اهمیت گزینهای به نام شکست
عصر بانک؛شکستها و ناکامیها را بهرغم دردناک بودنش، هیچگاه نمیتوان انکار کرد و نادیده انگاشت و همیشه باید آنها را بهعنوان یک گزینه در نظر داشت. واقعیت آن است که این شکست و ناکامی است که باعث برانگیختگی و پختهتر شدن ما میشود و بدون وجود آن، پیشرفت و تعالی امری غیرممکن است. امروزه درک فزایندهای نسبت به اثرات مثبت و اهمیت شکست و ناکامی دیده میشود.
نکته جالب در مورد واژه موفقیت در انگلیسی یعنی «success» آنکه ریشه این لغت در لاتین «succedeve» به معنای «آنچه بعدا میآید» است و پر واضح است که موفقیت بعد از شکست میآید. به عبارت بهتر، موفقیت و شکست، لازم و ملزوم همدیگرند و نسبت به هم رابطه علت و معلولی دارند که هر کدام بدون دیگری نمیتواند وجود داشته باشد. در واقع، تلخترین و دردناکترین شکستها نیز در بطن خود حاوی اطلاعات و آموزههایی هستند که به ما کمک میکنند تا در دفعات بعد، کارهایمان را به شکل دیگری انجام دهیم. پتی آتانس، کوهنوردی که هفتبار به قله اورست صعود کرده است، در اینباره میگوید: «در چهاربار اولی که صعودهای ناموفقی به اورست داشتم، چهار بار یاد گرفتم که چطور نباید به اورست صعود کرد.»
نکته جالب و مهم در ارتباط با خاصیت شکست، در ماندگاری بیشتر آن در ذهن ما نسبت به موفقیت نهفته است. همه ما شکستهایمان را بیشتر و بهتر به یاد داریم چراکه همیشه آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم درحالیکه از موفقیتهایمان خیلی زود میگذریم و توجه چندانی به آنها نداریم. از سویی دیگر، به موفقیتهای بیش از حد باعث غرور و اعتماد بهنفس بیش از حد در افراد میشود که این خود شکستهای بعدی را به دنبال دارد. در فصل صعود به اورست سال 1996، تعداد 12 کوهنورد حرفهای که همگی جزو خبرگان کوهنوردی بودند، در صعود به اورست کشته شدند آن هم به این دلیل ساده که فکر میکردند میتوانند به موفقیتهای پیشین خود در صعود به اورست تکیه کنند. آری، فرمولهای قبلا ثابت شده هم میتوانند شما را دچار دردسر کنند درحالیکه شکستها شما را هوشیارتر میسازند.
با این همه بسیاری از پژوهشگران علمی، علاقه چندانی به شکست خوردن و ناکامی ندارند چرا که اعتبار و حمایتهای مالی آینده از ایدههای خود را در گرو موفقیت خود میدانند و بس. اما واقعیت آن است که در دهههای گذشته، بخش عمدهای از ژورنالهای علمی به شرح آزمایشها و تجربیات ناموفق پژوهشگران در حوزههای مختلف اختصاص داشت که در واقع روشنکننده راه برای پژوهشگران بعدی بوده است. فعالان در دنیای کسب و کار، بهویژه در حوزه محصولات با فناوری بالا و تکنولوژی ارتباطات که مملو از فراز و نشیبهای فراوان است، به خوبی با ارزش نتایج و دستاوردهای منفی آشنا هستند.
