خریدوفروش‌ها در بازار سهام را چگونه تحلیل کنیم؟ / سهام بخریم یا بفروشیم؟

دو گروهی که در بازار سهام حضور دارند و بورس را تحلیل می‌کنند درباره دورنما چه نظری دارند؟ دراین شرایط سهام بخریم یا بفروشیم؟

آیا باید هیجانات ناشی از بازار به عوامل غیربنیادی نسبت داد؟ دو گروهی که در بازار سهام حضور دارند و بورس را تحلیل می‌کنند درباره دورنما چه نظری دارند؟ چرا باید به تحلیل های بنیادی توجه کرد؟  رشد بی‌وقفه بورس تهران از ابتدای سال‌جاری تاکنون و ثبت بازدهی حدود 200درصدی در کارنامه این بازار سبب شده نه‌تنها سهامداران قدیمی بازار بلکه تازه‌واردها نیز نگاه ویژه‌ای به این بازار داشته باشند.

خریدوفروش‌ها در بازار سهام

تا جایی که پول‌های تازه با شدت بالایی روانه بورس شده‌اند. این امر سبب شده برای کسب سود به استراتژی مشخصی نیاز نباشد و حتی معامله‌گران تازه‌وارد و باآگاهی کمتر نسبت به متغیرهای اثرگذار بر ارزش‌گذاری سهام، سود بسیار زیادی کسب کنند.

درحالی‌که این معامله‌گران اطلاع‌چندانی از ریسک و اثر آن بر قیمت سهام ندارند، عدم قطعیت‌ها و موج نقدینگی‌های جدید و توقف‌ناپذیر به کمک آنها آمده تا اتفاقا ناآگاهی‌شان از ریسک‌های موجود باعث شود که سود بیشتری کسب کنند.

این تقویت فزاینده تقاضای خرد و صعود بی‌وقفه قیمت‌ها در شرایطی رقم خورده است که الگوهای تحلیلی توان توضیح رفتار بازیگران را ندارند. در واقع، روند اخیر قیمت در برخی از سهم‌ها را نه می‌توان با مدل‌های تحلیل بنیادی توضیح داد و نه الگوهای نموداری قابلیت تشخیص مسیر سهام را همانند قبل دارند.

به‌نظر می‌رسد نوعی بی‌هنجاری بر فضای عمومی بازار چیره شده و عملا پیش‌بینی مسیر آتی را دشوار کرده است. در این شرایط فعالان بازار سهام را در وضعیت کنونی می‌توان به دو گروه تقسیم کرد؛ گروه اول که با تحلیل و توجه به وضعیت بنیادی صنایع اقدام به خرید و فروش می‌کنند و تقسیم سود مناسب در مجمع پیش‌رو و حفظ روند سودآوری شرکت و رشد نرخ فروش محصولات شرکت‌ها ناشی از رشد تورم و رشد نرخ دلار را بیشتر مورد توجه خود قرار می‌دهند.

گروه دوم که البته در سال‌جاری عمدتا بازدهی بیشتری نسبت به گروه اول کسب کرده‌اند، به تحلیل توجهی نداشته و هیجانات ناشی از عوامل غیربنیادی را الگوی خرید و فروش خود قرار می‌دهند.

خرید‌های هیجانی

پیمان حدادی، کارشناس بازار سرمایه

درحالی سال 98 رو به اتمام بوده و یک سال کم‌نظیر برای بازار سرمایه رقم خورده است که این روزها سوالاتی درخصوص بازار سرمایه در محافل مختلف نقل می‌شود. آیا بازار سهام حباب دارد؟ نگران رشد قیمت‌ها در بازار سهام باشیم یا نباشیم؟ مردم را برای سرمایه‌گذاری در این بازار دعوت کنیم یا خیر؟

آیا اصلا هم‌اکنون زمان مناسبی برای سرمایه‌گذاری در بازار سهام است؟ رشد قیمت سهام بر مبنای تحلیل بوده است؟ امثال این سوالات اذهان فعالان بازار سرمایه، مسوولان این بازار و حتی مردم عادی را که تاکنون اقدام به خرید سهام نکرده‌اند مشغول کرده است. به راستی هم‌اکنون زمان مناسبی برای سرمایه‌گذاری در بازار سهام است؟! سعی می‌شود به‌صورت مختصر عواملی بررسی شود که بتوان راحت‌تر به این سوال پاسخ مثبت یا منفی داد.

1- مورد قبول همگان است که علت اصلی آغاز رشد بازار سرمایه و عامل محرک این بازار مثل سایر بازارها طی 30 ماه گذشته رشد قیمت ارز و کاهش ارزش پول ملی و در نتیجه کاهش ارزش حقیقی قیمت‌ها بوده است. کاملا واضح است که شاخص بورس نه‌تنها افزایش قیمت ارز را پوشش داده، بلکه تورم انتظاری آتی (یا حتی رشد آتی قیمت ارز) را خیلی بیش از واقع در نظر گرفته است. آن هم در شرایط تحریم و اوضاع نابسامان بازارهای جهانی که قطعا بر عملیات شرکت‌های بورسی تاثیر منفی خواهد داشت.

