فاصله معنادار حجم کار تولید نرمافزارهای بانکی ایرانی با قیمت فروش آنها
امروزه با توسعه فناوری و افزایش چشمگیر تنوع خدمات بانکی و پرداخت، شرکتهای مختلفی در حوزه ارائه راهکارهای نرمافزاری و سختافزاری بانکی مشغول به فعالیت هستند. برای طراحی، تولید و توسعه این نرمافزارها و سختافزارها، زمان، نیروی متخصص و هزینههای زیادی صرف میشود تا محصول نهایی به دست مشتری یا همان بانک و شرکت پرداخت برسد. اما آیا قیمت نهایی فروش یک محصول نرمافزاری و سختافزاری مالی و پولی با حجم کار و انواع هزینههای تولیدی که شرکتهای ارائهدهنده صرف میکنند، همخوانی دارد؟
محمد نژادصداقت، مدیرعامل شرکت داتین معتقد است با توجه به پیچیدگیهای سیستمی که در حوزه نرمافزاری بانکی شاهد آن هستیم، هزینه دریافتی با میزان حجم کار در این زمینه فاصله بسیار معناداری دارد. او میگوید: آن چیزی که الان در صنعت بانکی، برای نرمافزار پرداخت میشود، اصلا با هزینهها و نرم بینالمللی تطابق ندارد اما اینکه چرا این امر در صنعت بانکی ما اتفاق افتاده، نیازمند بررسی است. ما در صنعت بانکی، در حوزه سختافزار و نرمافزار و البته بهطور کلی فناوری، وضعیت خوبی داریم اما چون عادت داریم برای نرمافزار، مانند ویندوز، آفیس و … هزینه نکنیم و برایمان ملموس نیست که ورای آن، چقدر کار انجام شده تا قابل ارائه شود، همین امر، مساله جدی ایجاد کرده است. شاید اساس مساله بانکها در حوزه نرمافزار باشد و اساس مساله نیز نرمافزارهای خاص بانکی مانند کربنکینگ و سیستمهای جانبی است که سیستمهای تحلیلی نیز به شمار میروند. در حال حاضر، فناوری برای بانک، دیگر یک ابزار نیست.
مدیرعامل داتین، نرمافزار را شالوده، اساس و بنیان بانک میداند که به کسبوکار بانک شکل میدهد و در دنیای امروز، با وجود تمام تعاریفی که در حوزه تحول دیجیتال مطرح است این موضوع، هنوز در سیستم بانکی ما جا نیفتاده است. او به گفتههای مدیرعامل بانک ING اشاره میکند که میگوید، میخواهم یک شرکت فناوری باشم که لایسنس بانکی دارد و ادامه میدهد: ما هنوز به این مدل نرسیدیم. آنها الگوی خودشان را آمازون و فیسبوک قرار میدهند اما ما یکسری بانک با ابعاد فوقالعاده بزرگ داریم که ابزار میخواهند و بهازای آن براساس نفر – ساعت پول میدهند تا فلان فیچر پیادهسازی شود. این امر، اصلا نگاه شریک استراتژیک یا نگاه مبتنی بر اینکه فناوری، شالوده بانکی باشد، نیست و ما را به نقطهای هدایت میکند که برای آینده کشور، جالب نیست. ما به نقطهای میرسیم که تعداد شرکتهای نرمافزاری، کمتر و ضعیفتر خواهد شد چون توان مقابله و پاسخگویی به هزینههایی که افزایش پیدا میکند و درخواستهایی که توسعه مییابد، ندارند.
