نتایج عدم استقلال بانک مرکزی و تامین مالی دولت

یک اقتصاددان معتقد است تا زمانی که بانک مرکزی به دلیل عدم استقلال و تامین مالی دولت از طریق شبکه بانکی به شبکه بانکی مدیون است قدرت نظارتی نیز ندارد و نمی‌تواند بر بانک‌ها اعمال قدرت کند.
استقلال بانک مرکزی یکی از بنیادی‌ترین مباحث در علم اقتصاد و سیاست‌گذاری پولی است. در ایران نیز سال‌هاست بحث استقلال بانک مرکزی از دولت و شبکه بانکی به یکی از چالش‌های اساسی اقتصاد کشور تبدیل شده است. کارشناسان معتقدند تا زمانی که بانک مرکزی به‌عنوان نهاد ناظر و سیاست‌گذار پولی، جایگاه مستقل و مقتدر خود را بازیابی نکند، مشکلاتی همچون خلق اعتبار بی‌ضابطه، بدهی‌های سنگین بانک‌ها و تورم‌های بالای مزمن ادامه خواهد داشت. در همین زمینه، گفت‌وگویی با علی مروی، اقتصاددان انجام داده‌ایم تا ابعاد مختلف این موضوع بررسی شود. مشروح این گفت‌و گو را در زیر می‌خوانید.

آقای دکتر استقلال بانک مرکزی از شبکه بانکی به چه معناست و چه اتفاقی باید بیفتد که بگوییم بانک مرکزی از شبکه بانکی مستقل است؟