2- در مواقعی براساس قانون (موقت) به شرکت‌ها مجوز افزایش سرمایه از محل تجدید ارزیابی دارایی‌ها را می‌دهند. عاملی که شاید در مقطع زمانی بسیار کوتاه و صرفا از لحاظ روانی و هیجانی باعث رشد قیمت سهم شود، اما به علت رشد هزینه استهلاک (به جز افزایش سرمایه از محل زمین و سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت) عمدتا متناسب با میزان افزایش سرمایه، باعث کاهش سودآوری آتی شرکت شده که در نهایت تاثیر منفی خود را بر قیمت سهم خواهد داشت. نمونه‌های فراوانی در بازار سهام وجود دارد که در دوره قبلی افزایش افسارگسیخته قیمت ارز، شرکت‌ها از محل تجدید ارزیابی دارایی‌ها اقدام به افزایش سرمایه کرده، شاهد تشکیل صف‌های خرید سهام در کوتاه‌مدت بوده و سپس بعد از افزایش سرمایه به علت کاهش سود و سپس کاهش قیمت سهم، سال‌ها مورد استقبال فعالان بازار سرمایه قرار نگرفته‌اند.

3- وقتی قیمت‌ها در بازاری به‌صورت هیجانی رشد می‌کند تحلیل‌ها کمرنگ شده و توجیهات اضافه می‌شود. فعالان بازار سعی می‌کنند با توجیهات مختلف، رشد قیمت‌ها را منطقی و واقعی بدانند. تازه‌واردهای بازار که اغلب نه آشنایی با آن بازار دارند و نه آموزش دیده‌اند، به‌دنبال خرید سیگنال‌ها و پیمودن راه چند ساله در یک شب هستند.

گوش‌های اغلب این افراد فقط سخنانی را می‌شنوند که دوست دارند فقط آن سخنان نقل شود و سخنان خلاف نظر سریع رد شده، بدون آنکه کمی در آن تامل شود. رفته‌رفته تحلیل جایی در بازار ندارد. تحلیل تکنیکال مدام سقف‌های جدید را پیش‌بینی می‌کند (قدرت تحلیل تکنیکال در پیش‌بینی سقف‌های جدید به مراتب کمتر از پیش‌بینی کف‌ها و اصلاحات بازار است).

تحلیل بنیادی از معیار قرار دادن سود شرکت‌ها به سمت خالص ارزش روز دارایی‌ها و حتی ارزش روز دارایی‌ها بدون در نظر گرفتن بدهی‌های شرکت‌ها می‌رود و سرانجام ارزش جایگزینی ملاک قیمت‌گذاری می‌شود. ارزش جایگزینی که عمدتا با ارزش تسویه یا ارزش انحلال شرکت برابری می‌کند، قیمت سهم می‌شود.

قیمت انحلال یک شرکت بورسی! صورت‌های مالی و گزارش‌های ماهانه محلی از اعراب برای تحلیل ندارند. سرانجام دیگر تحلیل‌ها رنگی ندارند و معیار رشد بازار می‌شود جریان نقدینگی و استقبال عموم از بازار.

از سوی دیگر آیا هم اکنون جریان نقدینگی در زمان مناسبی وارد بازار سرمایه می‌شود؟ آیا نتیجه استقبال عموم از سایر بازارها برای آنان سودآور بوده است؟ نتیجه صف بستن‌های عموم برای یک کالا چه بوده است؟ این روزها خبرها از استقبال عموم مردم از بازار سرمایه، از افزایش تعداد کدهای سهامداری صادر شده و حضور 2 درصدی جمعیت کشور در عرضه‌های اولیه تا صف‌های طولانی و چند ساعته مشتریان در کارگزاری‌های بورس حکایت می‌کند.

اینکه اقبال عموم به بازار سرمایه افزایش یابد رویدادی مثبت است. اما آیا ساختار و زیرساخت‌های آن در بازار سرمایه فراهم است؟ آیا حدود 5/ 1 میلیون نفری که به‌طور مستقیم در بازار سرمایه برای خرید سهام فعالیت می‌کنند همگی آموزش دیده‌اند و سواد مالی این بازار را دارند و با قوانین مدیریت سرمایه و مدیریت ریسک آشنایی دارند و اساسا معاملات سهام شغل آنها است یا صرفا براساس تبلیغات بدون پشتوانه وارد این بازار شده تا سوار بر موج شوند و موج‌سواری کنند؟

بازار سهام از نظر بنیادی هم حاوی نکاتی است؛ سود‌های فصلی شرکت‌ها طی چهار دوره اخیر روند مثبت و رو به رشدی داشته که عمدتا تورمی بوده است. اما با ثبات نسبی نرخ ارز و نرخ تورم طی چند ماه گذشته و فروکش کردن هیجانات و از بین رفتن تقاضاهای کاذب در بازار‌ها، نشانه‌هایی از یک رکود نسبی در بازار‌ها نمایان شده است.

روند عمده گزارش‌های ماهانه شرکت‌ها به بازار سرمایه سیگنال‌هایی از این جهت صادر کرده است که در ماه‌های آتی گزارش‌های جذابی به بازار مخابره نخواهد شد به‌خصوص بعد از شیوع بیماری کرونا در کشور، بازارهای جهانی نیز شرایط خوبی ندارند. کاهش تند قیمت نفت در کنار ریزش بورس‌های جهانی و افت قیمت کامودیتی‌ها، نشان از آن دارد که شرایط بازارهای جهانی نامساعد است که می‌تواند برای بورس تهران نیز تبعات منفی داشته باشد.