او درباره مقایسه هزینه بانکهای ایرانی و خارجی در این حوزه میگوید: اگر این موارد را با دنیا مقایسه کنیم، درک بهتری خواهیم داشت. هزینهای که بانکهای خارجی در حوزه تکنولوژی میکنند، قابل توجه است. بانک جی.پی مورگان، در سال 2018، در حوزه تکنولوژی، 11 میلیارد دلار و بنک آو آمریکا، 10 میلیارد دلار هزینه کردهاند. البته شاید این هزینه با ابعاد آن بانکها، چندان قابل مقایسه با ما نباشد اما در بانکهای خارجی، به اندازه چهار دهم درصد تا نیم دهم درصد از داراییهایشان در حوزه تکنولوژی سرمایهگذاری کردهاند. این عدد در ایران، یک چهارم آن است. اگر به صورتهای مالی بانکهای ایران و هزینهای که در حوزه تکنولوژی داشتهاند، نگاه کنیم بین یک دهم درصد تا 15 صدم درصد است. براساس صورتهای مالی چند بانک از جمله صادرات و… که روی کدال چک کردم، این عدد را شاهد هستیم درحالیکه خارج از ایران، حداقل چهار برابر است. بانکهای ما، IT را هزینه میبینند نه سرمایهگذاری. ما در مبارزه با پولشویی، تشخیص تقلب و تخلف، فراد، ریسک اعتباری، نقدینگی و … در گامهای اولیه هستیم و فاصله زیاد است. واقعا باید ببینیم کشورهای دیگر چقدر هزینهمیکنند و ما چقدر؟
او با چند سوال صحبتهای خود را ادامه میدهد و میگوید: اینکه منابع درآمدی بانکها چیست، بحث بزرگی است اما سوال این است که اصلا یک بانک با 300 یا 3000 شعبه، چقدر از هزینه یا سرمایهگذاری که برای چند شعبه انجام داده، باید در حوزه IT، هزینه کند؟ برای خریداری یک شعبه در یک نقطه از شهر تهران، خصوصا بالاشهر چقدر هزینه میشود؟ آیا برای نرمافزار که کل بانک مبتنی بر آن است، اصلا این مقایسه وجود دارد؟ حالا اگر آن ملک را نخرد، چقدر در صورتهای مالی، درآمد، منابع و مصارف، تاثیر دارد و اگر نرمافزار بانکی را نخرد، چقدر موثر است؟ شاید بزرگترین مساله ما در درآمدها این است که آنچه بعد از کسر هزینهها باقی میماند، در حوزه تحقیقوتوسعه چیزی باقی نمیماند تا هزینه کنیم. نقطه خطرناک همینجاست و با این شرایط، نمیتوانیم توسعه پیدا کنیم و ناچاریم در شرایط بازنگری نمانیم تا حداقل در لبه تکنولوژی حرکت کنیم.
بانک مرکزی در سالی که رو به پایان است 48 بخشنامه نظارتی و 16 بخشنامه اعتباری صادر کرده است. این موضوع باعث شده تا بسیاری از فعالان حوزه نرمافزاری بانکها از ابلاغ بخشنامههای متعدد بانک مرکزی شکایت کنند، زیرا نه تنها این موضوع بر هزینههای پشتیبانی نرمافزار بانکها تاثیر مستقیم دارد بلکه نبود یک نقشه راه موجب شده تا شرکتهای ارائهدهنده خدمات پشتیبانی و خصوصا منابع انسانی آنها، در روند فرسایشی گرفتار شوند که هیچکس از آن راضی نیست.
نژادصداقت درباره این مساله میگوید: به هر حال بانک مرکزی با توجه به جایگاهش و قانونگذاری که قرار است در شبکه بانکی انجام دهد، پروژههای متعددی را تعریف کرده و خصوصا امسال، تعدد آن زیاد بود. ما در پیشبینیهای اول سال، چیزی حدود 25 درصد ظرفیت تولیدمان را برای بانک مرکزی و پروژههایی که اعلام میکند، در نظر گرفتیم. این عدد، در طول سال به 40 درصد رسید؛ یعنی ما مجبور شدیم 40 درصد ظرفیت تولیدمان را برای پروژههایی که بانک مرکزی تعریف میکند، در نظر بگیریم. البته خودمان هم علاقه زیادی به برخی از این پروژهها داریم مثلا در حوزه شفافیت تراکنشها، مبارزه با پولشویی، تفکیک حسابهای تجاری از شخصی، محدودیتهایی که در حوزه چک، لحاظ شده و پروژههای خوب و جزء پروژههای ملی است که با بانک مرکزی همراه هستیم، در نظر گرفتیم اما همه قضیه اینها نیست و تعدد پروژههای بانک مرکزی، نقطه ابهامی را برای ما ایجاد کرده است. واقعا مسیر بانک مرکزی چیست؟ آیا سامانههای نرمافزاری متمرکزی را در بانک مرکزی برای تعریف مشتری، حساب و.. در نظر میگیرند و بانکها، مصداقهایی برای اتصال به آن سامانهها هستند و بانکداری مرکزی را مد نظر دارند؟ و اینکه استقلال بانکها، کی و تا چه میزان قرار است حفظ شود؟ این موضوع، نکته کلیدی محسوب میشود و خوب است بانک مرکزی، آینده این مسیر را شفاف کند.
