک کارمند میتواند به فروپاشی زندگی او منتهی شود و شرکتتان را از نیرویی ماهر و کارآمد محروم سازد، بنابراین در زمان اتخاذ چنین تصمیمات حساسی بر اساس موثقترین و دقیقترین اطلاعات موجود عمل کنید و از برخوردهای احساسی و زودگذر پرهیز کنید و به یاد داشته باشید که کارکنان یک شرکت یا سازمان شیفته مدیری میشوند که به جای مجازات کردن و اخراج افراد به آنها فرصتی برای جبران میدهد.
احساسات و روابط شخصیتان با کارکنان را در خانه بگذارید سپس به محل کارتان بیایید
بعضیها فکر میکنند که مدیریت بر مبنای عواطف انسانی و مبتنی بر احساسات به این معناست که مدیر باید احساسات و مسائل شخصیاش را با کارکنان درمیان بگذارد یا از کارکنان بخواهد مسائل شخصی شان را با او در میان بگذارند و از این طریق رابطهای صمیمانه بین آنها شکل بگیرد و در نهایت کارها به شکل دوستانهتری پیش برود. چنین نگرشی بهطور حتم به فاجعههای کاری و اخلاقی منتهی خواهد شد و بسیاری از حرمتها و منزلتهای کاری خواهد شکست. یک مدیر میتواند در خارج از محل کار با کارکنانش رابطهای دوستانه و صمیمانه داشته باشد، اما تمام این روابط و احساسات باید به محض ورود آنها به محیط کار نادیده گرفته شوند و جای خود را به روابط کاری مشخص و تعریف شده بدهد.
اعضای تیمتان را بهخوبی بشناسید
شناخت یک مدیر از کارکنان و اعضای تیم تحت رهبریاش فقط به دانستن اسم و نقشی که آنها در تیم کاری انجام میدهند محدود نمیشود، بلکه یک مدیر حتما باید بهطور دقیق از پیشینه فردی و کاری افراد، وضعیت خانوادگی، علاقهمندیها، حساسیتها، انگیزههای درونی و بیرونی آنها و آرمانهایشان آگاهی یابد و در ذهن خود برای هرکدام از کارکنان یک پرونده کامل و بینقص ایجاد کند. در این صورت است که میتوان از یک کارمند بیانگیزه و سرخورده و ناامید یک فرد فعال و پربازده و موثر ساخت.
دیدگاههایتان را با کارکنان سهیم شوید
بسیاری از کارمندان عمدتا به این دلیل با مدیرشان احساس راحتی نمیکنند و از همکاری صددرصدی با او امتناع میکنند که بهطور دقیق نمیدانند او از آنها چه میخواهد و آنها باید به چه دلیلی بیشتر و بهتر کار کنند. حال اگر خود مدیر ابتکار عمل را در دست بگیرد و به کارکنان در مورد اهداف و ایدههایش اطلاعرسانی کند و در این مسیر از آنها کمک فکری و عملی بخواهد، آنگاه میتوان انتظار داشت که کارکنان نیز به کمک او بشتابند و بهترین عملکردها را به ثبت برسانند.
به افرادتان اجازه اظهارنظر و نقشآفرینی در تصمیمگیریها بدهید
اغلب افرادی که من مدیرشان بودهام اشتیاق زیادی داشتهاند که در تصمیمگیریهای خرد و روزمره کاری اظهارنظر و مشارکت کنند و من نیز به آنها این امکان را میدادم تا چنین کنند و از این طریق این خواسته طبیعی آنها را ارضا میکردم. این کار باعث میشد کارکنان با تمام وجود و با نهایت توان خود برای اجرایی کردن تصمیماتی که در اتخاذ آنها نقش داشتهاند، گام بردارند. این امر در بلندمدت مرا به مدیری محبوب و مورد احترام نزد زیردستانم تبدیل کرد. البته باید به یاد داشت که این مشارکت دادن کارکنان در تصمیمگیریها باید در حد معقول و محدود به تصمیمگیریهای خرد و روزمره باشد و از دخالت دادن بیش از حد کارکنان بهویژه در تصمیمگیریهای کلان و استراتژیک باید تا حد امکان اجتناب کرد.
/دنیای اقتصاد