نسبت P/ E یکی از معیارهای ارزیابی خرید سهام است. درحال‌حاضر این نسبت به عدد 10، سقف تاریخی خود رسیده است. نسبت P/ b نیز که از دیگر معیارهای ارزیابی سهم است، درحال‌حاضر برابر با عدد 9 است که از سقف تاریخی خود در عدد 5/ 6 فاصله گرفته است.

افزایش قابل‌توجه نسبت ارزش جاری بورس تهران به تولید ناخالص داخلی (به قیمت اسمی) و رسیدن به 60درصد و عبور از سقف 40درصد (تولید ناخالص داخلی سال 98 براساس مقدار سال 97 و تورم نقطه به نقطه، تخمین زده شده است) در کنار افزایش نسبت ارزش جاری بورس تهران به حجم نقدینگی و رسیدن به نسبت 77درصد و عبور از سقف تاریخی 60درصد نشان از آن دارد که شرایط فعلی بازار سرمایه هشداردهنده است و نیاز به تحلیل‌های اساسی و صحیح دارد.

در ادامه برخی از عواملی که وجود هیجان در بازار را تایید می‌کند، بیان شده است:

– افزایش تمایل مردم به سرمایه‌گذاری در بورس با توجه به رشد اقتصادی منفی در کشور.

– افزایش حجم معاملات برخط و در نتیجه آن، امکان شناسایی سودهای قابل‌توجه لحظه‌ای و روزانه در بازار.

– گسترش و پررنگ شدن اخبار بازار سهام در رسانه‌ها. درحال‌حاضر، از صداوسیما گرفته تا گفت‌وگوهای افراد در تاکسی، همگی از رشد بورس حکایت می‌کنند.

– افزایش ریسک‌پذیری در جامعه. دریافت وام و اعتبار معاملاتی برای حضور در بورس و خرید سهام.

– نگاه صرفا اسمی به متغیرها در سطح رسانه‌ای و عموم (بورس کشور در بین برترین بورس‌های جهان از لحاظ بازدهی).

– افزایش توجهات از جانب دولت به بازار سهام برخلاف نظر مسوولان بازار. نمونه آن وتوی تصمیم هیات‌مدیره بورس درخصوص کاهش دامنه نوسان قیمت است.

– تغییر در ساختارهای معاملاتی، نظارتی و… در بازار سرمایه. تصمیمات سریع و پی‌درپی مسوولان بازار. از جمله حجم مبنا، محدودیت صدور کد معاملاتی جدید و…

– حضور قابل‌توجه افراد غیرحرفه‌ای در بازار.

– افزایش عبارت‌های «چی بخرم» یا «تحلیل فلان سهم چی است» در سایت‌ها و فضای مجازی.

– رشد چشمگیر حجم معاملات روزانه در بازار و رسیدن به مرز 10 هزار میلیارد تومان.

نتیجه‌گیری: مطلب فوق حاکی از هشدار برای معاملات بازار سرمایه است و کمرنگ شدن تحلیل در معاملات سهام مشهود است. برای افرادی که تازه ‌وارد معاملات سهام شده‌اند توصیه دارد از معاملات به‌صورت مستقیم پرهیز کنند و از طریق شرکت‌های سبدگردانی و صندوق‌های سرمایه‌گذاری اقدام به سرمایه‌گذاری در بازار سرمایه کنند.

درآخر باید تصمیم گرفت. با روند دوست باشیم یا استراتژی تمایز را انتخاب کنیم و خلاف جهت شنا کنیم. در هر صورت قانون نیوتن را فراموش نکنیم. «هر عملی، عکس‌العملی دارد، هم اندازه، با همان انرژی ولی خلاف جهت آن.»

مسیر پول‌های تازه‌نفس

آرش مجاهد نقی، کارشناس بازار سرمایه

این روزها فعالان بازار سرمایه دیدگاه مشابهی نسبت به رشدهای اخیر بورس دارند. بر این اساس به‌رغم رشد پیوسته شاخص کل و فضای مثبت حاکم بر کلیت بازار، این دغدغه مطرح است که کسب بازدهی معقول و برمبنای تحلیل دشوارتر از قبل شده و بخش قابل‌توجهی از سرمایه‌گذاران، به‌ویژه گروهی که براساس تحلیل‌های بنیادی فعالیت خود را دنبال می‌کنند، از قافله کسب بازدهی‌های رویایی باز مانده‌اند.

این عقب‌ماندگی منحصر به سرمایه‌گذاران بنیادگرا نبوده و حتی عملکرد معامله‌گران روزانه و کوتاه‌مدت نیز به‌دلیل نوسانات غیرمترقبه در صنایع مختلف و حرکت سریع نقدینگی بدون پیروی از منطق خاص و بر مبنای تحلیل، تحت‌تاثیر قرار گرفته و سرمایه‌گذاران دچار نوعی سر درگمی و بلاتکلیفی شده‌اند که همین مساله به نوبه خود به نوسانات بیشتر بازار دامن می‌زند.