ما مفهومی اقتصادی داریم که به آن «استقلال بانک مرکزی» می‌گویند. غالباً این موضوع در مقابل استقلال بانک مرکزی از دولت مطرح می‌شود؛ یعنی دولت سیاست‌گذار مالی در اقتصاد است و با تنظیم مالیات و ابزارهای مالی عمل می‌کند، اما سیاست پولی یک نوع استقراض و چاپ پول است که می‌تواند دولت‌ها را بی‌محابا به سمت استفاده از این ابزار سوق دهد. به همین دلیل گفته می‌شود بانک مرکزی باید از دولت‌ها مستقل باشد.در ادبیات علم اقتصاد غالباً استقلال بانک مرکزی از این حیث مد نظر است و می‌گویند بانک مرکزی به عنوان متولی پول و سیاست‌گذاری پولی باید از دولت جدا باشد تا مورد سوءاستفاده قرار نگیرد. از طرف دیگر موضوع دیگری نیز مطرح است و آن، نظارت بر عملیات بانکی و خلق اعتبار و جریان نقدینگی در نظام پول و اعتبار کشور است که این وظیفه به بانک مرکزی، به عنوان بانکِ بانک‌ها یا ناظر بانک‌ها، سپرده می‌شود.در هر نهادی یا جریان چه سیستم پولی، چه مالی و حتی نظام درمان سه نهاد اصلی وجود دارد که مجری، قانون‌گذار و ناظر است. اگر هر سه این‌ها یک نفر یا یک نهاد یا یک جایگاه حقوقی باشند، فساد ایجاد می‌شود. فرض کنید نهادی وجود داشته باشد که خودش قانون وضع کند، خودش مجری آن قانون باشد و خودش هم ناظر اجرای همان قانون باشد؛ حتماً در چنین شرایطی فساد شکل می‌گیرد.
برای کنترل این موضوع در شبکه بانکی دنیا وظیفه نظارت بر بانک‌ها به عنوان نهاد خلق‌کننده پول به بانک مرکزی سپرده شده است. ابزار نظارتی بانک مرکزی برای بانک‌های دیگر ابزارهای پولی است مانند نرخ ذخیره قانونی، نرخ تنظیم مجدد و سایر ابزارهایی که در محاسبات متعارف از آن‌ها صحبت می‌شود.بنابراین استقلال بانک مرکزی از شبکه بانکی یا بانک‌های عامل به این عنوان معنا پیدا نمی‌کند، زیرا بانک مرکزی بانکِ بانک‌هاست. اما اگر منظور استقلال بانک مرکزی به عنوان نهادی مستقل و ناظر بر عملیات پول و اعتبار و جریان نقدینگی باشد، بله، این معنا پیدا می‌کند و طبق تعریف نیز درست است.پس اگر می‌گوییم بانک مرکزی باید مستقل باشد، این استقلال با استقلال از دولت متفاوت است. هدف این است که یک نهاد ناظر بر شبکه پولی کشور و جریان نقدینگی داشته باشیم که بتواند بانک‌ها را مدیریت و کنترل کند.
در اقتصادهای بین‌المللی سالم، یعنی اقتصادی که درگیر پیچیدگی‌هایی مانند تحریم و مسائل دیگر نباشد، بانک مرکزی از ابزارهای شفاف برای کنترل شبکه بانکی استفاده می‌کند. اما متأسفانه در ایران به دلایل مختلف، از جمله اینکه بانک مرکزی از دولت مستقل نیست، گاهی به عنوان کمک‌کار دولت وارد شبکه بانکی می‌شود. به این صورت که دولت، مثلاً برای تأمین اعتبار یا بودجه یک پروژه، وقتی نمی‌تواند مستقیم به بانک مرکزی فشار بیاورد به بانک‌ها دستور می‌دهد که اوراق مالی دولت را خریداری کنند. بانک مرکزی نیز به عاملیت دولت وارد می‌شود و به بانک‌ها فشار می‌آورد تا حتماً این اوراق را بخرند. در این شرایط بانک مرکزی دیگر بانک دولت می‌شود نه بانک مرکزی مستقل.در مقابل، بانک‌ها نیز وقتی چنین امتیازی به دولت و بانک مرکزی می‌دهند، امتیازاتی برای خود خلق می‌کنند. یعنی می‌پذیرند که اوراق دولتی را در دارایی‌های خود قرار دهند، با اینکه می‌دانند این اوراق در سررسید نقد نمی‌شود و نرخ سود آن محقق نمی‌گردد، بلکه دولت دوباره اوراق جدیدی صادر می‌کند. آن‌ها در مقابل چنین شرایطی خلق اعتبار می‌کنند. به بیان دیگر از جریان اعتباری بانکی استفاده می‌کنند که ضریب پولی و ضریب نقدینگی را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
اینجاست که چون بانک مرکزی در جاهایی مستقل از دولت نیست و بانک دولت محسوب می‌شود، نزد مردم و شبکه بانکی استقلال و قدرت نظارتی خود را از دست می‌دهد. در نتیجه پدیده‌هایی مانند بانک آینده به وجود می‌آید؛ بانکی که همه اقتصاددانان، چه چپ و چه راست، می‌گویند به نظام اقتصادی کشور ضربه می‌زند. این بانک سالانه ۲۰۰ هزار میلیارد تومان بدهی دارد که کمر اقتصاد را می‌شکند اما چون بانک مرکزی مستقل نیست و به مجموعه شبکه بانکی بدهکار و به‌واسطه بدهی‌های دولت مدیون است، دیگر آن قدرت نظارتی را از دست می‌دهد و نمی‌تواند کاری کند.

یعنی آن استقلالی که بانک مرکزی از دولت ندارد، همان عاملی می‌شود برای اینکه دیگر از شبکه بانکی هم استقلال نداشته باشد؟

دقیقاً. ببینید بانک مرکزی چون از دولت مستقل نیست، قرار بود بانک مرکزی بشود بانکِ بانک‌ها در مقابل دولت که سیاست پولی را کنترل کند. اما بانک مرکزی در کشور ما در همه این سال‌ها بانکِ بانک‌ها نبوده، بانک دولت بوده است و چون بانک دولت است، در جاهایی استقراض دولت از شبکه بانکی به جای اینکه مستقیماً توسط وزارت‌خانه‌ها انجام بگیرد، توسط بانک مرکزی انجام می‌گیرد، توسط رگولاتوری که بانک مرکزی انجام می‌دهد. پس آنجا دیگر شبکه بانکی به بانک مرکزی به‌عنوان قدرت لازم نگاه نمی‌کند بلکه نگاه می‌کند مثلاً آن بانک سهامدارانش آقایان ایکس و ایگرگ هستند، آن یکی بانک سهامدارش فلان مجموعه است، این یکی بانک هم سهامدارش دولت است. پس تو هم یکی مثل من هستی، بیا با هم معامله کنیم.

