تفکر مبتنی بر سناریو یا طراحی سناریو؟
عصر بانک؛آینده پژوهی و پیشبینی آیندههای محتمل مورد توجه روزافزون نهادها، سازمانها و شرکتهای بزرگ قرار گرفته است و در میان افراد و سازمانها- در بخشهای خصوصی، عمومی، غیردولتی و غیرانتفاعی- شاهد نیاز آشکاری به استفاده از تفکر مبتنی بر سناریو هستیم. تفکر مبتنی بر سناریو به افراد و گروهها راهی برای مواجهه با تهدیدها و فرصتهای آینده و تأثیرات بالقوه آنها بر سازمان یا جامعه ارائه میکند. بهعنوان تصمیمگیرندهای در اینگونه وضعیتها، ممکن است نتوانید بهطور کامل پیچیدگیها و ابهاماتی را که آینده با خود دارد درک کنید. در واقع، ممکن است حتی درباره آینده نیندیشید و صرفا به اقدامات کنونی ادامه دهید.
تاریخ کسب وکار نشان می دهد، درحالیکه شرکتهای فراوانی وجود دارند که در طول دورهای طولانی پس از اتخاذ رویکرد کسبوکار_مطابق_معمول به موفقیت دست یافتهاند، این موفقیت از سوی نوآوریهای جدیدتر و تازهواردان به بازار در بلندمدت به چالش کشیده شده است.چرا اینگونه است که شرکتهایی در کلاس جهانی، تحت هدایت مدیرانی در کلاس جهانی، در دنیایی متغیر به بقای خود ادامه نمیدهند؟ چرا دیگر شرکتها به بقای خود ادامه میدهند، اما فقط پس از مواجهه با تهدید بیسابقه به برتری و شکستناپذیری ظاهریشان؟بسیاری از سازمانها، دستورالعملهای مدیریتی را به شیوهای که ذکر شد دنبال میکنند و اجازه میدهند این دستورالعملها تبدیل به امور تکراری (روتین) و راهنمای همه تفکرات و اقدامات شوند. همانگونه که نویسندگان مدیریت استراتژیک استدلال کردهاند، برای بقا، تصمیمگیری استراتژیک یک سازمان باید همسویی سازمان را با جهان بیرونی حفظ کند یا بهبود بخشد.
به عبارت دیگر، دستورالعملها را نباید بهصورت روتین دنبال کرد؛ بالعکس، در صورت تناسب و ضرورت باید همگی با هم تغییر کنند. بااینحال، سکون استراتژیک- که بهعنوان درجه تعهد به استراتژی کنونی تعریف میشود- با تثبیت فزاینده شیوههای کنونی عملیات در سازمان، در طول زمان رشد میکند. تعهد به وضعیت جاری به شیوهای نرم و بدون وقفه همراه با تعدیلهای تدریجی یا بهبودهایی در استراتژی کنونی در طول زمان، افزایش خواهد یافت. با این وصف، همانگونه که تاکید شد، تعهد بیشتر به کسبوکار-مطابق-معمول احتمالا در برخی مراحل منجر به عدم انطباقهایی با تغییرات در محیط کسبوکار خواهد شد. سازمانها، فناوریها و عملیات ما پیچیدهتر از گذشته شدهاند و در مقیاس بسیار بزرگتری نیز روی میدهند و تأثیرات آنها بسی بزرگتر است. آنچه اکنون انجام میدهیم بر همه جهان و در آینده تاثیرگذار است. مشکلاتی که با آنها مواجه میشویم و برای خود و دیگران ایجاد میکنیم مستلزم اشکال جدیدی از تفکر و تحلیل جمعی هستند که پیچیدگی و فرا رشتهای بودن آنها را درنظر میگیرند. باید در نظر بگیریم چگونه با مسائل کسبوکار از منظر دامنه وسیعتری از ذینفعان برخورد کنیم نه صرفا از نگاه کارکنان و سهامداران شرکت.
تفکر مبتنی بر سناریو برای ارتقای تبادل موثر نظرات و باورها درون یک تیم مدیریت حاوی مولفههای کلیدی است. ساختن آیندههای متعدد زمان اختصاص دادهشده به نظرات متفاوت درباره ماهیت آینده را باز نگه میدارد و مجمعی برای بحث، موردتردید قرار دادن و ترکیب دیدگاههای مکمل، مخالف و متضاد فراهم میسازد. افراد گرفتارشده در قسمتهای خاص سازمان نیز فرآیندی برای دستیابی به ترکیب دیدگاهها خواهند داشت که احتمال دارد دستههای پیش از آن مخالف را با یکدیگر متحد سازد. فرآیند سناریو از طریق محاورات استراتژیک ضمنی درون خود، فضای ایجادشده برای تمایز دیدگاهها را با چشماندازهای متفاوت یکپارچهشده ترکیب میکند تا به یک سنتز برسد. این شیوه، به تصمیمگیران در دور کردن سازمان از گروهاندیشی از یکسو و چندپارگی از سوی دیگر کمک میکند.