شکست؛ مقدمهای برای پیروزی
امروزه سازمانها و شرکتها به کارمندان و مدیرانی نیاز دارند که به طرز هوشمندانهای از شکستها و ناکامیها درس میگیرند و از آنها پلی به سوی موفقیت میسازند. در مقابل، بسیاری از مدیران و کارمندانی که ریسک گریز و محافظهکار هستند هم بیشتر شکست میخورند و هم از آن شکستها درس نمیگیرند؛ چراکه فکر میکنند شکست، پدیدهای مذموم و ناخوشایند است که باید از آن فرار کرد. آنجالی ساستری (Anjali sastry) و کاراپن (Kara penn) در کتاب پرفروش و معروفشان تحت عنوان «شکست، بهتر است»، دیدگاههای کاربردی و ارزشمندی را در ارتباط با تفسیر، برنامهریزی و درس گرفتن از شکستها و ناکامیها ارائه دادهاند. در این کتاب، مباحثی همچون «اشتباهات درخشان»، «شکستهای موفقیتآمیز»، «ناکامی، کلیدی برای موفقیت» و «شکستهای هوشمندانه» مطرح شده است. در این کتاب، از طریق بررسی و تحلیل مطالعات موردی، داستانهای واقعی و نظریات مدیریتی و روانشناختی تلاش شده تا اصول و مبانی کلیدی آموختن از شکستها معرفی شود که در ادامه به پنج مورد آنها اشاره شده است:
1) موقعیت و نوع شکستهایتان را بشناسید
واقعیت آن است که شکستها به هر صورت روی میدهند و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، بارها در زندگی و کارمان با شکستهای متعدد روبهرو خواهیم شد. پس باید به شکستها عادت کنیم و با آنها کنار بیاییم و سعی کنیم از آنها درس بگیریم. برای این کار لازم است موقعیتها و انواع مختلف شکستها را به خوبی شناسایی کنیم. شکستها و اشتباهات، شکلهای مختلفی دارند: برخی از آنها، ناگزیر و اجتنابناپذیرند و از کنترل ما خارج هستند، برخی دیگر قابل پیشگیری و کنترل هستند، بعضی کاملا آموزنده و مفید هستند و برخی دیگر، غیرآموزنده و بیفایده.
از داستانهای مربوط به شکستها و ناکامیهای سازنده الهام بگیرید.
هنگامی که شما داستانها و روایتهای مربوط به ناکامی و شکستهای افراد موفق را مورد بررسی قرار دهید، آنها را بهعنوان منابعی ارزشمند و الهام بخش خواهید یافت چرا که با توجه کردن به راههایی که دیگران طی کرده و به هدف نرسیدهاند، میتوان راههای درست را که به هدف منتهی میشود، شناسایی کرد. علاوهبر این، درک این واقعیت که بسیاری از افراد موفق و مشهور، پس از بارها و بارها شکست خوردن به موفقیت دست پیدا کردهاند نیز الهام بخش کسانی است که میخواهند دست به کارهای بزرگی بزنند.
2) پروژه نوآورانهای که به شکست انجامیدهاند را علتیابی کنید.
شما باید با دیدی روشن و آگاهانه به سراغ پروژههای ناموفق و شکست خورده خود بروید و علت و ریشه ناکامی خود را بشناسید. برای این کار لازم است که بین اقدامات و نتایج برآمده از آنها، ارتباط معنادار پیدا کنید تا دریابید کجای کار اشتباه بوده است. در مرحله بعد نیز با برنامهریزی مجدد و دوری جستن از اشتباهات پیشین خواهید توانست به موفقیت دست یابید.
3) ایدههای نوآورانهتان را پالایش و ویرایش کنید.
به شکست انجامیدن ایدهها باعث میشود تا در مراحل بعد و قبل از آغاز پروژهای جدید، ایدههای مرغوب و ناب را از ایدههای نامرغوب و اشتباه جدا کرده و با آزمودن دقیق و هدفمند هر ایدهای که به ذهنتان متبلور میشود، از وقوع شکستهای بعدی جلوگیری کنید. در این میان فرآیندهایی که شامل مراحل «برنامهریزی آزمایشی، بازخورد و تصمیمگیری» هستند، موثر و مطلوب خواهند بود.
4) از اشتباهات دیگران درس بگیرید و اشتباهات خود را به دیگران بیاموزید.
درسهایی که در ارتباط با اشتباهات خود آموختهاید را با دیگران به اشتراک بگذارید تا آنها نیز شما را در درسهایی که از اشتباهات خود آموختهاند، سهیم کنند. این کار میتواند در قالب آرشیوسازی اطلاعرسانی سازمانی و شرکتی و علنی ساختن قضایا صورت پذیرد. در نهایت، سهیم شدن تمام اقشار جامعه در زمینه اشتباهات صورت گرفته و شکستهای برآمده از آنها میتواند به موفقیتها و کامیابیهای همه آحاد جامعه منتهی شود. برای نیل به این هدف میتوان از ابزارهایی همچون انتشار خبرنامه، خاطرات، ساخت برنامههای تلویزیونی، برگزاری همایشها و وبلاگنویسی بهره برد.
