تله مرگ یک استارت آپ چیست؟
در شرایط عادی، یک استارتآپ در ازای آزاد کردن سهام، سرمایه میپذیرد. در مقایسه با ۱۵ یا ۲۰ سال پیش، استارتآپها راحتتر جذب سرمایه میکنند. سرمایهگذاران به احتمال زیاد پول خود را در ایدههای نوآورانه سرمایهگذاری میکنند و تعداد سرمایهگذاران ریسکپذیر افزایش یافته است. شرکتهای بزرگتر میلیاردها دلار برای خرید استارتآپهای مرتبط میپردازند و پلتفرمهای متعددی برای جمعآوری سرمایه در دسترس است.
این موضوع ممکن است خوشحال کننده به نظر برسد که هر کس بتواند برای ایدههای خود بودجهای جمعآوری کند و یک کسبوکار راهاندازی کند اما این فقط بخشی از موضوع است. در دنیای کسبوکار امروزی با فرصتهای فراوان برای جمعآوری سرمایه، استارتآپها اغلب به دلیل جمعآوری بیش از حد سرمایه و نه صرفا به دلیل کمبود بودجه از بین میروند.
زمانی که هدف تامین مالی محقق شود، ممکن است برخی استارتآپها جذب سرمایه را متوقف کنند و به حالت عادی بازگردند. اما خطر این است که برخی از استارتآپها ممکن است به جمعآوری وجوه ادامه دهند و سهام بیشتری را برای سرمایه گذاران آزاد کنند. هجوم مقادیر زیادی پول به کسبوکار، بسیاری از بنیانگذاران را وسوسه میکند تا این روند را تا زمانی که ممکن است ادامه دهند.
تامین مالی بیش از حد و مرگ استارتاپها
وقتی یک کسبوکار مبالغ هنگفتی از پول دریافت کند، ثابت میکند که ایده پشت آن به اندازهای جذاب بوده است که سرمایهگذاران را وادار به نوشتن چک کرده است. صحبت اینجا بر سر بخش عملیاتی و سایر موارد مربوط به کسبوکار نیست. ایده چیزی است که در اینجا مهم است.
سرمایهگذاران از برچسبهای «ویتامینها» و «مسکنها» برای شناسایی ایدههایی با پتانسیل رشد بالا استفاده میکنند. ویتامینها آن دسته از ایدههای عمومی هستند که به نظر اعتیادآور نیستند. در مقابل، مسکنها ایدههایی هستند که میتوانند به بخشی از برنامه روزانه مصرفکنندگان تبدیل شوند. اپلیکیشنهای رسانههای اجتماعی مانند توییتر، فیسبوک، اینستاگرام و اسنپ چت نمونههای بارز داروهای مسکن هستند.
هرچه یک کسبوکار بیشتر بتواند وجوه جمعآوری کند، برای عموم مردم و سایر سرمایه گذاران امیدوارکنندهتر به نظر میرسد. به همین دلیل، بسیاری از بنیانگذاران به جمعآوری کمکهای مالی ادامه میدهند تا ویتامینهای خود را به عنوان مسکن پنهان کنند. در حالی که آنها فکر کنند مانند یک روباه حیلهگر هستند، این تاکتیک ممکن است به تله مرگ برای استارتاپ آنها تبدیل شود.
عدم تعادل بین هزینه و درآمد
اولین پرچم قرمز زمانی است که هزینهها از درآمد یا درآمد کل بیشتر میشود و کسبوکار باید با ضرر خالص عملیاتی (NOL) مقابله کند. در مراحل اولیه توسعه، هزینهها چندان زیاد نیست بنابراین میتوان بخشی از کل درآمد را برای جبران هزینهها اختصاص داد. در این صورت استارتآپ میتواند زنده بماند هرچند که بنیانگذاران سود چندانی ندارند.
در حین پذیرش وجوه، کسبوکار میتواند توسعه و با سرعت مضاعف گسترش یابد. این کاملا خارقالعاده است اما هزینههای بیشتری را شامل میشود مانند استخدام افراد بیشتر و سرمایهگذاری بیشتر در بازاریابی. اولین زنگ هشدار زمانی به صدا در میآید که تعادل منطقی بین هزینهها و درآمدها در صورتهای مالی وجود نداشته باشد.