این همه سامانههای متعدد، نقطه ابهام ایجاد کرده است، هرچند پروژههای خوبی هم وجود دارد. تعریف و تعدد این پروژهها نیز چندین نتیجه را در سال جاری برای ما در پی داشته است: اول اینکه برنامههای توسعه بانکها مانند فعال کردن محصول یا فیچر، عقب مانده است. اقداماتی که مدنظر بانکها بوده نتوانستیم انجام بدهیم و کارهای بانک مرکزی را انجام دادیم. دوم اینکه ما نسخهگذاریهای متعدد داریم. خیلی مرسوم نیست یک نرمافزار اینترپرایز که در تمام شعب بانک کار میکند، بهصورت متعدد نسخهگذاری شود. ما ناچاریم تقریبا هرماه نسخه جدید برای بانکها اعمال کنیم اعم از نسخ کوچک، بزرگ و بنیادین. برای برخی بانکها، سرعت آن بیشتر است زیرا تغییرات بیشتری را انتظار دارند. این موضوع، عدم ثبات ایجاد میکند. مشتری که در حال گرفتن خدمت است، بعد از هر نسخه، با قطعی، باگ و … مواجه است و این امر هم به بانک و هم به شرکت، استرس وارد میکند. چون در تعامل با مشتری دچار مشکل میشود. در کنار اینها، جلسات بانک مرکزی با مدیرانعامل با حضور رئیس کل بانک مرکزی، که فکر میکنم شنبه اول هرماه برگزار میشود، برای ما مساله شده است. باید ببینیم مدیرانعامل، چه دستورهایی در آن جلسه دریافت کردهاند. همیشه روزهای یکشنبه منتظر هستم چند بانک با بنده تماس بگیرند و سفارشها را بدهند! این مساله، جای سوال دارد و معلوم نیست این مسیر، تا کی ادامه پیدا میکند.
در کنار دغدغه تبعیت از بخشنامههای صادرشده از سوی بانک مرکزی، بانکها بهواسطه رقابت در حوزه نوآوری، معتقدند در سریعترین زمان ممکن، پروژههای کسبوکاری آنها، توسط پیمانکار اجرا شود اما آنطور که ملاحظه میکنیم بانکها، چه آنهایی که با شرکتهای زیرمجموعه خودشان کارمیکنند و چه آنهایی که با شرکتهای بیرونی کارمیکنند، از روند جاری و تاخیر در اجرا، راضی نیستند.