الان ما چه نشانه‌هایی می‌توانیم ببینیم که نشان دهد بانک مرکزی ما استقلال ندارد؟

مهم‌ترین نشانه برای اینکه ببینیم بانک مرکزی مستقل نیست و ناکارآمدی دارد، بانک آینده است. چرا بانک مرکزی ما نمی‌تواند بانکی را که همه می‌گویند به اقتصاد آسیب می‌زند از بین ببرد؟ دلیل روشنش این است که بانک مرکزی مستقل نیست و قدرت کافی ندارد. نشانه دیگری هم این است که بانک مرکزی ما آنجایی که بانک‌های دولتی هستند می‌آید ترازنامه را مدیریت و اعمال می‌کند ولی روی بانک‌های خصوصی نمی‌تواند مدیریت ترازنامه را اعمال کند. چرا؟ چون بانک‌های دولتی مثل خودش بانک‌هایی هستند که وابسته به دولت‌اند، اما بانک‌های خصوصی این وابستگی را ندارند و در نتیجه کاملاً مستقل هستند و حتی می‌توانند در مقابل سیاست‌های رسمی بانک مرکزی مقاومت کنند.

یعنی بانک مرکزی یک‌جورهایی می‌تواند به بانک‌های دولتی فشار بیاورد، ولی به بانک‌های خصوصی نه؟

بله. در تمام دو سه سال اخیر که بحث اصلاح ترازنامه بانک‌ها مطرح بود بانک‌های دولتی توانستند ترازنامه‌های خودشان را با استاندارد بانک مرکزی ــ که حالا استانداردهای نسبتاً سختگیرانه‌ای بود ــ تعدیل کنند اما بانک‌های خصوصی این کار را نکردند.

آیا نباید این برعکس می‌بود؟

باید متعادل باشد؛ یعنی همین اصلاح ترازنامه باید برای بانک‌های خصوصی هم اتفاق بیفتد.

نه، منظورم این است که حتی اگر قرار است فشار بیاید، نباید به بانک‌های خصوصی وارد شود؟ می‌گوییم بانک‌های دولتی پروژه‌ها و تکالیف دولت را تأمین مالی می‌کنند، اما بانک‌های خصوصی این کار را انجام نمی‌دهند.

ین حرف شما درست است، به شرط اینکه ابزار در دست بانک مرکزی باشد. بانک‌های دولتی اگر به حرف بانک مرکزی گوش می‌دهند صرفاً به این دلیل نیست که بانک مرکزی زور زیادی دارد، بلکه به این خاطر است که رئیس‌کل بانک مرکزی در جلسه هیئت دولت شرکت می‌کند و مثلاً به وزیر اقتصاد می‌گوید: آقا ببین، ترازنامه‌ای که گفتی بانک سپه اجرا نکرده است. وزیر هم می‌رود پیش مدیرعامل بانک سپه و می‌گوید: من کار ندارم تو می‌خواهی چه کنی، اما باید این کار را در جلسه هیئت دولت انجام دهم. بنابراین بانک سپه، بانک ملی، بانک مسکن و سایر بانک‌هایی که در این حوزه فعال هستند، به خاطر قدرت سیاسی پای کار می‌آیند.اما مدیرعامل بانکی مثل بانک آینده را که دولت نمی‌خواهد ببیند و او کار خودش را می‌کند. این‌ها آسیب‌های ناشی از استقلال نداشتن بانک مرکزی است.فارس: یعنی بانک‌های خصوصی با وجود اینکه کمتر به دولت کمک می‌کنند و فشار کمتری بر روی آن‌ها قرار دارد، کمتر هم نظارت‌پذیرند؟

یعنی بانک‌های خصوصی با وجود اینکه کمتر به دولت کمک می‌کنند و فشار کمتری بر روی آن‌ها قرار دارد، کمتر هم نظارت‌پذیرند؟

بله. از طرف دیگر، اگر نگاه کنیم می‌بینیم در سال‌های اخیر سپرده‌هایی که بانک‌های خصوصی جذب کرده‌اند بیشتر از بانک‌های دولتی بوده است. همچنین بانک‌های خصوصی در پروژه‌های ملی مانند نهضت ملی مسکن کمتر مشارکت کرده‌اند یا اصلاً مشارکت نکرده‌اند. چرا؟ چون دقیقاً ابزار نظارتی بانک مرکزی در اختیار نیست که بتواند به مدیرعامل یک بانک خصوصی بگوید باید پاسخ‌گو باشد. زمانی می‌توانستیم بگوییم بانک مرکزی در اعلام نظر و مدیریت خود مستقل و کارآمد است که بانکی مانند بانک آینده وجود نداشت.