به عبارت دیگر، کسبوکار با جریان نقد عملیاتی منفی (OCF) سر و کار دارد. وقتی وجوه به شرکت میرسد توسعه را سرسامآور میکند و باعث هزینههای بالاتر میشود اما درآمدها نمیتوانند با هزینهها برابری کنند. OCF منفی چیزی نیست که سرمایه گذاران دوست داشته باشند ببینند و این میتواند به این معنی باشد که کسبوکار شما در تله مرگ قرار گرفته است.
برای رهایی از این تله مرگ، بنیانگذاران معمولا دو گزینه دارند. اولین مورد کاهش هزینهها با انجام کارهایی مانند اخراج کارکنان یا فروش بخشی از داراییهای شرکت است. این امر میتواند باعث شود که کسبوکار برای سرمایه گذاران ناپایدار به نظر برسد و ممکن است اعتماد عمومی از دست برود.
گزینه دوم یافتن سرمایه گذارانی است که به شما اعتماد دارند و آمادهاند تا پول بیشتری به کسبوکار شما تزریق کنند. بااینحال، از آنجایی که شرکت شما در حال افول است برخی از سرمایه گذاران مکار ممکن است از این فرصت برای استفاده از دستاوردهای شما استفاده کنند. در چنین شرایطی قدرت چانهزنی چندانی ندارید و ممکن است مجبور شوید برای زنده نگه داشتن کسبوکارتان تسلیم خواستههای سرمایه گذاران شوید.
خطر اضافه شدن بیش از حد سرمایه گذاران
وقتی ایده شما به اندازه کافی نوآورانه باشد تا سرمایهگذاران را متقاعد کند، احتمالا با تعداد زیادی از این افراد سروکار خواهید داشت. بسیاری از آنها حاضرند پول خود را در اختیار شما قرار دهند تا در کسبوکار شما مشارکت داشته باشند. این یک قانون سرمایهگذاری ثابت در سراسر جهان است اما اگر بنیانگذار یا موسسان، سرمایهگذاران زیادی را در کسبوکار بپذیرند میتواند نشانگر پرچم قرمز دوم باشد.
وقتی یک کسبوکار تعداد زیادی سرمایهگذار داشته باشد مدیریت آنها چالشبرانگیز میشود. گاهی اوقات یک مدیرعامل مجبور است تمام وقت خود را صرف راضی نگهداشتن سرمایهگذاران کند تا اینکه روی توسعه و استراتژیهای شرکت تمرکز کند برخی از سرمایه گذاران انتظار دارند که مدیرعامل در تمام ساعات روز در دسترس باشد.
مشارکت بیشتر سرمایهگذاران برابر است با انتشار سهام بیشتر؛ به دلیل انتشار بیش از حد سهام، بنیانگذاران ممکن است قدرت تصمیمگیری و چانهزنی را از دست بدهند زیرا سرمایهگذاران سهم قابلتوجهی از تجارت را دارند. زمانی را به یاد آورید که استیو جابز از اپل، شرکتی که خودش تاسیس کرده بود اخراج شد.
قبل از رفتن به مرحله جمعآوری سرمایه باید در مورد میزان پولی که کسبوکارتان برای رقابتی ماندن نیاز دارد، تصمیم بگیرید. هرگز در جمعآوری وجوه زیادهروی نکنید. در مرحله بعد، شما باید سرمایهگذاران انعطافپذیر را پیدا کنید. سرمایهگذارانی که جایگاه شما را بشناسند و آنقدر به شما اعتماد کنند که در کار شما دخالت نکنند. باید مرزها و خطوط قرمز مشخص باشد تا سرمایهگذاران در مدیریت اختلال ایجاد نکنند.
شانس کمتر برای نوآوری و ریسکپذیری
هنگامی که مبالغ هنگفتی به کسبوکار تزریق میشود بنیانگذاران شجاعت بیشتری برای گسترش بازار و توسعه بیشتر خود خواهند داشت اما داشتن یک منبع پایانناپذیر پول نقد ممکن است مانع نوآوری شود. گاهی اوقات بهترین نوآوریها زمانی اتفاق میافتد که بنیانگذاران در مشکلات مالی هستند و باید با منابع محدود، کسبوکار را به پیش ببرند.
خطر دیگر داشتن منابع نامحدود این است که مهارتهای مدیریت را به چالش نمیکشد. هنر پیشبرد با بودجه مشخص یک مهارت مدیریتی ضروری است که افراد کمی از آن برخوردارند. وقتی منابع محدود است، مدیران باید در تصمیمگیریهای خود دقت بیشتری داشته باشند و هر سکه را به دلیل خاصی خرج کنند.