مدیرعامل داتین در پاسخ به این سوال که ظرفیت مورد انتظار بانکها – حداقلی یا حداکثری- در پشتیبانی، با توجه به شرایط موجود، باید چگونه باشد، میگوید: ما در توسعه بانکها، درخواستها و فیچرهای موردنظر بانکها، وضعیت جالبی داریم. روال به این صورت است که اول هر فصل، با مشتریانمان مواردی که پیادهسازی آن اولویت دارد، برنامهریزی میکنیم که تا آخر فصل، آنها را در سامانهها اعمال کنیم. اتفاق جالبی که رخ داده، این است که بانکهای ما هم از نقشه راه مشخص و استراتژی معین برای محصولاتشان آگاه نیستند! نشانهاش این است که ما 30 درصد ظرفیت را بهعنوان ظرفیت غیربرنامهریزی شده برای موارد فوری لحاظ میکنیم؛ یعنی اول هر فصل، تنها 70 درصد ظرفیت را برنامهریزی میکنیم چون حسب تجربه به ما ثابت شده، تا آخر فصل، 30 درصد، تقریبا نصف آن مقداری که بانک فرض میکرده کار دارد، کار جدید به ما میدهد و فوری هم نیاز دارد؛ نه اینکه به فصل بعدی موکول کنیم. هرچند بخشی از این 30 درصد با دستورهای بانک مرکزی پر میشود اما بخش قابل توجهی را بانکها در طول فصل استفاده میکنند. با شتابزدگیای که الان در صنعت بانکی، بهخاطر فضای رقابتی که دارند، ایجاد شده، محصولاتی را درخواست میکنند که نه مشتری را مشعوف میکند و نه تفاوت چندانی با محصولات قبلیشان دارد.
او در ادامه میگوید: ما تا سال قبل که بانک مرکزی، روی سود سپردهها، چندان اصرار نداشت و بانکها را در رعایت قواعد، زیاد کنترل نمیکرد، همیشه مشکلاتی داشتیم مبنی بر اینکه سود سپردهها را کم کنید، زیاد کنید، این ماه همه را ببندید با سود جدید باز کنید! مانند پیچ رادیو شده بود! و هرماه سود سپردهها را بالا پایین میکردیم. اینها محصولات سپرده – تسهیلاتی است؛ یعنی فلانقدر سپرده بگذارید، فلانقدر تسهیلات بگیرید. هر بانکی هم یکسری محصولات جدید میخواهد که با قبلیها و آنچه خودش میخواسته، نیز متفاوت است. با این حال، هنوز در حوزه اعتباردهی هوشمند که مشتری را مشعوف کند، اقدامی انجام نشده است. مثلا برای مشتریانی که سالهاست حقوقبگیر هستند و سابقه بیمه آنها وجود دارد و از تمکن مالی برخوردارند، هنوز هیچ بانکی به این حوزه ورود نکرده و همیشه، مقداری محصولات قبلی را تغییر میدهیم. این لیست، آنقدر طولانی است که هیچگاه تمام نمیشود و ما برخی اوقات نمیتوانیم به SLA که بانک نیاز دارد، برسیم. علت آن هم محدودیت منابع ماست. مگر ما چقدر ظرفیت تولید و نیرو داریم؟ چقدر با منابع درآمدی که به ما تزریق میشود، میتوانیم کار کنیم؟ این سقف را لحاظ میکنیم و مثلا به هر بانک میگوییم 10 هزار نفر – ساعت برایش کم است و عمدتا این امر، اتفاق میافتد. بانکها میگویند ما بیش از این ظرفیت تولید میخواهیم اما پولش را نمیدهیم. این اتفاق، ما را به نقطه عجیب غریبی برده و این نارضایتی، در این لوپ میگردد.
نژادصداقت با تاکید بر این موضوع که ما بابت اقدامات جدید، پول دریافت میکنیم، عنوان میکند: اگر درخواستهای بانک مرکزی نباشد، بانکها بیش از اندازه درخواست دارند اما اتفاقی که افتاده، این است که به خاطر محدودیت ظرفیت، درخواستهای بانکها را انجام نمیدهیم. مثلا به بانکها میگوییم در این فصل، دستورهای بانک مرکزی را برای شما اجرا کنیم یا کارهای خودتان را؟ بانک، معمولا دستورهای بانک مرکزی را در اولویت قرار میدهد اما خودشان لیست بلندبالایی از اقدامات را دارند. ما از این بابت خیلی ناراحت هستیم. چون دستورهای بانک مرکزی را نمیتوان عقب انداخت و و معمولا این دستورها، فشارهای زیادی ایجاد میکند و زمانهای خاص خودش را دارد. اتفاقا اصلا موضوع جذابی برای ما نیست. نکته دیگر اینکه بانکها هم بعضا با رغبت این دستور بانک مرکزی را نمیدهند. مثلا اگر بر سر یک فیچر با بانک توافق کنیم که مربوط به خودش است، ارقام بهتری پرداخت میکند. چون فکر میکند برای کسبوکار خودش لازم دارد اما دستورهای بانک مرکزی را الزام میداند و به ما میگوید این دستورها را برای تمام مشتریان اعمال میکنید پس مثلا اگر پنج مشتری دارید، یک پنجم پول را محاسبه کنید! بنابراین ما خوشحال میشویم دستورهای بانکها را اجرا کنیم.
