جای خالی گفتمان صنایع مالی با سایر صنایع
به واسطه حضور بیست سالهام در سایر صنایع و مشاهده دقیق و از نزدیک مسائل و چالشهایشان در حوزههای مختلف، به کررات و دفعات شاهد این موضوع بودهام که مدیران این صنایع گاهی برای حل مسائل و مشکلاتشان دست به دامن شبکه بانکی میشدند اما به واسطه نداشتن دسترسی به فرد یا نقطه درست، دست به دامن افراد اشتباه میشدند که عمدتا یا باعث طولانی شدن مسیر حل مشکل میشد یا خود مشکلی روی سایر مشکلات میشد. چرا که نظام پولی و بانکی از بیرون یک جعبه سیاه بسته به نظر میآید که راه ارتباط درست و روشنی برای تعامل با خود ندارد. از طرف دیگر، با حضورم در صنعت بانکداری نیز به مرور شاهد اتفاقی عکس در بین
مدیران بانکی شدم که به دنبال معرفی و ارائه خدمات و محصولاتشان به سایر صنایع هستند اما عمدتا مسیر درستی را جهت این تعامل انتخاب نمیکنند .نتیجه این اشکال دو سویه، میشود چالشهای پیوسته و همیشگی بین صنایع مالی و سایر صنایع! درهای که پلی بین آنها نیست و ریشه نبودن این پل احتمالا چندین دلیل دارد که به نظر میرسد مهمترین و بزرگترین دلیلش خالی بودن جای گفتمان بین صنایع مختلف با سایر صنایع است!
جای خالی گفتمان صنایع مالی با سایر صنایع
با توجه به اینکه مخاطبان این نشریه مدیران مالی و بانکی هستند، شاید در قبول این نقد در ابتدا کمی تردید داشته باشند یا برایشان مملوس نباشد در صورتی که شاید با یک مثال بتوان درک بهتری از آن داشت. برای مثال به معضل نبود نیروی کار متخصص نگاه کنید. ما کشوری هستیم با تعداد نسبتا بالایی از دانشگاه و تعداد کثیری دانشآموخته و فارغالتحصیل دانشگاههای دولتی و غیردولتی که عمدتا هم جویای کار هستند. از طرف دیگر شرکتها و کسبوکارها را داریم که عمدتا نبودی نیروی کار متخصص را یکی از مهمترین معضلات خود میدانند. چطور چنین چیزی ممکن است؟ کسبوکارها ناکارآمد بودن فارغالتحصیلان دانشگاهها و دور بودنشان از فضای کسبوکار را عمدهترین دلیل این خلا میدانند و از طرف دیگر استادان و جامعه آکادمیک ایران نیز عمدتا در برج عاج خود نشستهاند و حاضر به شنیدن صدای صنایع نیستند. آنها خود را در انجام کاری که از آنها خواسته شده بیعیب میدانند و عیب را در ساختار قدیمی آموزشی کشور
میدانند و خود را ناچار به پیروی از آن ساختار. در صورتی که وقتی از بیرون به موضوع نگاه میکنید میبینید که پرواضح است که هدف دانشگاه تربیت نیروی متخصص برای فعالیت در صنایع بوده است و اتفاقی که افتاده است این است که صنایع به اجبار و بر حسب نیاز روز خود و تکنولوژیها و متدهایشان را به روز کردهاند در صورتی که دانشگاهها و سیستم آموزشی به دلیل نبودن اجبار، این تغییر را در خود ایجاد نکرده است و نتیجهاش در طولانی مدت فاصله وحشتناک دانشگاه و صنعت را حاصل شده است. اما شاید اگر کادر آموزشی و آکادمیک کشور در طولانی مدت با صنایع و نیازهایشان گفتمان کرده بودند میتوانستند این فاصله را قبل از اینکه اینقدر بزرگ شود، رفع کنند یا حداقل جلوی گسترشش را بگیرند.کار به جایی رسیده است که امروز در بسیاری از صنایع در ایران شاهد این پدیده هستیم که برای جذب نیرو دیگر پارامتر تحصیلات یک مزیت کلیدی نیست و تخصص داشتن حتی بدون مدرک آکادمیک میچربد بر مدرک داشتن بدون تخصصو یا حتی برخی خودشان دست به کار شدهاند و تخصص مورد نظرشان را به نیروهای تازهنفس خودشان آموزش میدهند.دستاورد کلی این جریان این است که بخش بزرگی از بودجه آموزشی کشور در مسیری اشتباه در حال خرج شدن است و سیستم آموزشی کشور نیز از اعتبار افتاده است.
در اتفاقی مشابه بین صنعت بانکداری و سایر صنایع نیز همین اتفاق رخ داده است. گویی صاحبین صنایع پولی و بانکی فراموش کردهاند که قرار بوده سرویسها و خدماتی بدهند که پاسخگوی نیاز صنایع باشند نه اینکه سرویسها و خدماتی بدهند به صرف اینکه باید سرویسی بدهند. متاسفانه صنایع مالی هم به آفت مشابهی تبدیل شده است و دچار یک برج عاج نشینی شده است و گفتمان درستی با صنایع ندارد. مدیران صنایع پولی و بانکی خود را در بند قوانین و چارچوبها میبینند و به همین بهانه هیچ گونه تمرکزی روی خواستهها و نیازهای صنایع ندارند. گویی سرویسهایی را میدهند به صرف اینکه سرویسی بدهند و حاضر نیستند برای پاسخ به نیاز واقعیصنایع، با آنها گفتمان کنند. شاید همین بیتوجهی صنایع پولی و مالی به صنایع باعث شده است امروز اسنپ برای پاسخ به نیاز خودش اسنپ پی را راهاندازی کند، دیجیکالا دیجیپی را و یا مثلا حتی صنایع قدیمیتری مثل گلرنگ روی انیاک سرمایهگذاری کردهاند و یا اینکه ماموت روی ازکی و ازکی وام سرمایهگذاری کرده است.
به عنوان مدیران صنایع پولی و بانکی از خودمان بپرسیم آخرین باری که صدای سایر صنایع را شنیدیم و به نیازشان پاسخ دادیم کی بود؟ آخرینباری که حاضر به گفتمان شدیم کی بود؟