ورود تعداد زیادی سهامدار جدید و نا‌ آشنا با بازار سهام به‌دلیل ضعف تحلیلی و عدم درک درست از مبانی ارزش‌گذاری سهام، موجب سردرگمی فعالان بازار سرمایه شده است. این دسته از معامله‌گران در پیروی از افراد غیرمتخصص اما صاحب نفوذ به خیل خریداران یا فروشندگان در صف‎های طویل می‌پیوندند و موجب ایجاد رفتارهای تورش‌دار در بازار سرمایه می‌شوند.

همچنین عدم اطمینان فعالان بازار از روند پیش‌رو، ابهامات گسترده به‌وجود آمده در متغیرهای تاثیر‌گذار داخلی و جهانی نیز باعث بروز رفتار مواج در نماگر اصلی بورس تهران شده است.

تازه‌واردهای بازار سرمایه به دو شیوه که هر دو ریشه در عدم توان تحلیل دارند رفتار کل بازار را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند. در حالت اول این دسته از معامله‌گران با نگاه به رفتار دیگران مدام تغییر موضع داده و گاه در صف‌های سنگین خرید و گاه در صف پرتعداد فروش قرار می‌گیرند. دومین روشی که تازه‌واردها به واسطه آن بازار سهام را تحت‌تاثیر قرار داده‌اند نیز ریشه در عدم توان تحلیل این دسته از سرمایه‌گذاران دارد.

این افراد به واسطه ضعف در تحلیل مناسب، به کوچک‌ترین اخبار مثبت یا منفی واکنش‌های سریع و شدید نشان داده و باعث ایجاد صف‌های سنگین خرید یا فروش در سهام شرکت‌ها می‌شوند. این واکنش شدید به کوچک‌ترین اخبار و سیگنال‌ها موجب تغییر روند کوتاه‎مدت و حتی میان‌مدت بازار در هفته‌های اخیر شده است. به‌طوری‌که در انتهای هر روز شاهد نمادهایی با قیمت پایانی مثبت و آخرین معامله منفی یا بالعکس در بعضی نمادها هستیم. شاخص کل رشدهای پرشتابی را طی یک سال و نیم اخیر تجربه کرده است.

با چنین وضعیتی کسب سود در این مدت به استراتژی مشخصی نیاز ندارد و حتی معامله‌گران تازه وارد و با آگاهی کمتر نسبت به متغیرهای اثرگذار بر ارزش‌گذاری سهام، سود بسیار زیادی را کسب کردند. درحالی‌که این معامله‌گران درکی از ریسک و اثر آن بر قیمت سهام ندارند، عدم قطعیت‌ها و موج نقدینگی‌های جدید و توقف‌ناپذیر به کمک آنها آمده تا اتفاقا ناآگاهی‌شان از ریسک‌های موجود باعث شود که سود بیشتری کسب کنند.

رونق بی‌محابای بورس، همچنین سیاست‌گذاران بازار سرمایه را نیز به چاره‌اندیشی واداشته، تا جایی که علاوه بر مصاحبه‌ها و هشدار به سرمایه‌گذاران غیرحرفه‌ای، در مسیر تعریف ابزار فروش تعهدی سهام شتاب بیشتری به خرج داده‌اند و تعداد نمادهای دارای فروش تعهدی را به سرعت افزایش داده‌اند. به این ترتیب، با استفاده از ابزارهای انقباضی همچون فروش تعهدی، تغییر حجم مبنای شرکت‌ها، عرضه‌های اولیه پرتعداد، تصمیم برای کاهش دامنه نوسان روزانه و… سعی در کنترل و فروکش کردن هیجان‌های فعلی بازار سرمایه دارند.  واقعیت این روزهای بورس تهران، جهت‌گیری قیمت‌ها با اهرمی تحت عنوان پول است.

پول‌هایی که در عدم جذابیت بازار‌های موازی و به انگیزه کسب سودهای رویایی در کوتاه‌ترین زمان ممکن، سرمایه‌گذاری در بازار سهام را برگزیده و روانه گردونه معاملات این بازار شده‌اند. شرایطی که سبب شده تا ارزش معاملات بالای 2 هزار میلیارد تومانی که در دو سال اخیر رویایی برای فعالان بازار سهام بود، این روزها درحال نزدیک شدن به 10 هزار میلیارد تومان باشد و دیگر رکوردزنی‌های متوالی در این بازار به امری طبیعی تبدیل شود.

البته اتفاقات اقتصادی و سیاسی اخیر در خارج شدن بازار از روند تحلیلی بی‌تاثیر نبوده: اولین موج تورم طی سال گذشته در بازار ارز و طلا و همچنین بازار کالاها بروز پیدا کرد و قیمت‌ها جهشی کم‌سابقه را به نمایش گذاشتند. اما در موج‌های بعدی راه هرکدام از بازارها به‌دلایل مختلف از هم جدا شد و سرعت رشد قیمت در برخی بازارها مثل ارز و مسکن متوقف و حتی آهنگ نزولی پیدا کرد.