او درباره چابک بودن کر و اعمال تغییرات روی آن میگوید: تکنولوژیها و ابزارهای جدید در حوزههای برنامهنویسی بسیار کمککننده است و هرچه تکنولوژی بهروزتر باشد، بیشتر کمک میکند. اما نکته مهم درخصوص محصولات بزرگ و پیچیده این است که اگر فیچری در محصول کوچک نیاز باشد، میتوانیم با اقدام محدود آن را انجام دهیم اما وقتی از کر با ابعاد بزرگ صحبت میکنیم که باید تمام سامانههای آنجا با کر یکپارچگی داشته باشند، با مسائل جدی مواجه هستیم. مثلا در یک بانک قرار بود یک میلیون و 500 نفر تسهیلات کرونا به میزان یک میلیون تومان برای هر نفر داده شود. در کدام کر دنیا، بهصورت گروهی، پرونده تسهیلاتی ایجادمیکنند؟ پشتیبانی این موضوع که پرونده تسهیلاتی ایجاد و سپس به یک میلیون و 500 حساب، پول واریز و ماه به ماه، اقساط از طریق یارانه تامین شود، اصلا مرسوم نیست. این موارد، تاثیری که در کل زنجیره کربنکینگ میگذارد، از لایههای بیرونی محصول تا GL که در مرکز قرار دارد، باید کامل طی شود و گامهای خود را سپری کند. این موضوع، در محصول بزرگ، بسیار عجیب زمانبر است. تکنولوژی به ما کمک میکند کار ما کمتر شود اما درنهایت، کار کمی نیست. برای مثال، امهال تسهیلات، کابوسی در سیستم بانکی است! چون هر پروندهای که قرار است امهال شود، معنایش این است که پرونده یا محصول جدید ایجاد میشود و ماجرای ویژهای دارد. فکر میکنم امهال که در کشور ما مطرح است، در دنیا منحصر بهفرد باشد.
نیروی انسانی آخرین بخش گفتوگو با محمد نژادصداقت، مدیرعامل داتین، بود. او به مسائل نیروی انسانی در این زمینه اشاره میکند و میگوید: ما در حوزه تولید نرمافزار، شرکت کاملا دانشمحور و مبتنی بر سرمایه انسانی هستیم. وابستگی ما به سرمایه انسانی و همکاران ما در این است که هرچه داریم، نگهداری کنند، توسعه دهند یا برای توسعه آینده و R&D میتوانند یاریگر باشند. اصلیترین چالش ما در شرایط کنونی، سرمایه انسانی و نگهداشت آن است. داتین، 850 نیروی انسانی دارد که از این تعداد، بالغ بر 80 درصد آنها، در حوزههای فنی هستند. منظورم از حوزه فنی، تحلیل، تولید محصول، آزمونگر و پشتیبان است؛ یعنی کل زنجیرهای که بتوانیم یک محصول نرمافزاری را نگهداری و عملیاتی و زیرساخت، دیتابیس و سختافزار آن را پشتیبانی کنیم. بنابراین زنجیره ارزش تولید و نگهداری محصول، حدود 700 نفر هستند. برنامه توسعه ما با توجه به حجم کار و آینده بازار پیش رو، بیش از 2000 نفر است و هیچ روشی برای پاسخگویی به درخواستهای متعدد بانکها، غیر از توسعه سرمایه انسانی نداریم. در این شرایط، افراد باهوش، بسیار فرار هستند و جابهجایی آنها، راحت است و با ارسال رزومهشان، به سرعت جذب شرکتهای دیگر خواهند شد.