درس گرفتن واقعی از شکستها
شاید شما هم این جمله معروف را شنیدهاید که «چیزی به نام شکست وجود ندارد بلکه آنچه وجود دارد، بازخورد است». این جمله فقط هنگامی درست است که بهطور واقعی به دنبال درس گرفتن از شکستها بود و به شکست بهعنوان یک منبع الهام نگریست و مراحل بررسی شکستها، درک آنها و آموختن از آنها را بهطور کامل انجام داد.
بهطور کلی، چهار روش کلیدی برای درس گرفتن واقعی از شکستها وجود دارد که عبارت است از:
1) برای تجزیه و تحلیل اشتباهاتتان تمایل نشان دهید
واقعیت این است که بسیاری از ما از صمیم قلب و با دیدی باز دوست نداریم اشتباهات خود را ببینیم؛ چرا که این کار به ما احساس بدی میدهد. در اغلب موارد، ما بهطور پیوسته سعی میکنیم تا اشتباهات و شکستهای خود را به دست فراموشی بسپاریم اما نمیدانیم که با این کار خود را از درسهای ارزشمندی که میتوانیم از شکستها و اشتباهاتمان بگیریم، محروم میکنیم.
2) به دنبال ایزوله کردن و مهار دلایل شکست باشید
درصورت وجود تمایل برای درس گرفتن از شکستها، باید به سراغ شناسایی دلایل ریشههای اصلی مرتبط با شکست رفت و باید آنها را تا حد امکان ایزوله کرد و جلوی تاثیرگذاری مخرب آنها را گرفت. در فرآیندهایی که به شکست منتهی میشود، عوامل متعددی وجود دارند که فقط برخی از آنها دارای اثر منفی و مخرب هستند و تعداد عوامل مثبت یا خنثی نیز در این فرآیندها، قابل توجه است. پس تفکیک قائلشدن بین آنها و متمرکز شدن روی عوامل منفی و ایزوله کردن آنها دومین مرحله کلیدی برای آموختن از شکستها محسوب میشود.
3) تستهای چندوجهی بگیرید
تستهای چندوجهی، بهترین ابزار برای شناسایی و ایزولهکردن دلایل شکست به حساب میآیند. در این تستها تلاش میشود تا از زوایای مختلف به هر مرحله از فرآیندهای منتهی به شکست نگریسته شود و بازخوردها و نتایج احتمالی ناشی از بهکار بستن دو یا چند روش دیگر (غیر از روش مورد استفاده و ناموفق قبلی که به شکست منتهی شده است) بررسی میشود. این تستها به ما کمک میکند تا فرآیندها و عملیات متفاوتی را شبیهسازی کرده و قبل از شروع مرحله اجرا، نتایج احتمالی آنها را پیشبینی کنیم که این کار از وقوع شکستهای احتمالی تا حد زیادی جلوگیری خواهد کرد. چنین تستهایی ما را از وارد شدن به ورطه پرمخاطره «آزمون و خطا» نجات خواهد داد.
4) از دید دیگران به شکست و ناکامی خود بنگرید
یکی از مشکلات و موانع اصلی در مسیر آموختن واقعی از شکستهای پیشین این است که ما از دید خودمان با این قضیه روبهرو میشویم و به آن نگاه میکنیم و چون بر روی آن پروژه شکست خورده از نظر عاطفی و احساسی سرمایهگذاری کردهایم، قادر نیستیم نگاهی هدفمند و آموزنده به شکستهای خود داشته باشیم و همین مساله ما را دچار سوء تعبیر، تفسیر اشتباه و حتی دلسردی و ناامیدی نسبت به آینده میکند. برای جلوگیری از این مساله، بایستی از دید یک مشاور یا ناظر بیطرف، خونسرد و حسابگر به پروژه شکست خورده خود نگاه کنید و بکوشید تا از آن درس بگیرید.
/دنیای اقتصاد