پول‌های گریزان برای محافظت از قدرت خرید خود چهار گزینه داشتند: سهام، ارز، طلا و کالاهای مصرفی بادوام مثل مسکن و خودرو. پس از گردش حجم نقدینگی در بازارهای ارز، طلا و مسکن، این بار نوبت به گردش نقدینگی سرگردان در بازار سرمایه رسید.

تفاوت چشمگیر جریان نقدینگی در بازار سرمایه و سایر بازار‌های موازی و به نوعی عدم خروج نقدینگی از این بازار را می‌توان به افزایش ضریب نفوذ بازار سرمایه نسبت داد. نقدینگی سرگردان در کنار شوک‌های غالبا غیراقتصادی در دو سال اخیر موجب شده بخش زیادی از پول‌های خرد برای جبران تورم، بازارهای مالی و در راس آن بازار سرمایه را به‌عنوان مقصد اول خود انتخاب کنند.

رشد فزاینده نرخ مشارکت در بازار با صدور روزافزون کدهای بورسی و میزان تغییر مالکیت سهام موید ورود پول‌های تازه به بازار سرمایه و پیرو آن افزایش ضریب نفوذ بازار سرمایه است.

ازدحام افراد تازه‌وارد در معاملات هفته‎های اخیر شرایطی را فراهم کرد که موج‌های دسته‌جمعی در بازار گسترش یابد و قدرت پول‌ها به‌جای الگوهای بنیادی ارزشیابی سهام نقش تعیین‌کننده پیدا کنند. رفته‌رفته میزان رشد قیمت در صنایع کوچک‌تر از میزان سودآوری آنها درحال پیشی گرفتن است و تحلیلگران بنیادی را بر آن داشته تا برای توضیح این روند به رصد عواملی همچون خریدهای گروهی، خطاهای رفتاری و سوگیری‌های شناختی و نقش محرک فعالان بزرگ‌ مقیاس در جهت‌دهی به تقاضای خرد بپردازند.

مشارکت افراد تازه وارد به‌گونه‌ای‌ بوده که تعداد شرکت‌کننده‌ها در عرضه‌های اولیه نسبت به موارد مشابه در بهار 97 رشد هزار درصدی را نشان دهد. بنابراین می‌توان به صراحت عنوان کرد مهم‌ترین عاملی که روند صعودی بی‌وقفه بورس را رقم‌ زده‌، جریان قدرتمند نقدینگی است.

ورود پول‌های تازه‌نفس به بورس رشد قیمت سهام را رقم زده و ثبت بازدهی‌های قابل‌توجه این بازار، نقدینگی بیشتری را به سمت خود جذب کرده‌است، تا آنجا که بسیاری از سهامداران محافظه‌کار که پیش از این و در پی تردید از ارزندگی سهام نقش نظاره‌گری را انتخاب کرده‌ بودند اکنون با حسرت جاماندگی از کسب بازدهی مواجهند و به‌دنبال ورود هرچه سریع‌تر به چرخه معاملات هستند.

این تقویت فزاینده تقاضای خرد و صعود بی‌وقفه قیمت‌ها در شرایطی رقم خورده است که الگوهای تحلیلی توان توضیح رفتار بازیگران را از دست داده‌است. در واقع، روند اخیر قیمت در برخی از سهم‌ها را نه می‌توان با مدل‌های تحلیل بنیادی توضیح داد و نه الگوهای نموداری قابلیت تشخیص مسیر سهام را همانند قبل دارند.

به‌نظر می‌رسد نوعی بی‌هنجاری بر فضای عمومی بازار سیطره یافته و عملا پیش‌بینی مسیر آتی را دشوار کرده است. با وجود این، تداوم رشد نماگر بازار نشان داد که همچنان سهام در روندی غیرمنتظره و هنجارگریزانه پیش می‌رود و خیال پیروی از الگوهای جاافتاده ارزشیابی را ندارد.

تداوم رشد شتابان بازار سهام درحالی صورت می‌پذیرد که در عرصه واقعی اقتصاد و سایر متغیرها به‌ویژه نرخ ارز نشانه‌ای از همراهی دیده نمی‌شود. با وجود این، سرازیر شدن سیل پول‌های جدید به این حوزه و شکل‌گیری نوعی تب عمومی رونق بورس در جامعه منجر به بی‌تفاوتی بازار نسبت به پشتوانه اقتصادی لازم برای توجیه رشدهای اخیر شده است.

در مجموع ورود اقشار مختلف جامعه به بازار سرمایه را باید به فال‌نیک گرفت، منتها هدایت نقدینگی این افراد روش صحیح مدیریتی می‌خواهد که تاکنون انجام نشده است.

در کشورهای دیگر معمولا افراد، با واسطه وارد بازار سرمایه می‌شوند. این واسطه‌ها صندوق‌های سرمایه‌گذاری سبدگردان‌ها یا مشاوره سرمایه‌گذاری هستند ولی متاسفانه در ایران ورود مردم به بورس به‌صورت مستقیم و بدون آموزش صحیح است و این امر باعث می‌شود مردمی که آشنایی اندکی با بازار و برخورداری محدود از تحلیل دارند، به خرید و فروش‌های هیجانی بپردازند.