او با بیان اینکه ما دو دسته رقیب از نظر جذب همکارانمان داریم، تصریح میکند: داخلیها که در این زمینه شرکتهای بزرگ با توان مالی بالاتر وجود دارند و حقوق 1٫5 تا 2 برابر به همکاران ما پیشنهاد میدهند و با توجه به بنیه و توان سرمایه انسانیشان، حجم کارشان هم شاید کمتر از ما باشد. نوع دیگر خروج نیروهای شرکت و رفتن به سمت استارتآپهاست. یک فضای جذاب که نمای بیرونی آن، بسیار دوست داشتنی به نظر میرسد. این در حالی است که مثلا تیم عملیات فنی ما که نگهداری سیستمها و نسخه زدن را برعهده دارند، تقریبا هر هفته، دو یا سه شب، بهخاطر گستردگی سامانههای بانکی مانند کربنکینگ، سوئیچ، کارت، سامانههای تحلیلی، مدرن و …، در حال اعمال ورژن، تغییر دیتابیس و نظایر آن هستند. بنابراین شرکتهای استارتآپ نیز فضای جذابی برای همکاران ما ایجادمیکنند و معمولا حقوقهای بالایی میدهند که البته پایدار نیست. بسیاری اوقات، افرادی از شرکت به سمت استارتآپها رفتهاند و سپس بهخاطر نداشتن حقوق ثابت، مجددا رجوع کردهاند. دسته دوم رقیبان ما در حوزه نیروی انسانی، شرکتهای خارجی و مهاجرت است. وقتی افراد میبینند یک توسعهدهنده جونیور در سطح مبتدی که چهار پنج سال سابقه کار دارد، خصوصا در آلمان، بین 2500 تا 3000 یورو حقوق میگیرد، مهاجرت را مدنظر قرار میدهد.
امید به آینده نیز برای جوانان مهم است و با این معضلات اقتصادی، شرایط تورم و نگهداشت نیرو، موضوع بسیار مهمی است. در شرکت ما، بهطور متوسط، سالانه 100 نیرو میروند و 150 نفر جذب میکنیم. این موضوع، برای ما عادی شده و سعی کردهایم فرایندهای آموزش را به این قوام برسانیم که سالانه باید 100 تا 150 نفر آموزش داده شوند تا مسیر توسعه را پیش ببریم. در سال 98، از مجموع 100 نفری که از مجموعه ما خارج شدند، 60 نفر مهاجرت کردند! عدد قابل تاملی برای مسئولان کشور است که در یک شرکت نرمافزاری، 60 نفر از 100 نفر خروجی یک شرکت، مهاجرت میکنند.
نگهداشت این نیروها در حدی است که به آنها بگوییم شما دوست دارید در ایران بمانید، کار پرفشار را دوست دارید و محیط شرکت برای شما جذاب است. تنها کمک ما این است که سطح رفاه زندگیشان، از چیزی که هست، کمتر نشود؛ نمیگویم بهتر نشود. مثلا اگر پارسال حقوقی دریافت میکرده، امسال با تورم ملموسی که احساس میکند، دریافتی داشته باشد اما درباره اینکه تسهیلاتی ارائه کنیم که مثلا همکاران ما خانه بخرند یا نظایر آن، چنین شرایطی نداریم و هیچ بانکی هم به ما کمک نمیکند چون آنها هم الزامات خاص خودشان را دارند. تنها ابزار ما حقوق است که مبتنی بر درآمدهاست و در بهترین حالت، مبتنی بر شرایط تورم اعلامشده از سوی بانک مرکزی، حقوق سالانه افزایش پیدا میکند. آنچه کارمندان ما با اعداد بالاتر از سایر شرکتها، حسمیکنند، احساس نارضایتی است زیرا با وجود اینکه سالها درس خوانده، کار کرده و تجربه کسب کردهاند، درآمد چندانی نصیبشان نمیشود و سطح رفاه در جامعه نیز هرروز کاهش مییابد.