آیا همه چیز مطابق با خواست کارآفرین پیش میرود؟
احمد افتخاری، مدیرعامل آپسان
راهاندازی کسب و کار آرزوی بسیاری از افراد است. موضوع هدایت و مدیریت یک بنگاه اقتصادی و از همه مهمتر کسب سود باعث شده است، افرادی با پیشنه کاری متفاوت و گاهی بدون ارتباط با آنچه در سر میپرورانند، تصمیم به تاسیس یک رشته کاری بگیرند.
اما واقعا چرا در یک اقتصاد همه افراد قصد دارند کارآفرین باشند؟ چرا همیشه بخش راحت کار دیده میشود و سختیهای کار به دست فراموشی سپرده میشوند؟
پیش از هر چیز باید دید که چرا کارآفرین شدن برای افراد جذاب است؛ متاسفانه در کشور ما به دلایل مختلف از جمله مشکلات اقتصادی این تصور وجود دارد که راهاندازی کسب و کار شخصی پول ساز است و به واسطه آن میتوان بر مشکلات اقتصادی و همچنین عدم یافتن کار فائق آمد. بی حد و مرز بودن صدور مجوزها نیز یکی دیگر از دلایل است. هرفردی با طی کردن مراحلی در کوتاه مدت یا بلند مدت قادر خواهد بود مجوزی را اخذ کند و به واسطه آن مجوز احساس این را داشته باشد که اکنون وقت تاسیس یک بنگاه اقتصادی است و گویی آن مجوز قرار است تمامی مشکلات را برای او از بین ببرد!!
مسئله بعدی تعاریف غلط کارآفرینی در سطح جامعه است. هنوز برای بسیاری از افراد واژه کارآفرینی یک مفهوم دم دستی و راحت در کاربرد است. کارآفرینی واژهای برای استفاده و خطاب قراردادن یک موقعیت نیست. بلکه یک توصیف برای فرآیندی است که در طول زمان اتفاق میافتد. این فرآیند از بخشهای تخصصی تشکیل شده است و قبل از شروع مرحله پیش فرآیندی داریم و خود فرآیند نیز به ریز فرآیندها تقسیم میشود و هر ریز فرآیند یک پس فرآیند دارد و در نهایت یک پس فرآیند کلی همه چیز را نتیجه میدهد که همهی اینها قالب کلی را تفسیر و تعیین میکند.
این فرآیند نتیجه محور است اما نتیجهای که به این سادگیها به دست نمیآید. زمان میخواهد؛ زمانی که توام با پیروزیها و شکستهاست. بخشی از فرآیند شکست است؛ شکستی که میتواند فرد را به طور کل از ادامه کار منصرف کند یا او را با توانی مجدد، دوباره برای مبارزه و ادامه دادن مسیر آماده کند. میتوان اینگونه نتیجه گرفت که علیرغم تمام برنامهریزیها -به طور معمول علم برنامه ریزی نادید گرفته میشود- مسیر یک کارآفرین با آنچه در ذهن دارد بسیار متفاوت است. راه سختتر از آن است که تصور میشود. سختی بیشتر از آن است که گفته میشود و خیالات نقش جدیتری از واقعیت در شروع مسیر دارند.
پس افراد دوستدار کارآفرینی چه کاری باید انجام دهند؟ وجود سختیها باید ایشان را منصرف کند؟ شروع راه عقلایی است یا خیر؟ باید در نظر داشت که شناخت بسیار مهم است. اینکه افراد بدانند که چه میخواهند. مسیر را برای خود با کمک افراد آگاه و کارشناسان ترسیم کنند. برنامهریزی کنند. از خیالات دست بردارند و براساس واقعیات موجود تصمیم بگیرند و اقدام کنند. برپایه تواناییها شروع به کار کنند. فضای اقتصادی جامعه را بشناسند و بر اساس نیازها، کارآفرینی را برای خود باز تعریف کنند. اسیر رنگها یا داستان نشوند و علاوه بر پیروزیها شکستها را نیز ببینند. پس از در نظر گرفتن چنین مواردی میتوان کارآفرینی را به عنوان یک فرآیند طولانی و گاهی بسیار سخت پذیرفت و به عرصه آن ورود کرد.