به این ترتیب همچنان باید شاهد رفتارهای هیجانی و توده‌ای مردم در زمان‌های مثبت و منفی بازار و کمرنگ ماندن نقش تحلیل و منطق در تصمیم‌گیری‌های فعالان بازار سرمایه باشیم.

شکاف قیمتی با ارزش ذاتی

حمید کاویانی، کارشناس بازار سرمایه

سال 1398 برای شاخص کل بورس اوراق بهادار تهران سال بسیار متفاوتی بود به‌گونه‌ای‌که کمتر تحلیلگری انتظار سه برابر شدن شاخص کل را طی یک سال داشت. انتظار رشد قیمت سهام در نیمه اول سال 98 با توجه به رشد سودآوری شرکت‌ها ناشی از رشد نرخ تسعیر ارز و همچنین عدم افت تولید و فروش شرکت‌ها ناشی از تحریم‌ها و فضای مثبت و تقاضای مطلوب کالاهای پایه در اقتصاد دنیا، قابل‌تصور بود.

اما از یک مقطعی به بعد رشد شاخص کل هیجان و شتاب بالایی را به‌خود دید که دور از انتظار تحلیلگران و فعالان قدیمی بازار سرمایه بود و دلیل آن، روانه شدن سیل عظیمی از نقدینگی کشور به سمت بازار سرمایه بود به‌ گونه‌ای که در ماه‌های اخیر وزن تحلیل در خرید و فروش سهام کم‌رنگ‌تر شد و مسیر نقدینگی سمت‌وسوی بازدهی صنایع در بورس اوراق بهادار تهران را رقم زد که در ادامه به بررسی عوامل تاثیرگذار خواهیم پرداخت.

نقدینگی به بیان ساده در واقع حجم پول و شبه پولی است که در اقتصاد جریان دارد و میزان آن باید متناسب با میزان تولید کالا و خدمات باشد و این عدم تناسب منجر به تورم خواهد شد. متاسفانه با توجه به سیاست‌های کلان در کشور طی دهه‌های گذشته همواره این عدم تناسب وجود داشته و تورم جزئی جدا نشدنی از اقتصاد کشور بوده است.

طبق آمار رسمی حجم نقدینگی در آذر سال‌جاری با رشد بیش از 28 درصدی نسبت به سال گذشته به 2262 هزار میلیارد تومان رسید. با توجه به معیوب بودن چرخه اقتصاد این حجم از نقدینگی برخلاف تولید باید جذب بازارهای سکه و طلا، ارز، املاک و مستغلات، سپرده بانکی و بورس اوراق بهادار تهران شود.

با توجه به شرایط تورمی و محدودیت‌هایی که توسط نهاد‌های قانون‌گذار وضع شد بازار سرمایه بازاری جذاب و متمایز از سایر بخش‌ها بود که هم از تورم جا نمانده و هم محدودیت خاصی برای ورود و خروج نقدینگی نداشت و از سویی نکته مهم‌تر اینکه نگاه این دولت به بازار سرمایه متفاوت از سایر دولت‌ها بود و پی به اهمیت بازار سرمایه در تامین مالی شرکت‌ها و مکانی مناسب و شفاف برای عرضه دارایی‌های مازاد برد.

نگاه مثبت دولت به بازار سرمایه و جذاب کردن آن برای سرمایه‌گذاران و عدم توان رقابت بازار‌های موازی با بورس باعث روانه شدن سیل عظیمی از نقدینگی به سمت بازار سرمایه شد.

سازمان بورس باید با توجه به آگاهی از سیاست دولت در روانه شدن نقدینگی به سمت بازار سرمایه کمی آینده‌نگر می‌بود و تمام تلاش خود را در تعمیق بازار بورس و اوراق بهادار انجام می‌داد و روند عرضه سهام شرکت‌های بزرگ در بازار را تسریع می‌بخشید.

عدم عرضه سهام شرکت‌های دولتی از سوی دولت در ماه‌های اخیر از دیگر نکات عجیب بود و با اینکه دولت موفق به سوق دادن نقدینگی به بازار سرمایه شده بود از عرضه سهام تحت مالکیت خود خبری نبود.

عدم هدایت نقدینگی در بازار سرمایه منجر به روانه شدن نقدینگی به سمت صنایع و شرکت‌های کوچک در بورس شد که به هیچ‌وجه همخوانی با تحلیل و شرایط بنیادی و سودآوری آن شرکت‌ها نداشت و عملا اکثر شرکت‌های کوچک درحال‌حاضر بیش از ارزش جایگزینی خود درحال معامله هستند.

در چنین شرایطی تحلیل جریانات نقدی آتی شرکت‌ها و منطق سودآوری صنایع برای کسب بازدهی در بین فعالان بازار کم‌رنگ‌تر از همیشه شد و پیروی کردن جریان نقدینگی به سمت صنایع، عامل کسب بازدهی شد.

نکته با اهمیت در این بین عدم نقش نهاد‌های ناظر در هدایت نقدینگی در بورس بود که جای خود را به کانال‌های تلگرامی و اصطلاحا سیگنال‌فروشان داد که سرمایه‌گذاران جدید را تشویق به خرید سهام شرکت‌های زیان‌دهی می‌کردند که برای خروج از شمول ماده 141 قانون تجارت مجبور به افزایش سرمایه از محل تجدید ارزیابی دارایی‌های خود شده‌اند که زیان ده بودن عملیات برخی از این شرکت‌ها در آینده از همین حالا قابل پیش بینی است.

