چه کنیم وقتی مدیران ما را در نظر نمیگیرند؟
عصر بانک؛من برای یک شرکت پخش محصولات دارویی کار میکنم که سابقا زیرمجموعه یک سازمان خدمات درمانی بزرگ و اصلیترین توزیعکننده محصولات آن بود. حدود سه سال پیش، این سازمان، سهام شرکت ما را به یک شرکت دیگر فروخت. ما با شرکت جدید ادغام شدیم و از آن زمان به بعد، شاهد تغییرات کوچک اما مداومی در نحوه اداره این زیرمجموعه بودهایم.از زمان ادغام شرکت تاکنون من فقط یک بار، آن هم برای چند دقیقه با یکی از کارکنان شرکت مادر ملاقات کردهام. هر از گاهی از آنها ایمیلهایی دریافت میکنیم که به نظر میرسد برای همه ارسال میکنند.معاون ما هیچگونه تماسی با شرکت مادر ندارد. مدیران شرکت ما در تصمیمگیریها نقشی ندارند. هر چند وقت یک بار، دستوری از شرکت مادر صادر میشود و باخبر میشویم که یک سیاست جدید بهزودی اجرا خواهد شد.آخرین دستوری که دریافت کردیم این بود که تمام کارکنان باید دوباره فرآیند جذب نیرو را از اول طی کنند. آنها لیست جدیدی از وظایف شغلی برای ما ارسال کردند و در میزان پرداختها نیز تجدید نظر کرده بودند. مدیران شرکت ما ناچارند طبق دستور آنها عمل کنند. راستش را بخواهید به نظرم این هم توهینآمیز است، هم مضحک. من 16 سال است که در این شرکت کار میکنم اما حالا باید رزومه بنویسم و آن را برای یک عده غریبه در دفتر مرکزی ارسال کنم.
بدتر از همه اینکه بر اساس شرح وظایف شغلی جدید، یکی از شرایط استخدام من در شغل فعلیام، دارا بودن مدرک لیسانس است. من مدرک فوق دیپلم دارم که آن را هم 20 سال پیش دریافت کردهام. رئیس من در تلاش است که این مساله را با مدیران شرکت مادر حل و فصل کند. ظاهرا مشکل بزرگتر از اینهاست. رئیسم دائما با مدیران دفتر مرکزی تلفنی پچپچ میکند. من از او بابت تلاشهایش ممنونم اما وضعیت واقعا ناامیدکننده است. او ممکن است از این مذاکرهها موفق بیرون نیاید و من شغلم را پس از 16 سال سابقه کاری، تنها بهدلیل تغییر شرایط استخدام از دست بدهم.
به نظر شما چه کنم؟ من 16 سال در این شغل به بهترین نحو کار کردهام. حالا بعد از این همه سال، شایستگی من را، برای استخدام در شغل خودم زیر سوال بردهاند. پیشنهاد شما چیست؟
پاسخ:
دوست عزیز، این وضعیت اصلا خوشایند نیست و من واقعا متاسفم. تغییر شرح وظایف و میزان پرداختها ناراحتکننده اما رایج است. این اتفاق زمانی میافتد که دو یا چند سازمان را به شکلی نادرست با هم ادغام میکنند.شرکت شما قطعا دارای نقاط مثبت و مزایایی بوده که نظر مدیران شرکت مادر را جلب کرده است. واقعا تاسفبار است که مدیران و مسوولان، با عدم آگاهی خود دارند تیشه به ریشه شرکت شما میزنند. آنها با بیفکری، سوءمدیریت و صدور دستورات و مقررات، در حال تخریب شرکت شما هستند. اجرای نادرست این قوانین، بدون در نظر گرفتن کارمندان، انرژی مثبت میان اعضای تیم شما را از بین خواهد برد.یک مدیر خوب باید پس از ادغام، با کارکنان شرکت زیرمجموعه دیدار کند و تلاش کند تا آنها را بشناسد. آنها باید وقت بگذارند تا ببینند چه چیزی در شما انگیزه ایجاد میکند و کدام جنبههای فرهنگ شرکت شما باید حفظ شود.
این پروژه که به شکلی کاملا سطحی در حال اجرا است، از شرح وظایف جدید گرفته تا تجدید نظر درباره پرداختها، همه و همه نشان میدهد که مدیران شرکت مادر برای تو و همکارانت هیچ ارزشی قائل نیستند. اغلب شرکتها وقتی با شرکت بزرگتری ادغام میشوند، به جای درخواست رزومه از کارکنان فعلی یا اجرای سیاستهای جدید از سر ناچاری، محترمانه از کارکنان خود میخواهند استعفا دهند. این یک تجربه تلخ اما متداول است. من توصیه میکنم این اتفاقات را به فال نیک بگیری. همه اینها یک نشانه است که تو را آماده میکند تا از این مرحله عبور کنی، چه در این شرکت بمانی و چه استعفا بدهی.باید دست بهکار شوی و شرایط را تغییر دهی. اگر مدیران یک شرکت مادر، بیرحمانه و بدون در نظر گرفتن کارکنان شرکت زیرمجموعه، اقدام به اعمال سیاستهایی کنند و پرداختها و وظایف شغلی کارکنان زیرمجموعه را بدون گفتوگو یا دیدار با آنها، بر اساس سیاستهای خودشان تغییر دهند، به نظر من آن شرکت دچار سوءمدیریت است و ارزش ماندن ندارد.گاه در زندگی اتفاقهایی میافتد که باعث میشود لحظهای درنگ کنی و از خودت بپرسی: «ایستگاه بعدی کجاست؟»
این روزها 16 سال سابقه کاری در یک شرکت، مدت زمان کمی نیست. شاید با خودت بگویی: «بهتر است یک سال دیگر هم در این شرکت کار کنم تا سابقهام 17 سال شود» اما یک سال سابقه بیشتر، چیزی به رزومه تو اضافه نمیکند که برای کارفرمایان جذاب باشد. کسانی که دغدغه اصلیشان، مدرک تحصیلی کارکنان است، وسعت دید ندارند و نمیتوانند خارج از چارچوبها فکر کنند. وقتی شرایط تغییر میکند، طبیعی است اگر بترسی یا دست و پای خودت را گم کنی اما هر چه بیشتر با ترسهایت مواجه شوی، قویتر خواهی شد. عرصه کسب و کار و بالطبع، دنیای کار در هزاره سوم مملو از این ترسهاست و یکی از روشهای غلبه بر این ترسها، جستوجوی کار جدید است.
شاید از این مخمصه نجات پیدا کنی و آنها مدرک فوق دیپلم تو را بپذیرند. این یک پیروزی است که طی این فرآیند ناخوشایند، حداقل شغلت را از دست ندادهای. اما اگر مدیران شرکت مادر دوباره گرد هم آمدند و تصمیم گرفتند یک سیاست جدید اعمال کنند، چه؟ آن موقع تو ناچاری گزینه سختتر را انتخاب کنی چرا که گاهی، گزینه سختتر، انتخاب درست است.به هر حال این چالش دیر یا زود بر سر راه تو قرار خواهد گرفت. خودت را برای آن روز آماده کن. رزومهات را به روز کن، روی حساب کاربریات در لینکدین کار کن و ببین که شرکتهای فعال در حوزه کاری تو با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند. خودت را برای جستوجوی کار جدید آماده کن و بدان که وقت خودت را هدر ندادهای، حتی اگر هرگز شغل فعلیات را از دست ندهی.