چرا بانک مرکزی نه می‌تواند بانک‌ها را مجبور کند که اوراق بخرند و نه می‌تواند نظارت خود را بر بانک‌های خصوصی اعمال کند؟ علتش چیست؟

علت این است که زور بانک مرکزی کم است. این دو موردی که شما می‌گویید، معلول یک علت هستند.

آیا قانون جدید بانک مرکزی اگر کامل اجرا شود این موضوع را پوشش می‌دهد؟

تا زمانی که استقلال بانک مرکزی از دولت به درستی اعمال نشود، خیر. اگر بانک مرکزی قرار باشد بانک متولی دولتی باشد که بدهکار است و دائم دستش در جیب این و آن است، هرچه دولت بیشتر از جیب مردم و بانک‌ها برداشت کند، خودبه‌خود اعتبار و قدرتش را نزد همان گروه از دست می‌دهد.حالا فرض کنید به جای بانک مرکزی، سازمان مالیاتی بیشتر از کسبه پول بگیرد. هرچه بیشتر پول بگیرد و فعالان اقتصادی احساس کنند که سازمان مالیاتی فقط برای پر کردن جیب دولت پول می‌گیرد، کم‌کم شروع می‌کنند به پیدا کردن راه‌های فرار و از زیر قدرت سازمان امور مالیاتی درمی‌روند.اینجا فعالان اقتصادی با سازمان امور مالیاتی طرف هستند؛ در نظام بانکی، طرفِ بانک‌ها بانک مرکزی است؛ در شرکت‌های سهامی، طرف سازمان بورس است؛ و در صنعت بیمه، طرف بیمه مرکزی. هرکدام از این‌ها تا زمانی که دولت پرخرجی داشته باشیم که قبلاً خرج خود را از نفت تأمین می‌کرده و حالا که نفت ندارد، از جیب این و آن جبران می‌کند، در چنین چرخه‌ای قرار می‌گیرند.
مثلاً اتفاقی که در جنگ ۱۲ روزه رخ داد این بود که در جریان این جنگ، خانه‌ها و ماشین‌های مردم خسارت دید. دولت برای این موضوع بودجه‌ای پیش‌بینی نکرده بود، بنابراین به سراغ بیمه‌ها رفت. مثلاً به بیمه ایران گفت که بیا خسارت این ماشین‌های آسیب‌دیده را جبران کن. این یعنی دولت مسئولیت خود را با جیب صنعت بیمه انجام داده است. اشکالی ندارد یک بار این کار انجام شود، اما باید در نظر داشت که صنعت بیمه بعداً این فاکتور را جای دیگری از دولت طلب می‌کند. وقتی چنین اتفاقی بیفتد، قدرت دولت کاهش می‌یابد و هرچه این مسئله تکرار شود، قدرت دولت کمتر می‌شود.

اگر دولت به جای دست کردن در جیب بانک‌ها برای پروژه‌های توسعه‌ای و پربازده، مستقیماً از بانک مرکزی پول بگیرد بهتر نیست؟

نه، چون ما موضوع خلق نقدینگی را هم زیاد استفاده کرده‌ایم و چاپ پول را هم زیاد به‌کار برده‌ایم. ما در شرایطی نیستیم که مثلاً تورم‌مان یک یا دو درصد باشد و بگوییم حالا چاپ پول می‌کنیم و تورم شش درصد می‌شود. ما در جایی صحبت می‌کنیم که تورم ۴۰ درصدی را به اندازه سه دهه تجربه کرده‌ایم. الان خیلی ریسک بالاست که بگوییم دولت‌ها بروند سمت چاپ پول و افزایش پایه پولی؛ گرچه این کار را هم انجام می‌دهند. یعنی همه دولت‌های ما ـ نه فقط دولت آقای پزشکیان، بلکه دولت آقای روحانی و دولت شهید رئیسی ـ بالاخره برای جبران کسری بودجه‌شان حتماً روی چاپ پول هم حساب می‌کردند. اما در این فضا به این نتیجه می‌رسند که آسیب‌های چاپ پول ممکن است بیشتر باشد و بنابراین سراغ استقراض از شبکه بانکی یا هر روش دیگری که به ذهنشان برسد می‌روند.

/فارس

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.