استفاده از سازوکار بازار سرمایه برای تامین مالی شرکت‌ها در ماه‌های اخیر می‌توانست بسیار راهگشا باشد. به‌عنوان مثال شرکت‌های خودرو‌سازی که همواره بدهی‌های سنگین و مشکل تامین مالی دارند از رشد قیمت سهام خود و جریان نقدینگی ورودی به صنعت خودرو در بورس کمترین استفاده را بردند و حداقل می‌توانستند با فروش سهام تحت تملک خود بخش قابل‌توجهی از نقدینگی را جذب کرده و کمی از مشکلات خود را حل کنند که این اتفاق تا به امروز رخ نداده است.

ترس از تورم و رشد دلار در سال آتی منجر به افزایش تقاضا در بورس کالا و بازار کالایی در کشور شد که بخشی از رشد اخیر در بورس اوراق بهادار تهران، مربوط به افزایش نرخ فروش محصولات با دلار بالاتر بود.

فعالان بازار سهام را در وضعیت کنونی می‌توان به دو گروه تقسیم کرد؛ گروه اول که با تحلیل و توجه به وضعیت بنیادی صنایع اقدام به خرید و فروش می‌کنند، تقسیم سود مناسب در مجمع پیش‌رو و حفظ روند سودآوری شرکت و رشد نرخ فروش محصولات شرکت‌ها ناشی از رشد تورم و رشد نرخ دلار را بیشتر مورد توجه خود قرار می‌دهند.

گروه دوم که البته در سال گذشته عمدتا بازدهی بیشتری نسبت به گروه اول کسب کردند، افزایش سرمایه از محل تجدید ارزیابی دارایی‌های شرکت‌های زیانده برای خروج از شمول ماده 141 قانون تجارت و شناوری پایین سهام شرکت‌های کوچک که سهامدار عمده آن شرایط فروش بیشتر سهام را ندارد یا کلا سهام شرکت‌هایی با ارزش بازار پایین‌تر را عامل انتخاب سهام برای کسب بازدهی مورد توجه قرار می‌دهند.

اکثر شاخص‌های بورس دنیا در یک ماه اخیر با توجه به شیوع ویروس کرونا و افت تقاضای کالاهای پایه ناشی از این اتفاق، کاهش چشمگیری را تجربه کردند. حال آنکه شاخص کل بورس و اوراق بهادار تهران در مدت مشابه رشد عجیبی را ثبت کرد که نشان دهنده این موضوع است که تنها نقدینگی افسار گسیخته وارد شده به بازار سرمایه عامل رشد شاخص در ماه‌های گذشته بوده است که کماکان ادامه‌دار خواهد بود و باید فکری به حال هدایت آن کرد.

درحال‌حاضر دلیل اینکه بخش عمده‌ای از خرید و فروش‌ها به دور از تحلیل صورت می‌پذیرد را می‌توان به عدم هدایت نقدینگی در بازار سرمایه نسبت داد. عرضه اولیه سهام شرکت‌های بزرگ در بورس و همچنین عرضه سهام تحت تملک شرکت‌ها و بخش‌های دولتی با وجود تقاضای مناسب می‌تواند عمق بازار سرمایه را افزایش داده و نقدینگی را هدایت کند.

امید است که شورای‌عالی بورس از فرصت به‌وجود آمده و نقدینگی وارد شده به بازار سرمایه استفاده مناسب کند و با افزایش عمق بازار سهام و اوراق بهادار سیاست‌گذاری درست و منطقی را صورت دهد که با اعمال این سیاست‌ها خود به خود و به مرور بازار سرمایه به مسیر نرمال و منطقی خود بازگردد و تعادل و ثبات و عقلانیت بر معاملات بازار سهام و اوراق بهادار تهران حکمفرما شود.

ارتقای دانش مالی

امیرسهیل قاضی‌مرادی، تحلیلگر بازار سرمایه

بازار سرمایه از گذشته تاکنون شاهد فراز و نشیب‌های ادواری بسیاری بوده است اما موضوعی که فراز و نشیب‌های این دوره را از دوره‌های گذشته متمایز کرده، سرازیر شدن سیل عظیم نقدینگی به سمت بازار سرمایه و رکوردشکنی‌های مکرر در حجم معاملات روزانه بوده است و اکنون ما شاهد ارزش معاملات طی هفته‌های اخیر به‌طور متوسط بین 5 تا6 هزار میلیارد تومان در روز هستیم.

در واقع نقدینگی، موتور محرک بازارهای مالی است و اکنون حجم بالای نقدینگی موجود در بازار سرمایه، رشد 30 درصدی شاخص کل بورس تهران را در دو ماهه اخیر رقم زده است. در همین راستا یکی از دلایل هجوم نقدینگی به بازار سرمایه در این چند هفته اخیر، جذابیت بالای بازار سرمایه برای سرمایه‌گذاری در مقایسه با بازار‌های موازی یعنی بازارهای طلا، سکه، دلار و مسکن بوده است که بازدهی بالاتری نسبت به بازارهای رقیب برای سرمایه‌گذاران به ارمغان آورده است.