کاربرد تفکر مبتنی بر سناریو، از طریق روش سناریوی منطق شهودی که ما ارائه میکنیم، وسیلهای است برای غلبه بر سکون استراتژیک، چون بهطور ضمنی میپذیرد بهترین حدسیات مدیران درباره مسیر رویدادهای آینده و درباره مناسب بودن انتخاب استراتژیک ممکن است اشتباه باشند. اصولا، مداخلات سناریویی درون سازمانها چارچوبهای متعددی از وضعیتهای آتی دنیای بیرونی میسازند که تنها برخی از آنها ممکن است بهخوبی همسو با استراتژی کنونی باشند. تفکر مبتنی بر سناریو میتواند «هوشیاری» را تسهیل کند. به این گونه که درباره آیندههای بدیل بهخوبی اندیشیده میشود و متعاقبا میتوان گزینههای استراتژیک را بر اساس این آیندهها ارزیابی کرد. فرآیند تفکر مبتنی بر سناریو ارزیابی و یکپارچهسازی اطلاعات را تقویت و برنامهریزی اقتضایی برای وقوع آیندههای مطلوب و نامطلوب را ترغیب میکند.
سناریوهای چندگانه سیاهقلمهایی از دامنهای از آیندههای باورپذیر هستند. احتمال وقوع هر سناریوی منفرد بینهایت کم است، اما دستهای از سناریوهای منفرد را میتوان بهگونهای ساختاربندی کرد که عدم قطعیتهایی را که ذاتی آینده تلقی میشوند درون چارچوبی قرار دهد. مانند لبههایی که روی مرز احاطهکننده یک فضای چندبعدی قرار دارند. سناریوهای چندگانه چارچوبهای جایگزینی برای ماهیت آینده فراهم میسازند. همچنین، از آنجا که هر یک از سناریوها- و فضایی که درون چارچوب خود احاطه میکنند- باورپذیر هستند، رویدادها و تاثیراتی که مطرح میکنند باید برای مقاصد برنامهریزی استراتژیک، ممکن تلقی شوند.
مقایسه تفکر مبتنی بر سناریو با رویکردهای برنامهریزی و تصمیمگیری که مستلزم پیشبینیهای مبتنی بر قضاوت و ارزیابی قابلیت اعتماد درباره آینده هستند ارزش دارد. فرآیند داوری نقادانهای که اینگونه پیشبینیهای عددی را تولید میکند اغلب به زبان رانده یا ثبت نمیشود، به همین جهت ممکن است برای مخاطب اینگونه به نظر برسد که تصمیمگیری درون یک «جعبه سیاه» قرار گرفته است. همچنین، آنچه جزء لاینفک این روشهای بدیل است، این فرض است که تلاش برای پیشگویی آینده هم سودمند و هم ممکن است، درحالیکه تفکر مبتنی بر سناریو فرض میکند بهترین کاری که میتوان انجام داد شناسایی عدم قطعیتهای حیاتی آینده و برنامهریزی برای دامنهای از آیندهها است که بهطور باورپذیری به وقوع بپیوندند. در حقیقت، سناریوها استدلال پشتیبان قضاوتها درباره آینده را برجسته میکنند و توجه را بهصورت آشکار معطوف منابع عدم قطعیت میسازند بدون آنکه تلاش کنند تا یک عدم قطعیت را به یک احتمال تبدیل کنند.
یک کانون تمرکز آن است که چگونه ممکن است آینده از نقطه کنونی در زمان به سال افق سناریو- مثلا 15 تا 20 سال بعد- متحول شود. تفکر مبتنی بر سناریو روابط میان موارد زیر را تحلیل میکند:
• عدم قطعیتهای حیاتی (چون خود را حل میکنند)
• روندهای از پیش تعیین شده مهم (نظیر عوامل جمعیت شناختی)
• رفتار بازیگرانی که منافعی در آینده خاص دارند (کسانی که مایل هستند برای محافظت و تقویت منافع خود اقدام کنند).
برگرفته از کتاب تفکر مبتنی بر سناریو: رویکردهای عملی به آینده، ترجمه محمدحسین بیرامی، انتشارات دنیای اقتصاد، 1394