جذابیت بازار سرمایه را این‌طور می‌توان تفسیر کرد که با توجه به رشد دلار و افزایش نرخ تورم در سال 1398، سرمایه‌گذاران به‌دنبال راهی برای حفظ ارزش سرمایه خود از مسیر تبدیل ریال به سهام هستند چراکه یکی از کارکردهای سرمایه‌گذاری در بازار سرمایه حفظ ارزش سرمایه در مقابل‌تورم بوده و بحث موجود دیگر، بحث ارزش جایگزینی شرکت‌هاست. ولی آنچه موجب نگرانی کارشناسان و مدیران بازار سرمایه شده، اقدامات برخی از سرمایه‌گذاران تازه وارد است که بدون تحلیل و داشتن اطلاعات پایه بازار سرمایه، اقدام به خرید و فروش سهام می‌کنند.

این اقدامات گاهی به‌صورت تحرکات گروهی یا به اصطلاح «حرکات توده‌وار» در نمادها مشاهده می‌شود و بعضا نمادهایی را که ارزش ذاتی آنها پایین‌تر از قیمت روز آنهاست و ارزندگی و جذابیتی ندارند، در قیمت‌های بالا و پیک قیمتی خریداری می‌کنند و این می‌تواند ریسک سرمایه‌گذاری را بسیار زیاد کرده و در بلندمدت به زیان و خسارت این عده از سهامداران منجر شود، چراکه در بازارهای مالی دنیا ریسک سیستماتیک و غیرسیستماتیک جزء جدایی‌ناپذیر بازارها بوده و باید با ترازو کردن ریسک و میزان بازده مورد انتظار اقدام به خرید و فروش کرد.

یکی از مواردی که می‌تواند تحلیل را در این روزهای بازارکمرنگ کند این است که مدیران سرمایه‌گذاری و مدیران پورتفوها با مقایسه بازدهی شاخص هم‌وزن و پورتفوهای خود به‌دلیل پروژه محور بودن سهم‌های کوچک رغبت زیادی به سرمایه‌گذاری در سهم‌های تحلیلی و بنیادی از خود نشان نداده و بر خلاف گذشته بازار به‌دنبال سهم‌های پروژه‌ای و زود بازده هستند.

دیگر نکته‌ای را که می‌توان در این‌باره به آن اشاره کرد چالش سواد مالی یا کمبود سواد مالی سرمایه‌گذاران در بازار سرمایه است، چراکه سرمایه‌گذاران قبل از هر سرمایه‌گذاری در بورس باید دوره‌های آشنایی با مفاهیم و اصول پایه بازار سرمایه را سپری کرده تا با دانش و معلومات لازم بازار سرمایه آشنا شوند.

بنابراین در صورت اجرایی و الزامی شدن این‌گونه دوره‌های آموزشی برای تازه‌واردان، ما دیگر شاهد رفتارهای هیجانی در بازار سرمایه نخواهیم بود.

به‌طور مثال اتفاقی که در این چند ماهه مکررا رخ داد و ما شاهد آن هستیم این بوده که افراد تازه‌وارد یک سهم را بدون اینکه اتفاق خاصی در آن نماد رخ داده باشد، نوسان ناگهانی از صف خرید تا صف فروش اتفاق می‌افتد و سهامداران تازه‌وارد اما هیجان‌زده، در حد مجاز پایین سهم را می‌فروشند غافل از اینکه قیمت پایانی سهم مثبت بوده و به‌عبارتی سهم مربوطه خود را با اختلاف چند درصدی نسبت به قیمت پایانی فروخته‌اند.

این یعنی درک درستی از معاملات نداشته و استراتژی معاملاتی خاصی هم ندارند که به آن پایبند باشند، بنابراین انتظاری که از سرمایه‌گذاران می‌رود این است که قبل از انجام هر معامله‌ای، اطلاعات و سواد مالی خود را درباره بازار سرمایه ارتقا دهند. لازم به‌ذکر است که سازمان بورس و اوراق بهادار اخیرا در اقدامی پسندیده برای صدور کد‌های بورسی جدید، الزامات آموزش مقدماتی و پایه و تخصصی را فراهم کرده است.

دیگر مطلب این است که دیدگاه سرمایه‌گذاران بسیار کوتاه‌مدت شده است و با توجه به شرایط پیش‌آمده در بازار سرمایه به سود کردن حداکثری در روز عادت کرده‌اند و همیشه بازار را رو به بالا می‌دانند، ولی در واقعیت این چنین نیست.

بازارهای مالی فراز و نشیب‌های خود را دارند و پس از هر صعود یک اصلاح خواهند داشت، بنابراین توصیه‌ای که می‌توان به سرمایه‌گذاران داشت این است که با حضور در دوره‌های الزامی یا پیشنهادی سازمان بورس، سواد مالی خود را در چارچوب‌هایی تعیین‌شده ارتقا دهند، دیدگاه سرمایه‌گذاری بلندمدت را مبنای استراتژی خود قرار داده و متناسب با میزان ریسک‌پذیری خود نسبت به خرید و فروش سهام اقدام کنند.

/ دنیای اقتصاد

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.